پرسش:
اگر قصص انبیاء مثل عمر زیاد نوح، زنده شدن عزیر، بوزینه شدن دستهای از یهودیان، شکافتن نیل توسط موسی، زندگی یونس در شکم ماهی و وزارت یوسف در مصر و ... همگی رخدادهاند، چرا اثری از آنها در تاریخ نیست؟
پاسخ:
حوادث یادشده، از چند منظر قابلبررسیاند. ممکن است آنها را از جهت کلامی و عقیدتی بررسی کنیم و مثلاً به این سؤال پاسخ دهیم که آیا این حوادث معجزه (1) بودهاند یا نه؟ و اگر معجزه بودهاند، آیا هنوز هم معجزهاند و امروز هم میتوان برای اثبات نبوت به آنها استناد کرد یا نه؟ البته اثبات بسیاری از آموزههای دینی مانند ایمان به خدا و معاد و لزوم نبوت و عصمت پیامبران و...، مستلزم معجزه نیست. پس حتی اگر نتوانیم ردّ پایی از این حوادث در تاریخ بیابیم، هیچ خللی در تدین و ایمان افراد رخ نخواهد داد؛ اما این مسائل از زاویه تاریخی نیز مهم و بحثبرانگیزند.
منابع علم تاریخ
حوادثی که در سؤال به آنها اشاره شده، حوادث مربوط به زندگی و حرکت پیامبران الهی است که عمدتاً در قرآن کریم و تورات از آنها یاد شده است. کسانی که آشنایی کافی بادانش تاریخ و منابع آن دارند، میدانند که خود این کتابها، یکی از منابع تاریخ بشر شمرده میشوند. مورّخان نهتنها از کتابهای تاریخی، بلکه از هر چیزی که دلالتی بر وقوع یک حادثه درگذشته داشته باشد، برای تبیین تاریخ بهره میبرند؛ یعنی هم از «گزارش»ها و هم از «رد»ها، (2) همچون نامها، سکهها، آثار باستانی، یادمانهای مادی و فرهنگی و حتی از اسطورهها (3) که بهحسب ظاهر، ساخته خیال مردمان هستند. پس بیگمان، کتابهای دینی و بهویژه کتب آسمانی هم یکی از منابع مهم برای پی بردن به حوادث تاریخیاند.
شایان توجّه است که بررسی کتابهایی چون تورات و انجیل و قرآن و اوستا، بهعنوان یک منبع تاریخی، مستلزم وحیانی دانستن آنها نیست و حتّی کسانی هم که این کتابها را بشری میدانند، ناچارند بهعنوان یک منبع تاریخی به آنها توجه کنند؛ زیرا در این صورت، فرض این است که گروهی از انسانها این کتابها را نوشتهاند. منابع تاریخی نیز نوشته گروهی از انسانها است. پس ازاینجهت یکساناند. منتها، کسی که قرآن را سراسر وحی الهی میداند، قطعاً هیچ تردیدی در دادههای تاریخی قرآن کریم نخواهد کرد و در هنگام تعارض با دیگر منابع، سخن قرآن را مقدّم خواهد دانست؛ (4) ولی کسی که قرآن را کتابی نوشته بشر بداند، برای اعتماد به دادههای تاریخی قرآن، نیازمند بررسی قرائن و شواهد است. چنانکه تاریخپژوهان مسلمان نیز با اینکه متن فعلی تورات و انجیل را وحی نمیدانند و آن را محرَّف میشمارند، در مطالعات تاریخی خود، هر جا که لازم باشد، به آنها نیز مراجعه میکنند و بهعنوان منبع یا قرینه، به دادههای تاریخی اینگونه کتابها و حتی به کتاب اوستا نیز (که در اصل وحیانی بودن آن تردید است) توجه دارند. سهل است که حتّی امروزه به افسانهها و اسطورهها نیز بهعنوان یک منبع تاریخی ـ بهویژه در تاریخ فرهنگی ـ نگریسته میشود؛ چه رسد به کتابهای آسمانی.
