با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما در این ماه عزیز؛ و تشکر به خاطر ارتباطتان با مرکز؛
در جامع اضداد بودن علی جای سخن بسیار است.(1) ولی شخصیت‏های بزرگ تاریخ، غالباً در یک یا چند بعد از ابعاد مثبت وجودی جلوه می‏کنند و شهرت می‏یابند؛ مثلاً برخی در جهات علمی، برخی اخلاقی، برخی حماسی و.....
در این میان به ندرت کسانی یافت می‏شوند که در همه ابعاد والای انسانی و امتیازات بشری، سرآمد دیگران بوده، صفات و ویژگی‏های مختلف و گوناگونی را که به ظاهر با هم قابل جمع نیستند، یک جا دارا باشند. یکی از بارزترین نمونه‏های این گونه شخصیت‏ها، شخصیت شگفت‏انگیز و بی‏همتای مولای متقیان، امیر المؤمنین(ع) است.
جامعیت علی(ع) در همه ابعاد انسانی، هم از سیره حضرت کاملاً هویدا است و هم از سخنان گرانبار او به خوبی آشکار می‏گردد. سخن هر کسی نماینده دارایی روح اوست. به همان دنیایی تعلق دارد که روح گوینده‏اش به آن جا تعلق دارد. طبعاً سخنی که به چندین دنیای متفاوت تعلق دارد، نشان از روحیه‏ای است که در انحصار یک دنیای خاص نیست. از آن جا که روح علی(ع) محدود به دنیای خاصی نبوده، در همه جهان‏ها حضور دارد و به اصطلاح عرفا، «انسان کامل» و «کون جامع»(2) و دارنده همه مراتب است، سخنش نیز به دنیای خاصی محدود نیست.
از امتیازات علی(ع) یکی این است که چند بعدی است، نه یک بعدی. خاصیت همه جانبه بودن او و روح علی(ع)، مطلبی نیست که به آسانی قابل کشف باشد. بلکه موضوعی است که از دیرباز اعجاب اندیشمندان را برانگیخته و برای کشف آن تلاش ها نموده اند، مثلا سیدرضی(ره) که هزار سال پیش می‏زیسته ، شیفته این جامعیت بوده است. وی می‏گوید:
«از نکات شگفت‏انگیز علی(ع) که ویژه اوست، این است که وقتی انسان سخنانی که حضرتش، درباره زهد و موعظه و تنبه فرموده است، تأمل می‏کند و موقتاً از یاد می‏برد که این سخن، از آن کسی بوده که شخصیت اجتماعی بزرگی داشته، فرمانش همه جا نافذ بوده و مالک الرقاب عصر خویش محسوب می‏شده ، تردید نمی‏کند که این سخن، از آن کسی است که جز زهد و کناره‏گیری از دنیا، چیزی را نمی‏شناسد . کاری جز عبادت و ذکر ندارد. گوشه خانه یا دامنه کوهی را برای انزوا و عبادت اختیار کرده است، به گونه‏ای که جز صدای خوش چیزی را نمی‏شنود . از هیاهوی اجتماع کاملاً بی‏خبر است. کسی باور نمی‏کند سخنانی که در زهد و موعظه تا این حد موج و اوج گرفته، از آن کسی است که در میدان جنگ، تا قلب لشکر دشمن فرو می‏رود، شمشیرش هماره در اهتزاز و آماده ربودن سر دشمن است، دلیران را به خاک می‏افکند. از دم تیغش خون می‏چکد و در همین حال، زاهدترین زاهدان و عابدترین عابدان است
سید رضی ادامه می‏دهد: «من این مطلب را به طور مکرر با دوستان خود در میان می‏گذارم و اعجاب آن‏ها را نیز برمی‏انگیزم».(3)
شیخ محمد عبده، شارح نهج‏البلاغه، نیز تحت تأثیر همین جنبه نهج‏البلاغه قرار گرفته است. تغییر پرده‏ها در نهج‏البلاغه و سیر دادن خواننده به سوی عوالم گوناگون، بیش از هر چیز دیگر مورد توجه و اعجاب او قرار گرفته، چنان که خود در مقدمه شرح نهج‏البلاغه، بدان اشاره کرده است.
