سوالاتی از سوره حشر1- چرا حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با یهود بنی‌النضیر پیمان بستند كه دوستان آنان دوست مسلمین باشد و دشمنانشان دشمن؟ مثلا اگر كفار و منافقین دوست یهودیان باشند، مسلمین می‌توانند با آنها دوستی كنند؟
2- یهودیان در عمل خلاف عهد رفتار نكردند و نیت خود را عملی نكردند و البته نتوانستند عملی كنند؛‌ با این حال چرا حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور اخراج آنها را صادر كردند؟
3- در آیه 16 این سوره مباركه كلام شیطان «انی اخاف الله رب العالمین» چه می‌تواند باشد؟ مگر شیطان واقعاً از پروردگار عالمین می‌ترسد؟ و چرا شیطان از انسان كافر اعلام برائت می‌كند؟
4- چرا مسلمین خانه و درختان یهودیان را ویرن كردند؟ این كار چه نفعی برای مسلمین داشت؟ مگر آن‌ها به‌زودی جزء دارایی‌های مسلمین محسوب نمی‌شدند؟

شرح 1- چرا حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با یهود بنی‌النضیر پیمان بستند كه دوستان آنان دوست مسلمین باشد و دشمنانشان دشمن؟ مثلا اگر كفار و منافقین دوست یهودیان باشند، مسلمین می‌توانند با آنها دوستی كنند؟
2- یهودیان در عمل خلاف عهد رفتار نكردند و نیت خود را عملی نكردند و البته نتوانستند عملی كنند؛‌ با این حال چرا حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور اخراج آنها را صادر كردند؟
3- در آیه 16 این سوره مباركه كلام شیطان «انی اخاف الله رب العالمین» چه می‌تواند باشد؟ مگر شیطان واقعاً از پروردگار عالمین می‌ترسد؟ و چرا شیطان از انسان كافر اعلام برائت می‌كند؟
4- چرا مسلمین خانه و درختان یهودیان را ویرن كردند؟ این كار چه نفعی برای مسلمین داشت؟ مگر آن‌ها به‌زودی جزء دارایی‌های مسلمین محسوب نمی‌شدند؟
پاسخ

=====================================

متن پاسخ: -با سلام و تشکر از ارتباط شما

پاسخ پرسش1و2و4: در مورد پیمان بین پیامبر با یهودیان ابن اسحاق مى‏گويد:
رسول خدا‏(ص)بين مهاجران و انصار نوشته‏اى امضا كرد و در آن با يهود پيمان بست. آنان را بر دين و اموالشان تثبيت كرد و به سود و زيان آنان شرايطى مقرر فرمود. متن پيمان چنين است:
بسم‏الله‏الرحمن الرحيم اين نوشته‏اى است از محمد پيامبر‏(ص)بين مسلمانان قريش و يثرب و كسانى كه به ايشان ملحق شوند و به همراهشان جهاد كنند. آنان ملتى واحد را تشكيل مى‏دهند. مهاجران در پرداخت ديه و فديه بر آداب پيش از اسلام باقى‏اند و به نيكى و عدالت آن را مى‏دهند. بنى‏عوف، بنى‏ساعده، بنى حارث، بنى جشم، بنى نجار، بنى‏عمروبن‏عوف، بنى نبيت و بنى اوس هم بر رسوم پيش از اسلام باقى‏اند. .. هر يهودى از ما پيروى كند يارى مى‏شود و با ديگر مسلمانان مساوى است، بر او ستم نمى‏شود و دشمنش يارى نمى‏گردد... يهود هنگام جنگ همراه مسلمانان هزينه جنگى را مى‏پردازند.
يهود بنى‏عوف و بندگانشان با مسلمانان در حكم يك ملت‏اند. يهوديان دين خود را دارند و مسلمانان دين خود را، اما هر كه ستم كند خود و خانواده‏اش را به هلاكت‏خواهد انداخت. براى يهوديان بنى نجار، بنى حارث، بنى ساعده، بنى جشم، بنى اوس، بنى ثعلبه، جفنه بنى‏ثعلبه و بنى شطيبه همان حقوق بنى‏عوف ثابت است. نزديكان ايشان هم از اين مزايا برخوردارند. كسى بدون اجازه محمد‏(ص)از اين مجموعه بيرون نمى‏رود. از قصاص جراحتى كوچك هم گذشت نخواهد شد. هر كه ديگرى را ترور كند خود و خانواده‏اش را در معرض ترور قرار داده مگر اين‏كه به او ستم شده باشد. يهوديان و مسلمانان هزينه جنگ را به سهم خود مى‏پردازند... قريش و دوستانشان پناه داده نمى‏شوند. اگر كسى به مدينه حمله كرد همه دفاع خواهند كرد. يهود اوس و موالى‏شان نيز از اين حقوق برخوردارند.