واقعیت تاریخی داستان پیامبران
کسانی که به دنبال کشف حقیقت باشند، باید منصفانه به بررسی و مطالعه درباره اینگونه داستانها بپردازند و بهصرف اینکه حادثهای در یک منبع تاریخی نیامده، منکر آن نشوند. مطالعات متعدد تاریخپژوهان در سده اخیر نشان میدهد که بسیاری ازاینگونه حوادث، واقعیت دارند؛ هرچند اطلاعات ما درباره جزئیات هرکدام، ناقص و گاه متناقض است. دانشمند معاصر، دکتر محمد مهران البیومی (متوفای 24 فوریه 2008 میلادی/ پنجم اسفند 1386 هجری شمسی) که از اساتید دانشگاه اسکندریه مصر در رشته تاریخ مصر باستان و خاور نزدیک کهن بود، برای دفاع علمی از داستانهای تاریخی قرآن کریم، دست به تألیف مجموعه مقالاتی زد که بعدها در قالب کتاب منتشر شد و با عنوان «بررسی تاریخی قصص قرآن»، در چهار مجلّد به زبان فارسی نیز ترجمه و منتشرشده است. (5) وی در این کتاب، با استناد به کشفیات باستانشناسی، منابع مکتوب، سنگنوشتهها و منابع پاپیروس و... به بررسی تکتک داستانهای قرآنی پرداخته و اثبات کرده است که همه آنها مطابق با واقعاند.
گونهشناسی حوادث مربوط به پیامبران
مواردی که در سرگذشت پیامبران به آنها اشاره شده، ماهیت یکسانی ندارند. برای مثال، زنده شدن مردگان به دست حضرت مسیح، اتفاقی نیست که بقایا و اثری از آن بر جای مانده باشد؛ ولی مواردی مانند کشتی نوح، موضوع برخی تحقیقات باستانشناسی است. در دهههای اخیر، مقالات بسیاری درباره برخی ازاینگونه موارد نوشتهشده و محققان، از زوایای مختلفی به بررسی آنها پرداختهاند. با یک جستوجوی ساده در مجلات علمی، میتوانید درباره هر موضوع، مقالهای بیابید. برای نمونه، دانشمند عراقی، دکتر سید سامی البدری، تحقیقات مفصّلی درباره طوفان نوح و محل فراز و فرود کشتی نوح انجام داده و در این مسیر، کوشیده نهفقط از قرآن و تورات، بلکه از همه منابع شناختهشده تاریخی (کشفیات باستانشناسی، الواح و سنگنوشتهها و حتی مطالعات زبانشناختی) بهره ببرد. تحقیقات وی در مجموعهای با عنوان «النجف مَرسی سفینه نوح» در عراق منتشرشده است. (6)
احتیاط عالمانه
برفرض که تحقیقات علمی و اسناد تاریخی (غیر از کتب آسمانی)، هیچیک از حوادث و معجزات منتسب به پیامبران را اثبات نکند، بازهم نمیتوان نتیجه گرفت که این داستانها دروغ است. روزگاری گالیله نتوانست ادّعاهای خود را اثبات کند، آیا سخنان او دروغ بود؟! به دیگر سخن، برفرض که شواهدی دال بر اثبات این وقایع نداشته باشیم، هیچ سندی هم دال بر کذب آنها نداریم و به لحاظ منطقی، نبودن دلیل بر یک ادّعا، دلیل بر بطلان آن نیست. پس اینکه گروهی صرفاً به بهانه فقدان دلیل، اینگونه وقایع را تکذیب میکنند، منطقاً درست نیست.