افزون بر آن که سخنان علی(ع) نماینده روح والای اوست، شخصیت علی(ع) یک شخصیت وسیع، همه جانبه و چند بعدی است . همواره در طول تاریخ نیز به این خصلت ستوده شده است. او در عین این که زمامداری است عادل، عابدی است شب زنده‏دار؛ در محراب عبادت گریان است . در میدان نبرد خندان؛ سربازی شجاع و بی‏پرواست. در عین حال سرپرستی مهربان و رقیق القلب؛ حکیمی است ژرف‏اندیش، در عین این که فرماندهی است لایق. او هم معلم است و هم خطیب؛ هم قاضی است و هم مفتی، هم کشاورز است و هم نویسنده. در یک کلام، او انسان کامل است.(4)
صفی‏الدین حلی، متوفای قرن هشتم هجری، درباره علی(ع) می‏گوید:
جمعت فی صفاتک الأضداد و لهذا عزت بک الأنداد
زاهدٌ حاکمٌ حلیمٌ شجاعٌ ‏فاتک ناسک فقیرٌ جوادٌ
شیمٌ ما جمعن فی بشرٌ قطُّ و لا حاز مثلهنِّ العباد
خلقٌ یخجل النسیم من اللّطف و بأسن یذوب عنه الجماد
جلّ معناک أن تحیط به ‏الشعر و یحصی صفاتک النقاد؛(5)
در وجود تو صفات متضاد جمع شده‏اند، به همین جهت است که نظیری برای تو نمی‏توان یافت.
زاهدی حکیم و بردباری بی‏باک، شجاعی عبادت‏گر و تهیدستی بخشنده.
اوصافی که تاکنون در هیچ بشری جمع نشده، هیچ یک از بندگان خدا نتوانسته‏اند آن را به دست آورند.
صاحب اخلاقی نیکو که نسیم از لطافت آن شرمنده می‏شود.در جای خود چنان صلابتی داری که جماد را آب می‏کند.
مقام تو والاتر از آن است که شعر را یارای احاطه بر آن باشد، یا شخص نقاد بتواند صفات تو را برشمارد.
شهید مطهری در باره فضایل علی از جمله اعجاز کلام او می گوید :
علی(ع) با این که از معنویات سخن رانده، فصاحت را به اوج کمال رسانیده ، هرگز از می و معشوق یا مفاخرت و امثال آن که میدان‏های باز و گسترده برای نکته‏گویی و سخن‏پردازی است، بحث نکرده است. افزون بر این، سخن والای او برای خود سخن و اظهار هنر سخنوری نبوده؛ بلکه سخن برای او وسیله بوده است، نه هدف.
نمی‏خواسته است با سخنوری خویش، یک اثر هنری و یا شاهکار ادبی از خود بر جای بگذارد. از همه بالاتر این که، سخن او محدود به زمان و مکان و یا افراد معینی نیست، بلکه مخاطب او انسان است . به همین جهت نه مرز می‏شناسد و نه زمان. این در حالی است که این ویژگی‏ها، میدان را از نظر سخنوری محدود و سخنور را مقید می‏سازد.(6)
پی نوشت ها :
1. محمد امین صادقی ، سیمای اهلیت در عرفان امام خمینی ،نشر موسسه آثار امام خمینی، 1387 ، ص326.
2. .قیصری ،شرح نصوص الحکم آمده ، نشر بیدار قم، بی تا ، ص 329.
3. مقدمه رضی بر نهج البلاغه ،نشر موسسه امیر المومنین ،قم، 1380 ش، ص8.
4. مقدمه عبده بر شرح نهج البلاغه ،چ قاهره .
5. ارشاد القلوب، نشر دار الاسوه، 1375 ، ج2 ،ص72 .
6. استاد شهید مطهری، سیری در نهج‏البلاغه، انتشارات صدرا، چاپ اول، مرداد 1377، تهران. ص 374 - 372.