یهودیان بنى النضير
بنى النضير تيره‏اى از يهود بودند كه در جنوب شرقى مدينه سكونت داشتند و داراى قلعه و مزارع و نخلستانى در آن محل بودند،اينان با پیامبر اسلام پيمان عدم تعرض و دوستى داشتند و متعهد شده بودند كه بر ضد مسلمانان اقدامى نكنند و كسى را عليه ايشان تحريك ننمايند .دو حادثه شوم«رجيع و بئر معونه»سبب شد كه دوباره زبان يهود به استهزاى مسلمانان باز شود و آنان را مورد شماتت قرار دهند و سخنان ناهنجارى درباره پیامبر اسلام بر زبان آرند و سبب جرئت دشمنان و منافقين گردند.
پیامبر اسلام ديگر بار متوجه اين دشمنان داخلى گرديد و در صدد برآمد تا از عقيده قلبى آنان نسبت به مسلمانان مطلع شده و پايدار نبودن ايشان را در پيمانى كه بسته بودند آشكار سازد.
كشته شدن دو تن از قبیله بنی عامر به دست عمرو بن اميه در بئر معونه ، سبب شد كه پیامبر اسلام در صدد تهيه ديه و خون¬بهاى آن دو نفر بر آيد و آنان را به كسان مقتولان كه همپيمان با او بودند بپردازد.
و چون قبيله بنى عامر همان‏گونه كه با رسول خدا(ص)همپيمان بودند با يهود بنى النضير نيز همپيمان بودند،رسول خدا(ص)در صدد برآمد تا از يهود مزبور كمك بگيرد و به همين منظور با ده نفر از ياران خود كه از آن جمله على بن ابيطالب(ع)بود به سوى محله بنى النضير حركت كرد و چون بدانجا رسيد و منظور خود را اظهار كرد آنان در ظاهر از پيشنهاد آن حضرت استقبال كرده و آمادگى خود را براى كمك و مساعدت در اين باره اظهار داشتند و از آن حضرت دعوت كردند تا در محله آنان فرود آيد،پیامبر اسلام فرود آمده و به ديوار قلعه آنان تكيه داد و به انتظار كمك آنها در آنجا نشست،در اين موقع چند تن از سركردگان آنها به عنوان آوردن پول يا تهيه غذا به ميان قلعه رفته و با هم گفتند:
شما هرگز براى كشتن اين مرد چنين فرصتى مانند امروز به دست نخواهيد آورد خوب است هم اكنون مردى بالاى ديوار برود و سنگى را از بالا بر سر او بيفكند و ما را از دست او راحت و آسوده سازد، همگى اين رأى را پسنديدند و با اينكه يكى از بزرگانشان به نام سلام بن مشكم با اين كار مخالفت كرده بود وگفت:شايد خداى محمد او را از اين كار آگاه سازد،به سخن او گوش ندادند و در صدد انجام توطئه بر آمدند.
شخصى از ايشان به نام عمرو بن جحاش انجام اين كار را به عهده گرفت و بى‏درنگ خود را به بالاى ديوار رسانيد تا توطئه آنها را اجرا كند. ولى قبل از اينكه او كار خود را بكند خداى تعالى به وسيله وحى پیامبر را از توطئه ايشان آگاه ساخت و رسول خدا(ص)فورا از جاى خود برخاسته و مانند كسى كه دنبال كارى مى‏رود بدون آنكه حتى ياران خود را خبر كند به سوى مدينه به راه افتاد.در برخى از نقل‏ها هم آمده كه رو به اصحاب خود كرد و فرمود:شما در جاى خود باشيد و خود تنها راه شهر را در پيش گرفت .
اصحاب كه ديدند مراجعت پیامبر به طول انجاميد از جاى برخاستند و به جستجو پرداختند و از كسى كه از مدينه مى‏آمد سراغ آن حضرت را گرفتند و او گفت:من پیامبر را در شهر مدينه ديدار كردم.
پیامبر اسلام مطمئن بود كه با رفتن او،يهود جرئت آنكه به اصحاب او گزندى برسانند ندارند و از عكس العمل و انتقام رهبر مسلمانان بسختى واهمه و بيم دارند.
به هر صورت،ياران رسول خدا(ص)كه اين حرف را شنيدند خود را به مدينه و نزد پیامبر رساندند و چون علت آمدن او را پرسيدند حضرت توطئه آنها و وحى خداى تعالى را به ايشان اطلاع داد،و به دنبال آن يكى از مسلمانان به نام محمد بن مسلمه را مأمور كرد و فرمود:به نزد يهود بنى النضير برو و به آنها بگو:شما پيمان شكنى كرديد و از در مكر و حيله بر آمديد و نقشه قتل مرا طرح نموديد،اينك تا ده روز مهلت داريد كه از اين سرزمين برويد و از آن پس اگر در اينجا مانديد كشته خواهيد شد.
