سلام
من پسرخاله ای دارم که ایمیلهایی حاوی مطالب زیر برایم میفرستد آیا باید با او قطع رابطه کنم؟
----------------------------- 1 ------------------------
! حل یک معمای ساده
نام:یزید
شهرت:بنی امیه
نام پدر:معاویه
نام پدربزرگ:ابوسفیان
نام جد بزرگ:عبدالمطلب
نام:حسین
شهرت:بنی هاشم
نام پدر:علی
نام پدربزرگ:محمد و ابوطالب
نام جد بزرگ:عبدالمطلب
:نتیجه گیری
رابطه حسین و یزید: پسر پسرعمو
رابطه علی و معاویه:پسرعمو
رابطه معاویه و محمد:پسرعمو
رابطه ابوسفیان و ابوطالب:برادر
رابطه محمد و ابوسفیان:ابوسفیان عموی محمد
رابطه ابوسفیان و علی:ابوسفیان عموی علی
:به قول مستشارالملک تو قهوه ی تلخ یکی دیگه با یکی دیگه تو یه جای دیگه
این قضیه به من چه ربطی داره
.دو تا پسر عمو که رابطه ی خونی با هم داشتن و سر قدرت باهم جنگیدن و
یکیشون کشته شده و هیچ دخلی هم به ما نداره و اونوقت ما عزاداری می کنیم
محرم ماه اول سال قمری هستش و همه ی عرب های دنیا دقیقن تا 10 محرم جشن
میگیرن و اصلن نمی دونن حسین کیه ، یزید کیه
حالا این وسط ما شدیم کاسه ی داغ تر از آش
حالا به مردم بگو که کدومتون بابک خرم دین ، مازیار ، افشین ، ابومسلم ،
استادسیس و غیره رو میشناسید
:به قول مرحوم احمد کسروی تبریزی
بدبخت ملتی که تاریخ کشورش را نداند
شوربخت تر از آن ملتی که نخواهد تاریخ کشورش را بداند
تیره بخت از آن ملتی که تاریخ کشورش را به ریشخند بگیرد
که هر سه گزینه متاسفانه شامل حال ما میشه
و یکی از عوامل اصلی بدبختی و تیره روزی و عقب موندگی ما همین موضوع هست
--------------------------------------- 2 ------------------------
فروريزی ديکتاتوری زينالعابدين بن علی در تونس، به لرزه افتادن نظام فرتوت سياسی در مصر و گسترش موج اعتراض های مردمی به الجزاير، اردن و يمن، از آغاز فصلی تازه در دنيای عرب و بخش وسيعی از دنيای اسلام خبر ميدهد.
آنها که خوشبين ترند، از فرارسيدن «بهار خاورميانه» سخن ميگويند. بدبين ها اما با ياد آوری تاريخ معاصر خاور ميانه از آن بيم دارند که بر ويرانه ديکتاتوری های از نفس افتاده منطقه، نظام های خود کامه ای، اين بار به نام خدا، بر اريکه قدرت بنشينند.
«خطر ريشو ها»
ديکتاتور های منطقه سال های سال با برجسته کردن «خطر ريشو ها» خود را تنها مانع ممکن بر سر راه تصاحب قدرت از سوی اسلامگرايان افراطی جا زدند. پيام بن علی ها و مبارک ها به طبقه متوسط کشور های خود و نيز متحدان غربی شان آن بود که زايش دمکراسی تنها به سود افراطيون مذهبی تمام ميشود و اگر نظام های موجود سرنگون شوند، ديگر نه از تاک نشانی خواهد ماند و نه از تاک نشان.
تجربه انقلاب ۱۳۵۷ در ايران به دستاويزی بسيار موثر در خدمت نظام های حاکم در دنيای عرب بدل شد. از درون جنبشی که سی و دو سال پيش با پشتيبانی طيف های گوناگون جامعه ايران و بخش بزرگی از روشنفکران غرب قرار بود پايگاه بزرگ مردمسالاری را در خاور ميانه به وجود آورد، يک نظام خود کامه مذهبی بيرون آمد که کشور را سال ها به عقب بازگرداند و آنرا به يکی از کانون های اصلی تنش در منطقه و جهان بدل کرد. آيا اين تجربه تلخ در ديگر کشور های خاور ميانه تکرار نخواهد شد؟
موج بسيار نيرومند طغيان مردمی که طی يک ماه و نيم گذشته دنيای عرب را در بر گرفته، نشان ميدهد که ديکتاتور های منطقه ديگر به دشواری می توانند با استفاده از حربه «ترس از ريشو ها» به زندگی خود ادامه دهند. ترديدی نيست که گرايش های متکی بر بنيادگرايی مذهبی (آنها که نظام سياسی و حقوقی مورد نظرشان بر پايه شريعت استوار است) در همه کشور های خاورميانه حضور دارند. با اين حال هيج نشانی در دست نيست که اين گرايش ها در رويداد های چند هفته گذشته دنيای عرب نقش چشمگيری ايفا کرده باشند.
