سید على رضا جعفرى

اصولا رسول اکرم(ص) و ائمه(علیهم السلام) طبق روایاتى که داریم قبل‏از این عالم انوارى بوده‏اند در ظل عرش و در انعقاد نطفه و طینت از بقیه مردم‏امتیاز داشته‏اند.»

حضرت امام خمینى ضمن بیان مطلب فوق افزوده‏اند:
«ومقاماتى دارند الى ماشاء الله چنانکه در روایات معراج جبرئیل عرض مى‏کند:
... هرگاه کمى نزدیکتر مى‏شدم، سوخته بودم.
با این فرمایش که ... ما با خداحالاتى داریم که نه فرشته مقرب آن را مى‏تواند داشته باشد و نه پیامبر مرسل.این‏جزء اصول مذهب ماست که ائمه(علیهم السلام) چنین مقاماتى دارند.
چنانکه به حسب روایات این مقامات معنوى براى حضرت زهرا(ع) هم هست.»

پیشوایان شیعه تمام عمر خویش را صرف بسط احکام و اخلاق و عقاید نمودند و تنهاهدف و مقصدشان نشر احکام خدا و اصلاح و تهذیب بشر بوده، نورشان از بسیط خاک تاآن سوى افلاک و از عالم ملک تا آن سوى ملکوت اعلى پرتوافشانى کرده و مى‏کند.

در این مختصر با استفاده از رهنمودهاى معصومین(علیهم السلام) و علماى بزرگواردر محضر درخشان‏ترین سیماى نورانى از تبار امام کاظم(ع) و آفتاب خطه خراسان‏مى‏نشینیم و از اخلاق امام هشتم، هشت درس فرا مى‏گیریم.

دستت نمى‏رسد که بچینى گلى ز شاخ
بارى بپاى گلبن ایشان گیاه باش

1- عبادت و نیایش

امام خمینى مى‏نویسد: فرموده ائمه(علیهم السلام) که:

«عبادت ما عبادت احرار است که فقط براى حب خداست، نه طمع به بهشت‏یا ترس‏از جهنم است‏»از مقامات معمولى و اول درجه ولایت است. از براى آنها در عبادات حالاتى است که‏به فهم ما و شما نمى‏گنجد.

و در جاى دیگر مى‏فرماید: شما خیال مى‏کنید گریه‏هاى‏ائمه طاهرین(علیهم السلام) و ... براى تعلیم بوده و مى‏خواسته‏اند به دیگران‏بیاموزند؟
آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخى که داشتند از خوف خدامى‏گریستند و مى‏دانستند راهى که در پیش دارند پیمودنش چه قدر مشکل و خطرناک‏است.
از مشکلات، سختیها ناهمواریهاى عبور از صراط که یک طرف آن دنیا و طرف‏دیگرش آخرت مى‏باشد و از میان جهنم مى‏گذرد خبر داشتند.
از عوالم قبر، برزخ،قیامت عقبات هولناک آن آگاه بودند از این روى هیچگاه آرام نداشته و همواره‏از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه مى‏بردند.

شیخ صدوق (متوفا به سال 381) ازابراهیم بن عباس نقل مى‏کند که: حضرت رضا(ع) در شب کم مى‏خوابید و بیشتر بیدارمى‏ماند، اکثر شبهایش را از اول شب تا صبح احیا مى‏داشت (و به عبادت و نیایش‏مى‏پرداخت). و حتى اهل منزل خود را به نماز شب وادار مى‏ساخت.

شیخ صدوق در جاى دیگر از رجاء بن ابى‏ضحاک نقل مى‏کند که وى گفت:
مامون به من ماموریت داد تا حضرت رضا(ع) را (به اجبار) از مدینه به مروبیاورم (تا تحت نظر باشد) و دستور داشتم از راه مخصوصى امام را بیاورم و وى رااز قم عبور ندهم (چون مرکز شیعیان بود و احتمال شورش مى‏رفت) و شب و روزمى‏بایست‏به نگهبانى از آن حضرت مشغول باشم. از مدینه تا مرو با حضرت بودم، به‏خدا سوگند کسى را مانند او در تقوا و کثرت ذکر خدا و خوف از او در تمام اوقات‏ندیدم. و سپس به تفصیل، کیفیت اداى نمازها و ذکرها و راز و نیازهاى‏حضرت‏راشرح‏مى‏دهد.