محمد بن مسلمه پيام رسول خدا(ص)را به آنها رسانيد،يهود مزبور كه تاب مقاومت در برابر مسلمانان را در خود نمى‏ديدند آماده رفتن شدند ولى عبد الله بن ابى سركرده منافقين مدينه براى آنها پيام فرستاد كه از جاى خود حركت نكنيد و ما دو هزار نفر هستيم كه آماده كمك به شما هستيم و هرگز شما را تسليم محمد نخواهيم كرد و يهود بنى قريظه نيز به پشتيبانى شما برخاسته و شما را يارى مى‏كنند. يهوديان گول وعده او را خوردند و ماندند، و به محكم كردن قلعه‏هاى خويش پرداختند و چون مهلت به پايان رسيد پیامبر اسلام پرچم جنگ را بست و به دست على بن ابيطالب(ع)داد و با سربازان اسلام به سوى قلعه‏هاى بنى النضير حركت كرد و دستور محاصره آنان را صادر فرمود.
محاصره آنان به طول انجاميد كه بعضى مدت محاصره را بيست و يك روز ذكر كرده‏اند،و به گفته برخى رسول خدا(ص)براى اينكه يهود مزبور از آن سرزمين دل بركنند و يا كمال خوارى و ذلت خود را به چشم ببينند دستور داد چند نخله خرما را از باغهاى آنها قطع كردند و همين هم شد و آنها تسليم شدند و حاضر به ترك خانه و ديار گشتند و از آن سرزمين رفتند،و مفسران نيز گفته‏اند آيه«ما قطعتم من لينة او تركتموها قائمة على اصولها فباذن الله ...» نيز در همين باره نازل شده كه چون يهود بنى النضير آن حضرت را در اين كار سرزنش كردند اين آيه نازل شد،و در كتاب سيرة المصطفى آمده است كه مجموع نخله‏هايى كه مسلمانان قطع كرده و يا سوزاندند شش نخله بود و در نقلى كه فخر رازى در تفسير همين آيه از ابن مسعود كرده وى گفته است:رسول خدا(ص)دستور داد چند نخله خرما را كه سر راه جنگجويان و مزاحم آنان براى جنگ بود قطع كردند. و به هر صورت يهوديان كه ديدند از كمكهايى كه عبد الله بن ابى وعده كرده بود خبرى نشد و يهود بنى قريظه هم براى نجات آنها اقدامى نكردند به ستوه آمده و تدريجا ترس و نااميدى بر آنها مستولى شد و تسليم شدند و از پیامبر اسلام امان خواستند تا از مدينه كوچ كنند .
تذکر چند نکته
1- درمتن پیمان پیامبر با یهودیان مورخان به وضوح آن را بیان نکرده اند در این باره ابهام فراوانی وجود دارد.
شما می توانید در این باره به کتاب بر خوردهای پیامبر و یهودیان حجاز از مصطفی صادقی نیزمقاله برخوردهای مسالمت آمیز پیامبر با یهود مندرج در فصلنامه تاریخ اسلام ج2، از مصطفی صادقی مراجعه نمایید.
2-پیمان ها و قراردادها براساس مصالح عمومی منعقد می شود . این امر معقول و منطقی است که پیامبر با توجه به مصلحتها با دشمنانش قرارداد منعقد کند و در این قرار داد آنان را همانند دوستان خود به حساب آورد.هنوز یهودیان بر ضد مسلمانان به جنایات و خیانات رو نیاورده بودند که پذیرش این قرار داد برما ثقیل آید.پیامبر اسلام تلاش فراوان نمود تا آنان را به هدایت و اسلام بکشاند . بعد از آن که همه راه ها طی شد و از هدایت آنان نا امید شد نوبت به برخورد و قدرت نمایی رسید و با آنان در گیر شد.
3- قطع چند درخت متعلق به یهودیان بدین جهت بود که آنان را از ادامه مبارزه مأیوس نماید و از خونریزی بیشتر جلوگیری نماید.
4- در گزارشهای تاریخی نداریم که مسلمانان در خانه های مذکور را از جا در آورده و خراب نموده باشند بلکه خود یهودیان در هنگام کوچ کوشیدند آن چه که قابل استفاده است بر دارند و با خود ببرند.