اين که تبليغات رسمی در نظام تهران از اوجگيری جنبش های اسلامی در منطقه سخن ميگويد و فرو ريزی يا به لرزه افتادن ديکتاتوری های عرب را زمينه ساز سر کار آمدن نظام هايی مشابه جمهوری اسلامی ميداند، شگفت انگيز نيست. تبليغات دستگاه های حکومتی خود کامه راه و روش شناخته شده خود را دارند و در مورد اخير، افکار عمومی داخلی و به ويژه طيف نيرو های هوادار خود را هدف گرفته اند.
برای رويارويی با اين تبليغات، طرح تنها يک پرسش کافی است : چه چيزی، در جمهوری اسلامی ايران، برای توده های به ستوه آمده از ديکتاتوری های خاور ميانه جذابيت دارد؟
در عرصه آزادیهای سياسی، تنها به تکرار آنچه روشنتر از آفتاب است، اکتفا ميکنيم. برای بخش بزرگی از فعالان جامعه مدنی در دنيای عرب و به ويژه جوانان، آنچه در صحنه سياست جمهوری اسلامی ايران ميگذرد يادآور واقعيت های دردناکی است که از دوران بعد از جنگ جهانی دوم تا امروز بر زندگی سياسی اکثريت قاطع کشور های خاور ميانه و شمال آفريقا چنگ انداخته است، از رهبری مادام العمر گرفته تا انتخابات فرمايشی، رسانه های گوش به فرمان و دستگاه های مامور سرکوب.
بنا براين دليلی ندارد که شهروندان در کشورهای عرب نظام های مستقر را واژگون کنند تا نظامی مشابه جمهوری اسلامی را به جای آنها بنشانند.
اگر وضعيت سياسی جمهوری اسلامی شهروندان و به ويژه جوانان عرب را جلب نميکند، آيا اينان مجذوب دستاورد های اقتصادی و اجتماعی ايران شده اند؟
------------------------------------- 3 ---------------------------------
چانه زدن حضرت محمد با خدا
http://www.lenziran.com/2011/01/25/the-story-of-bargening-with-god-by-pr...
------------------------------------ 4 ---------------------------------
Email از طرف خداوند
من اصلا وجود ندارم ؛ برويد مثل آدم زندگي تان را بکنيد و اين قدر داستان و شعر درست نکنيد.
خودتان من را درست کرده ايد که کاسبي کنيد و سر همديگر را کلاه بگذاريد ، چرا پاي من را وسط مي کشيد ؟!
اگر من خدايم چرا موسي را بفرستم بگويم شنبه را تعطيل کند و عيسي را بفرستم بگويم يک شنبه را و محمد را بفرستم بگويم جمعه را ؟
چرا کاري کنم که عيسوي شرابش را در کليسا بنوشد و مسلمان به جاي شراب شلاق بخورد ؟
اگر من وجود دارم و اين قدر مهربان بودم که همه دين ها مي گويند چرا بيشتر تلفات تاريخ و جنگ ها در تاريخ با نام دين و انجام تکليف ديني و هدايت مردم و بردن مردم به بهشت صورت گرفته است ؟
اگر من خدا بودم چرا اين همه آدم کج و معوج به اسم من روي زمين خدايي مي کنند و کليد بهشت مي فروشند و يا دنيا را براي مخلوقات من (؟!) جهنم کرده اند ؟
خدايي که به عبادت محتاج باشد ، خدايي که قسم بخورد جهنمش را از نافرمانان پر مي کند ، خدايي که فقط محبان علي را به بهشت راه بدهد و بقيه پيامبرانش بشوند زرشک ، خدايي که مي گويد زمين آزمايشگاه است و آدم ها موش آزمايشگاهي و تمام آن چه که در زمين حرام کرده را در بهشت وعده مي دهد من نيستم.اصلا من نيستم.
برويد مغزتان را بکار ببريد و بيخود بي عرضگي هايتان را به اسم اين که من چيزي مي دانم که شما نمي دانيد نگذاريد.
اگر نمي توانيد از پس گردن کلفت هايتان بر بيائيد چرا پاي من را وسط مي کشيد ؟ نخير ؛ قرار نيست من در آن دنيا حساب لات و لوت هاي دنيا را برسم.
اگر عرضه داريد خودتان از خجالتشان در بيائيد و الکي خودتان را بچه مثبت هاي بي عرضه بهشت معرفي نکنيد.