تناقضگویی مدعیان
فرق است میان کسی که در جستوجوی حقیقت است و کسی که میخواهد به هر ترفندی، مطلبی را انکار کند. برخی ابتدا ادّعا میکنند که معجزات منسوب به پیامبران، در متون تاریخی نیامده است؛ ولی اگر شما برای پاسخگویی، به منابع تاریخی استناد کنید، اعتبار آن منابع را نیز رد خواهند کرد. اساساً منبع معتبر تاریخی ازنظر اینان، منبعی است که هیچ دلالتی بر دین و آموزههای دینی نداشته باشد. ازاینرو، چشم خود را بر انبوه کتابهایی که در تاریخ اسلام نوشتهشده، میبندند. ازنظر این گروه، متون تاریخی تنها وقتی معتبرند که همسو با دین نباشند! روشی که این گروه در پیش میگیرند، در واقع نوعی «مصادره به مطلوب» است؛ یعنی همان چیزی را که ادّعا میکنند، بهعنوان دلیل نیز مطرح میکنند. ادّعای آنان این است که «گزارشهای حاکی از معجزات پیامبران دروغ است». میپرسیم: «چرا؟». میگویند: «چون در تاریخ نیامده است». میگوییم: «این مطالب در منابع مختلفی آمده است که خود، ارزش تاریخی دارند». میگویند: «این منابع خرافی و ساختگی است؛ چون مشتمل بر گزارش اینگونه معجزات است». به گمان اینان، هر منبعی که اینگونه مطالب را گزارش کرده باشد، دروغین و ساختگی است؛ «چون این مطالب دروغاند». میبینید که سرانجام بحث، به همان نقطه آغازین بازگشت و همان چیزی که بهعنوان مدّعا مطرحشده بود، این بار بهعنوان دلیل مطرح شد.
خلاصه، آنچه دشوار است، بیدار کردن کسانی است که خود را به خوابزدهاند و سر تسلیم در برابر حق ندارند. اساساً اگر قرار بود همه افراد در برابر حقیقت دین تسلیم شوند، پیامبران اینهمه دشمن نداشتند. بسیاری از کسانی که با چشم خود خروج شتر صالح از کوه را دیدند، یا شکافتن رود نیل را دیدند و خود از آن گذشتند، یا زنده شدن مردگان با نفَس مسیح را دیدند و... منکر حقّانیت پیامبر زمان خود شدند. اینک چه توقّعی میتوان از منکرانی داشت که بعد از هزاران سال، نه با خود این حوادث، بلکه با گزارش آنها سروکار دارند؟!
نتیجه:
معجزات و حوادث مربوط به زندگی پیامبران، عمدتاً در کتابهایی مثل قرآن و تورات ثبتشده که این کتابها خود، یکی از منابع مطالعه تاریخاند. پس نمیتوان گفت: چرا این حوادث در تاریخ ثبتنشده است؟ بهعلاوه، هرچند برخی از این حوادث بهگونهای هستند که اثری از آنها بر جای نمانده؛ ولی رد پای برخی دیگر را میتوان در آثار باستانی یا منابع دیگری نیز یافت. در دهههای اخیر کتابها و مقالات بسیاری در بررسی تکتک این حوادث نوشتهشده است.
پینوشتها:
1. معجزه در حقیقت، امر خارقالعادهای است که با ارده خداوند، از شخص مدّعی نبوّت ظاهر شود و نشانه صدق ادّعای وی باشد؛ مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید (دوره کامل سهجلدی در یک مجلّد)، تهران، شرکت چاپ و نشر بینالملل وابسته با سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ پنجم، 1380، ص 220.
2. ر.ک: پاکتچی، احمد، روششناسی تاریخ، تنظیم و ویرایش: صالح زارعی، به اهتمام انجمن علمی دانشجویان الهیات دانشگاه امام صادق علیه¬السلام، تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق علیه¬السلام، چاپ اول، 1392 ھ.ش، ص 42 ـ 65.
3. برای آشنایی با جایگاه اسطوره در تاریخپژوهی، ر.ک: مایکل استنفورد، درآمدی بر تاریخپژوهی، مترجم: مسعود صادقی، تهران، دانشگاه امام صادق و سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، چاپ دوم، 1385 ھ.ش، ص 431 _ 438.
4. ر.ک: مهدی پیشوایی، پرسشها و پاسخهای تاریخی، به کوشش یدالله حاجیزاده، نشر معارف، چاپ اوّل، 1393 شمسی، ص 35.
5. محمد مهران البیومی، بررسی تاریخی قصص قرآن (ترجمه دراساتُ تاریخیه من القرآن الکریم)، ترجمه و تحقیق: محمد راستگو، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، تهران.
6. این مجموعه، درواقع جلد نخست از مجلّه «تراث النجف» است که در ربیعالاول 1430 (2009 میلادی) در نجف منتشر شد. تا جایی که اطلاع داریم، این اثر هنوز به زبان فارسی ترجمه نشده است.