آن حضرت درباره وحشت و هراس شیطان از نماز و نمازگزارمى‏فرماید:
شیطان همواره از مومنى که مراقب وقت نمازهاى پنجگانه‏اش باشد در هراس‏است و در صورتى که وى نمازهاى خود را ضایع کند بر او جرات پیدا مى‏کند و کم کم‏او را در گناهان بزرگ مى‏اندازد.
برخیز و شست و شو کن با اشک خود وضو کن تحصیل آبرو کن در پیشگاه یزدان دور افکن این ریا را وین کبر و این هوى رایکدم بخوان خدا را چون عاشقى پریشان

2- انس به قرآن و تامل در آن

اصولا پیوند میان قرآن و عترت پیوندى عمیق،جاودانه و پایدار است که حدیث‏شریف ثقلین بدان شهادت داده است.
شیخ صدوق از یکى از معاصران حضرت چنین نقل کرده است: همه کلام حضرت و جوابها ومثالهایش برگرفته از قرآن بود، هر سه روز یک بار قرآن را ختم مى‏کرد و مى‏فرمود:
اگر بخواهم در کمتر از سه روز هم مى‏توانم آن را ختم نمایم اما هرگز به آیه‏اى‏نمى‏رسم مگر اینکه در معناى آن و اینکه درباره چه چیزى و در چه وقتى نازل گشته،مى‏اندیشم.
آن حضرت در مورد پیروى از قرآن مى‏فرماید: قرآن کلام و سخن خداست ازآن نگذرید و هدایت را در غیر آن نجویید که گمراه مى‏شوید. (12)

3- اطاعت از ولى امر

اساسا تمامى ائمه اطهار(علیهم السلام) تا قبل از رسیدن به‏مقام امامت مطیع‏ترین فرد نسبت‏به ولى امر خویش بوده‏اند.

امام کاظم(ع) فرموده‏اند:
«على، پسرم، بزرگترین فرزندم است و سخنانم راشنواتر و دستوراتم را مطیع‏تر است‏».
و اینک ما که در زمان غیبت‏حضرت صاحب‏العصر(ع) بسر مى‏بریم نیز بایستى با تمام توان خویش از ولایت فقیه که منصب‏نمایندگى از جانب حضرت حجت(ع) است، حمایت و پاسدارى نماییم. و چه بسیار دور ازحقیقت‏اند آنان که با طرح شبهات کودکانه مى‏خواهند اصل ولایت فقیه را زیر سؤال‏برند، در صورتى که اطاعت از ولى فقیه در زمان غیبت، مورد تصریح حضرات‏معصومین(علیهم السلام) قرار گرفته است و حضرت امام خمینى نیز به تفصیل در کتاب‏ولایت فقیه به شرح آن پرداخته‏اند.

در قسمتى از کتاب فوق مى‏خوانیم:
الفقهاء امناء الرسل .. همانطور که پیغمبر اکرم مامور اجراى احکام و برقرارى‏نظامات اسلام بود و خداوند او را رئیس و حاکم مسلمین قرار داده و اطاعتش راواجب شمرده است فقهاى عادل هم ایستى رئیس و حاکم باشند و اجراى احکام کنند ونظام اجتماعى اسلام را مستقر گردانند.

4- علم و دانش

شیخ طبرسى (از علما و دانشمندان قرن ششم) نقل مى‏کند که:
امام کاظم(ع) همواره به فرزندان خویش مى‏فرمود: این برادر شما، على بن موسى،عالم آل محمد است، پس از وى در مورد ادیان خود بپرسید و آنچه به شما تعلیم‏مى‏دهند را حفظ کنید، چرا که از پدرم (امام صادق(ع‏» چندین بار شنیدم که‏مى‏فرمود:
عالم آل محمد در صلب توست و اى کاش او را درک مى‏کردم. یک بار خودآن حضرت فرمودند:
من در روضه (مسجد النبى ص) مى‏نشستم، در مدینه دانشمندان زیادى بودند، هرگاه‏یکى از آنها در پاسخ دادن به مطلبى عاجز مى‏گشت، همگى به من اشاره مى‏کردند ومسائلى را پیش من مى‏فرستادند و من به آنها پاسخ مى‏دادم.
آرى! از سربلندى‏ندیده قافش صداى سیمرغ.

