پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

با سلام، آیا اهل بیت دارای ناپاکی و آلودگی بودند که خداوند در آیه 33 احزاب می فرماید «اراده کردم تا آلودگی را از اهل بیت ببرم»، لاجرم پاک کردن چیزی نشاندهنده ناپاکی آن چیز است؟ متشکرم

پاسخ:
آیه شریفه تطهیر که به تصریح همگان، فضیلت والایى را براى اهل بیت(ع) به اثبات مى رساند، در کتاب هاى تفسیرى و کلامى از زوایاى گوناگون بررسى گردیده و تک تک واژه هاى آن، مورد موشکافى هاى دقیق قرار گرفته است. با این همه، چه بسا کسانى که این آیه را دلیل بر عصمت اهل بیت نمى دانند، بر دو تعبیر «اذهاب» و «تطهیر» انگشت نهاده، بر این نکته پاى می فشارند که پاک ساختن از پلیدى ها(تطهیر) و از بین بردن آلودگى ها (اذهاب رجس) نه تنها گواه بر عصمت اهل بیت نیست، بلکه نشانگر آن است که آنان نیز همچون دیگران، از آلوده شدن به گناه ایمنى ندارند; زیرا اذهاب و تطهیر در مورد «رفعِ» پلیدیهاى موجود به کار مى روند، نه «دفعِ» آنچه که هنوز تحقق نیافته است.
آنچه این شبهه را قوت مى بخشد، کاربرد رایج این دو واژه و معادل هایشان در زبان هاى دیگر است که غالباً براى رفع ناپاکى هاى موجود به کار مى روند، چنانکه شاعر مى گوید:
بس که آلوده عصیان شده دل تا محشر دامنش را نتوان داد به زمزم تطهیر
اما بررسى بیشتر، بر این پندار خط بطلان مى کشد و این واقعیت را پیش چشم مى نهد که دامنه کاربرد این دو واژه، فراتر از رفع آلودگى موجود بوده، دفع پلیدى هاى تحقق نیافته را نیز در بر مى گیرد.
ابتدا سخن را با واژه اذهاب آغاز مى کنیم. شیخ مفید(رحمه الله) براى توضیح معناى این کلمه از یکى از مترادفات آن کمک مى گیرد که در قالب دعا چنین به کار مى رود:«خداوند هر گونه ناگوارى را از شما دور گرداند!» روشن است که مقصود گوینده تنها برطرف شدن گرفتارى هاى موجود نیست، بلکه مى خواهد که از آغاز، گَرد بلا بر گِرد او ننشیند.(1) نحوه کاربرد این واژه در روایات نیز، شاهدى گویا بر مدعا است. چنانکه پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: (مَن اطعَمَ اخاهُ حَلاوَة اذهبَ اللّه عَنهُ مَرارة المَوت)(2) «هر کس کام برادر مؤمن خود را شیرین سازد، خداوند تلخى مرگ را از وى دور گرداند». پُر واضح است که منظور از این سخن، آن نیست که ابتدا تلخى مرگ را به وى مى چشاند و سپس آن را برطرف مى سازد، بلکه مقصود این است که از ابتدا، مرگ براى چنین شخصى گوارا خواهد بود.
وضعیّت واژه «تطهیر» از این نیز روشن تر است. زیرا مشتقات این کلمه در قرآن کریم کاربرد فراوانى دارد و نگاهى گذرا به آنها، بر آنچه گفته شد مهر تأیید مى زند. در این میان، ما به بیان دو آیه بسنده مى کنیم و در تفسیر آنها تنها از کتب اهل سنّت بهره مى گیریم تا گمان نرود که مفسران شیعه، خواسته یا ناخواسته، این واژه را همه جا به گونه اى معنا نموده اند که در آیه تطهیر به کارشان آید:
1- در سوره واقعه، در وصف «کتاب مکنون» الهى چنین مى خوانیم: (لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ)(3). یکى از احتمالاتى که غالب مفسران اهل سنت به آن اشاره کرده اند این است که منظور از «مطهرون»، فرشتگان الهى است که از آغاز آفرینش از وسوسه هاى شیطانى و یا آلودگى به طبیعت جسمانى، پاک و منزّه بوده اند.(4)
2- در سوره مدّثّر، پیامبر گرامى اسلام(ص) چنین مورد خطاب قرار مى گیرد: «وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ؛ و لباست را پاك كن»(5) مفسران براى این آیه نیز معانى گوناگونى بر شمرده اند که از جمله آنها این است که مقصود از لباس، همین لباس ظاهرى است و منظور از تطهیر یا این است که پیامبر و دیگر مسلمانان باید لباس آلوده به نجاست را شستشو دهند (رفع) و یا آنکه برخلاف شیوه رایج در دوران جاهلیّت، لباس هاى خود را کوتاه نموده، بر زمین نکشانند تا آلوده به نجاست نگردد.(6)(دفع)
این مفسرین عرب زبان در تفسیرهاى خود بر احادیثى اعتماد نموده اند که زبان مادرىِ غالب راویان آنها نیز عربى بوده است و هیچکدام از آنها استفاده از واژه تطهیر در مورد دفع آلودگى هاى تحقق نیافته را ناسازگار با شهود زبانى خود نمى دیده اند، اما متأسفانه برخى از آنها وقتى که به آیه معروف تطهیر رسیده اند، همه سخنان خود و مفسران دیگر را از یاد برده و بر این نکته پافشارى کرده اند که نمى توان واژه تطهیر را درباره کسى که پیوسته پالوده از گناه و خطا بوده است، به کار گرفت!(7)
نكته آخر هم اينكه بايد توجه داشت شرط تطهير آلودگى نيست، زيرا قرآن درباره‏ى حوريان بهشتى كلمه «مُطَهَّرَةٌ» را به كار برده در حالى كه هيچ گونه آلودگى ندارند. به عبارت ديگر «يُطَهِّرَكُمْ» به معناى پاك نگه‏داشتن است نه پاك كردن از آلودگى قبلى.(8)
پي نوشت ها:
1. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع)،قم، بيتا، ج5، ص293.
2. مجلسي، محمدباقر، بحارالنوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ق، ج72 ص456.
3. واقعه (56) آيه79.
4. سيوطي، جلال الدين، الدر المنثور، نشر كتابخانه آيت الله نجفي، قم، 1404ق، ج6، ص161.
5. مدثر (74) آيه4.
6. فخر رازي، التفسير الكبير، دارالكتب العلميه، بيروت، 1411ق، ج30 ص169.
7. آلوسي، سيدمحمود، روح المعاني، دارالكتب العلميه، بيروت، 1415ق، ج22، ص17.
8. قرائتي، محسن، تفسير نور، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن، تهران، 1383ش، ج9، ص362.