پاسخ 3 :
مفسران در توجیه گفتار شیطان ـ«من از خدا بیمناکم »توجیهات مختلفی دارند :
بعضی گفته اند این ادعای دروغ است 1
و بعضی گفته اند از عذاب دنیوی و سریع الهی ترس داشت چنان که بسیاری از مجرمان از مجازاتهای نزدیک می ترسند اما از کیفر های دیر رس غفلت ورزیده، پروا نمی کنند 2
وعلامه طباطبائی ره هردو احتمال را ذکر کرده است 3
1 – اطیب البیان ،ج 12 /ص 480 التفسیر المظهری / ج 9 /ص 255 و تفسیر سور آبادی / ج4 /ص 2574
3 – ترجمه المیزان / ج19 / ص 369
2 – تفسیر نمونه/ ج23 / ص538
agar farsi nemibinid>>>>>view-----encoding----unicod utf8 yaa arabic ( windows)

======================

كاربر گرامي !

بسياري از پرسش هاي مطرح در ذهن شما ، پرسش هايي است كه به ذهن دوستان شما نيز رسيده و قبلا از واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات پرسيده و پاسخ دريافت كرده اند . برخي ازاين پرسش و پاسخ كه جنبه عمومي داشته در سايت «پاسخگو » گذاشته شده و روز به روز بر حجم آن افزوده مي شود .
بنابراين پيشنهاد مي كنيم قبل از ارسال پرسش به سايت مورد اشاره مراجعه كرده و چنانچه پاسخ خود را نيافتيد ، از طريق همان سايت ، بخش « پرسش شما » س‍ؤال خود را مطرح بفرماييد .
نشاني سايت :
www.pasokhgoo.ir