شیخ طبرسى از هروى نقل کرده است که: هیچ کس را دانشمندتر از على بن موسى‏الرضا(ع) ندیدم و هیچ دانشمندى نیز وى را ندید مگر اینکه همانند من به فضل ودانش او شهادت داد.
شیخ صدوق مى‏نویسد: مامون افرادى را از فرقه‏ها و گروههاى‏مختلف و گمراه دعوت مى‏کرد و قصد آن داشت تا بر امام در بحث و مناظره پیروزشوند و این به جهت‏حقد و حسدى بود که نسبت‏به آن حضرت در دل داشت، اما امام باکسى به بحث ننشست جز آنکه در پایان به فضیلت آن حضرت اعتراف کرد و در برابراستدلال امام سر فرود آورد.
آرى «چراغى را که ایزد برفروزد» هیچکس را توان‏خاموشى آن نخواهد بود.

خود حضرت امام رضا(ع) مى‏فرماید:
... آنگاه که من بر اهل تورات با توراتشان و بر اهل انجیل با انجیلشان و براهل زبور با زبورشان و بر صائبین با زبان عبرى خودشان و بر هربذان با زبان‏فارسى‏شان و بر رومیان با زبان خودشان و بر اصحاب مقالات با لغت‏خودشان استدلال‏کنم. و آنگاه که هر دسته‏اى را محکوم کردم و دلیلشان را باطل ساختم و دست ازعقیده و گفتار خود کشیدند و به گفتار من گراییدند مامون در مى‏یابد مسندى که‏بر آن تکیه کرده است‏حق او نیست و در این هنگام پشیمان مى‏گردد. سپس فرمود:
«ولا حول ولا قوه الا بالله العلى العظیم‏».

5-امر به معروف و نهى از منکر

طبق تصریح آیات قرآن و روایات‏اهل بیت(علیهم السلام) امر به معروف و نهى از منکر از اهمیت ویژه‏اى برخورداراست و اصولا سایر واجبات به واسطه آن دو برپا مى‏گردند.
امیرالمؤمنین(ع) فرموده است:
امر به معروف و نهى از منکر را ترک مکنید که در غیر این صورت ستمگران برشما مسلط مى‏گردند و آنگاه هر قدر هم که دعا کنید اجابت‏نمى‏شود.
در جاى دیگر نیز فرموده‏اند:
قوام دین در سه چیز خلاصه مى‏شود:
امر به معروف، نهى از منکر و اقامه حدود.
با توجه به فرمایش حضرت رسول اکرم(ص) که بالاترین جهاد سخن‏عدلى است که نزد فرمانرواى ظالمى ایراد گردد حضرت رضا(ع) در مقاطع مختلف‏زندگى خویش با جلوه‏هاى گوناگون توانست‏با بالاترین جهاد سیاستهاى باطل‏زمامداران ستمگر زمان خویش را نقش بر آب نماید و چهره حق و حقیقت رابنمایاند.
نقش امر به معروف و نهى از منکر به حدى در زندگى آن حضرت بارز بود که یکى ازمهمترین علل شهادت حضرت رضا(ع) محسوب مى‏گردد.
مرحوم شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) در باب اسباب شهادت آن حضرت، سه‏خبر نقل کرده است که موید ادعاى مزبور مى‏باشد.
و جالب اینجاست که در ضمن خبراول حضرت به پرونده ثروتهاى بادآورده مامون و غیرقانونى بودن آنها نیز اشارت‏کرده است.
مرحوم شیخ کلینى (متوفا به سال‏329) درباره عذاب تارکان امر به معروف و نهى‏از منکر حدیثى از امام رضا(ع) نقل کرده که آن حضرت از قول رسول خدا(ص) فرموده:
زمانى که امت من نسبت‏به امر به معروف و نهى از منکر سهل انگارى کنند ومسوولیت را به گردن یکدیگر اندازند (و هر کس منتظر این باشد که دیگرى آن راانجام دهد) در این صورت بایستى منتظر عذاب الهى باشند و این کار آنها به منزله‏اعلان جنگ با خداست.

یکى از کنیزان مامون چنین گفته است:
«هنگامى که در منزل مامون بودیم در بهشتى از خوردنى‏هاى و نوشیدنى‏ها و بوى خوش و پول فراوان بسرمى‏بردیم اما همین که مامون مرا به امام رضا(ع) بخشید دیگر از آن همه ناز ونعمت‏خبرى نبود، زنى که سرپرست ما بود، شب ما را بیدار مى‏کرد و به نماز وادارمى‏ساخت که بر ما سخت و گران مى‏آمد و آرزو مى‏کردم از آنجا رهایى یابم ..»

که‏البته به زودى توسط حضرت به دیگرى بخشیده شد زیرا لیاقت‏خدمت در منزل امام رانداشت.
همانطور که ملاحظه مى‏شود، امام نسبت‏به نماز شب خواندن اهل منزل عنایت‏داشتند و لذا به سرپرست زنان دستور داده بودند که آنها را در آن موقع بیدارنمایند.

در اینجا یادآورى این نکته بجاست که میان «تحمیل عقیده‏» و «تحمیل‏عمل در برخى امور» تفاوت وجود دارد. در قرآن کریم مى‏خوانیم:
«لا اکراه فى الدین‏»[در دین تحمیل عقیده راه ندارد.] در صورتى که تحمیل عمل در برخى ازموارد که مصلحت‏بالاترى وجود دارد نه تنها جایز بلکه ضرورى مى‏باشد. به عنوان‏مثال وقتى معلمى دلسوز، دانش‏آموز خود را به انجام پاره‏اى از تکالیف وادارمى‏سازد، هیچگاه نمى‏خواهد تحمیل عقیده نماید بلکه به خاطر در نظر گرفتن صلاح ومصلحت دانش‏آموزش به وى نوعى عمل را اجبار مى‏کند و چه بسا همان دانش‏آموز پس ازرسیدن به مدارج عالى علمى از کار معلم بسیار خشنود و دلشاد گردد.
تذکرات دلسوزانه خمینى کبیر را مرورى دوباره کنیم: باید همه بدانیم که آزادى‏به شکل غربى آن که موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مى‏شود از نظر اسلام وعقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانى‏ها و کتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت‏عمومى و مصالح کشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیرى از آنها واجب‏است و از آزادى‏هاى مخرب باید جلوگیرى شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه‏برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامى و مخالف با حیثیت جمهورى اسلامى است‏بطورقاطع اگرجلوگیرى نشود همه مسوول مى‏باشند و مردم و جوانان حزب‏اللهى اگر برخورد به یکى‏از امور مذکور نمودند به دستگاههاى مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهى نمودندخودشان مکلف به جلوگیرى هستند خداوند تعالى مددکار همه باشد.

6- هشیارى سیاسى و سازش ناپذیرى
ائمه(علیهم السلام) نه فقط خود با دستگاههاى‏ظالم و دولتهاى جائر و دربارهاى فاسد مبارزه کرده‏اند بلکه مسلمانان را به جهادبر ضد آنها دعوت نموده‏اند، بیش از پنجاه روایت در وسائل الشیعه و مستدرک‏و دیگر کتب هست که «از سلاطین و دستگاه ظلمه کناره‏گیرى کنید و به دهان مداح‏آنها خاک بریزید، هر کس یک مداد به آنها بدهد یا آب در دواتشان بریزد چنین وچنان مى‏شود ..» خلاصه دستور داده‏اند که با آنها به هیچ وجه همکارى نشود وقطع رابطه بشود.

امام خمینى در جاى دیگر اینطور مى‏فرمایند:
ائمه ما(علیهم السلام) همه شان کشته شدند براى اینکه همه اینها مخالف با دستگاه ظلم‏بودند اگر چنانچه امامهاى ما تو خانه‏هایشان مى‏نشستند .. محترم بودند،روى سرشان مى‏گذاشتند ائمه ما را، لکن مى‏دیدند هر یک از اینها حالا که‏نمى‏تواند لشرکشى کند از باب اینکه مقتضیاتش فراهم نیست، دارد زیرزمینى اینهارا از بین مى‏برد، اینها را مى‏گرفتند حبس مى‏کردند ..

مرحوم شیخ کلینى از قول‏یکى از یاران امام رضا(ع) مى‏نویسد:
پس از آنکه حضرت رضا(ع) به امامت رسید سخنانى ایراد فرمود که بر جان وى‏ترسیدیم و لذا به آن حضرت عرض شد: مطلبى آشکار کردى که بیم داریم این طاغوت(هارون) بر علیه شما اقدامى کند، و حضرت در جواب فرمود:هر کارى مى‏تواند انجام دهد ..

یکى دیگر از یاران حضرت مى‏گوید:
به امام عرض کردم: شما خود را به این امر (یعنى امامت) شهره ساخته و جاى پدرنشسته‏اید، در حالى که از شمشیر هارون خون مى‏چکد (و دوران اختناق عجیبى‏حکمفرماست، شما با چه جراتى چنین مى‏کنید؟!) که آن حضرت با پاسخ خود به وى‏فهماند که این مسائل و ماموریتهاى ائمه(علیهم السلام) قبلا از جانب الهى تعیین‏شده و هارون قدرت مقابله با حضرت را ندارد.
امام هشتم با هشیارى سیاسى خویش‏توانست پس از مرگ هارون (که در سال دهم از امامت‏حضرت اتفاق افتاد) در دوران‏نزاع و کشمکش‏هاى میان دو برادر (یعنى امین و مامون) به ارشاد و تعلیم و تربیت‏شیعه ادامه دهد.
و بالاخره پس از به قدرت رسیدن مامون، با حرکتها و موضعگیریهاى دقیق وحکیمانه نقش عظیم خویش را به خوبى ایفا نمود.

همانطور که معروف است مامون در میان خلفاى بنى‏عباس از همه داناتر و زیرک‏تربود، از علوم مختلف آگاهى داشت و تمام اینها را وسیله‏اى براى پیشبرد قدرت‏شیطانى خویش قرار داده بود و از همه مهمتر جنبه عوام فریبى وى بود. وى با طرح‏یک نقشه حساب شده، ولایت عهدى حضرت را پیشنهاد کرد که اهداف مختلفى را دنبال‏مى‏نمود از جمله: در هم شکستن قداست و مظلومیت امامان شیعه و پیروانشان،مشروعیت‏بخشیدن به حکومت‏خویش و خلفاى جور قبلى و کسب وجهه و حیثیت‏براى خویش،تخطئه شیعیان مبنى بر عدم اعتنا به دنیا و ریاست، کنترل مرکز و کانون مبارزات، دور کردن امام از مردم و تبدیل امام به یک عنصر دربارى و توجیه‏گر دستگاه.

مقام معظم رهبرى حضرت آیه‏الله خامنه‏اى (مدظله العالى) ضمن برشمردن و توضیح‏اهداف فوق فرموده‏اند:
در این حادثه، امام هشتم على بن موسى الرضا(ع) در برابر یک تجربه تاریخى عظیم‏قرار گرفت و در معرض یک نبرد پنهان سیاسى که پیروزى یا ناکامى آن مى‏توانست‏سرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد. در این نبرد رقیب که ابتکار عمل را بدست‏داشت و با همه امکانات به میدان آمده بود مامون بود.

مامون با هوشى سرشار و تدبیرى قوى و فهم و درایتى بى‏سابقه قدم در میدانى‏نهاد که اگر پیروز مى‏شد و اگر مى‏توانست آنچنانکه برنامه‏ریزى کرده بود کار رابه انجام برساند یقینا به هدفى دست مى‏یافت که از سال چهل هجرى یعنى از شهادت‏على بن ابیطالب(ع) هیچیک از خلفاى اموى و عباسى با وجود تلاش خود نتوانسته‏بودند به آن دست‏یابند یعنى مى‏توانست درخت تشیع را ریشه‏کن کند و جریان معارضى‏را که همواره همچون خارى در چشم سردمداران خلافتهاى طاغوتى فرو رفته بود بکلى‏نابود سازد. اما امام هشتم با تدبیرى الهى بر مامون فائق آمد و او را درمیدان نبرد سیاسى که خود به وجود آورده بود بطور کامل شکست داد و نه فقط تشیع‏ضعیف یا ریشه‏کن نشد بلکه حتى سال دویست و یک هجرى یعنى سال ولایتعهدى آن حضرت‏یکى از پر برکت‏ترین سالهاى تاریخ تشیع شد و نفس تازه‏اى در مبارزات علویان‏دمیده شد و این همه به برکت تدبیر الهى امام هشتم و شیوه حکیمانه‏اى بود که آن‏امام معصوم در این آزمایش بزرگ از خویشتن نشان داد.

آرى نمونه‏هاى هشیارى وتیزبینى آن حضرت در قضایاى متعددى جلوه‏گر است مانند ماجراى نماز عید که هر چندبا پیشنهاد مامون بود اما حرکت و شیوه حضرت به گونه‏اى بود که مامون دستورجلوگیرى از اقامه نماز را صادر کرد و به قول رهبر عزیزمان «مامون را درمیدان نبردى که خود به وجود آورده بود بطور کامل شکست داد.»

7- تواضع و فروتنى

مرحوم شیخ صدوق به نقل از یکى از معاصران حضرت رضا(ع)مى‏نویسد: چون سفره انداخته مى‏شد، غلامانش حتى دربان و نگهبان نیز با اوسر یک سفره مى‏نشستند.
مرحوم ابن شهر آشوب (متوفا به سال 588) نیز مى‏نویسد:
روزى امام وارد حمام شد، مردى (که حضرت را نمى‏شناخت) از وى درخواست کرد تا اورا کیسه کشد، امام نیز پذیرفت و مشغول شد. حاضران به آن مرد، حضرت را معرفى‏کردند و او با کمال شرمندگى و سرافکندگى از حضرت پوزش خواست اما حضرت رضا(ع)او را آرام نمود و به کار خود همچنان ادامه داد.

مرحوم کلینى طبق حدیثى فرموده:
شبى امام مهمان داشت، در میان صحبت، چراغ دچار نقص گشت، مهمان خواست‏آن را اصلاح نماید ولى حضرت اجازه نداد و خود به اصلاح آن پرداخت.

مرحوم علامه مجلسى (متوفا به سال 1111) چنین نقل کرده است:
مردى از اهالى بلخ گوید:
در سفر خراسان با حضرت همراه بودم، به دستور وى سفره‏انداخته شد و خدمتکاران و غلامان، چه سیاهان و چه غیر ایشان، همگى را بر سر یک‏سفره نشاند، به امام عرض کردم:
فدایت‏شوم خوب بود براى اینها سفره جداگانه‏اى‏مى‏انداختید. حضرت فرمود:
ساکت‏باش.
پروردگار همه یکى است، پدر و مادر همه یکى است و پاداش و جزا (فقط) به عمل‏بستگى دارد (نه بر حسب و نسب و جاه و مقام).

8- احترام و محبت‏به دیگران

مرحوم اربلى (از دانشمندان قرن هفتم) در خبرى‏که نقل نموده است از قول یکى از معاصران امام رضا(ع) مى‏نویسد:
هرگز ندیدم که‏امام در سخن خویش نسبت‏به کسى بى‏احترامى کند و هرگز ندیدم که کلام دیگرى‏را قطع کند، و مى‏گذاشت تا سخنانش به پایان رسد .. هیچگاه در برابر کسى که‏مقابلش نشسته بود پاهایش را دراز نمى‏کرد و تکیه نمى‏زد. هرگز ندیدم به هیچیک‏از خدمتکاران و غلامانش ناسزا گوید ..
آن حضرت فرموده است:
محبت‏به دیگران‏نیمى از عقلانیت و خرد ورزى است.
و از آنجا که درصد قابل توجهى از کینه‏ها ودلخورى‏ها به سبب سخنان بى‏مورد و بعضا نیش‏دارى است که نسبت‏به یکدیگر اظهارمى‏گردد و شاید در اکثر موارد نیز بى‏قصد و غرض باشد آن حضرت فرموده‏اند:سکوت موجب جلب محبت مى‏گردد.

پوزش

در پایان، از محضر نورانى امام رئوف و مهربان‏حضرت رضا(ع) پوزش مى‏طلبیم; چرا که بیان یک ویژگى از ویژگیهاى خدایى ایشان ازعهده کسى ساخته نیست.

کتاب فضل ترا آب بحر کافى نیست
که تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم

منبع :ماهنامه کوثر شماره 15