يعني چي دست روي دست مي گذاريد و منتظران فلان و بهمان مي شويد.آقا جان قرار نيست کسي را بفرستم.مفهوم شد ؟ همه اين دين و مذهب های ديگه هم خودشان را مسخره کردن همشون با نام من دکان باز کردن... من اصلا شماره ثبت اين دکان هارا نمی شناسم. وجود ندارم که بشناسم... نبوده را که از بوده آگاه نيست.
همه شماها چند ميلياردي سلول خاکستري در آن مغزهايتان داريد ، بکارش ببريد و بجاي تسبيح و استخاره انداختن ، از اين سلول ها استفاده کنيد تا فاسد نشود.
اگر در قدرت طلبي و فريبکاري روي مزرعه حيوانات را هم سفيد کرده ايد و به همه دنيا گند زده ايد چرا مي گوئيد قضا و قدر من است ؟ يعني اگه من خدا بودم اندازه مدير گوگل هم عرضه نداشتم يک دم و دستگاه درست و حسابي راه بندازم که هم کارمندش راضي باشد هم مصرف کننده اش ؟!
شما يک بار در اين تارنما ها Sign In کنيد تا دو هفته بس است لازم نيست روزي چند بار جلويش خم و راست بشويد و هزار خواهش و تمنا کنيد تا سرويس هايش مثل ساعت کار کند.
وضع دعا و نفرين هايتان هم از همه بدتر است !بهتان گفته باشم که 99/99 درصد اين دعاها Spam است و اصلا در Mail Box من ظاهر نمي شود (تازه اگر باشم !). آخر يعني چي خدايا همه را خوشبخت کن ؟!
اگر فکر میکنيد بهشت و جهنم هست پس دعا میکنيد همه را خوشبخت کن پس در آنصورت چه کسی جهنم را رفت و روب کند... ديدی حالا عقلت را بکار نمی بری...
شما هيولایی از من ساخته ايد که اصلا نيست... اين خيالات و خواب های روزانه را فراموش کنيد زندگی کنيد آدم باشيد... آدم آنطور که در جهان پديد آمده...
آخه همش که نمیشه کار را به کسی ديگه نسبت داد...
------------------------------------ 5 ---------------------------
من ایرانی نیستم چون نامم عربی ست
من ایرانی نیستم چون وقتی به دنیا آمدم در گوشم اذان عربی خواندند
من ایرانی نیستم چون روزی که به مدرسه رفتنم پدر و مادرم قرآن بالای سرم گرفتند و در مدرسه آیین محمد را به من آموختند نه پندار نیک و کردار نیک و گفتار نیک
من ایرانی نیستم چون وقتی ازدواج کردم به آیین عربها و با زبان عربی ازدواج کردم
من ایرانی نیستم چون هزار کیلومتر راه را طی میکنم تا به پابوس امام هشتم شیعیان و نواده پیامبر اعراب بروم اما کمی آنسوتر به آرامگاه فردوسی نمی روم
من ایرانی نیستم چون اعیاد فطر و قربان و غدیر و مبعث را تبریک می گویم و شادباش می شنوم اما نمی دانم جشن سده چه روزیست
من ایرانی نیستم چون دهه محرم سیاه می پوشم و با سر و روی گل آلوده عزادار خاندانی می شوم که سرزمینم را گرفتند , مردانش را کشتند و زنانش را به غنیمت بردند اما روز مرگ بابک خرمدین را نمی دانم
من ایرانی نیستم چون حرف که می زنم بیشتر به عربی می ماند تا فارسی
من ایرانی نیستم چون عربها پ ندارند و من می گویم فارسی نه پارسی
من ایرانی هستم چون در کشوری به دنیا آمدم که روی پرچمش عربی نوشتند
من آرزوی ایرانی بودن هم ندارم چون آنقدر دست نیافتنی است که آرزویش هم نمی توان کرد
------------------------------------- 6 ---------------------------------
بعد از جنگ جهانی و اشغال فرانسه توسط نیروهای آلمان برخی از مردم آنجا رفتار عجیبی پیدا کرده اند.
این عده نام فرزندان خود را هیتلر میگذارند. برخی کار را از این هم فراتر برده و نام آن زبان بسته را نوکرهیتلر و یا کنیز هیتلر میگذارند . نصف این جماعت هنوز برج ایفل را ندیده اند ولی سالی سه مرتبه میروند و دیوار برلین را بازدید میکنند.
با اینکه اکثرشان اصلا آلمانی بلد نیستند روزی چند مرتبه رو به دیوار برلین به زبان آلمانی دعا میخوانند .
آنهائیکه که بر اثر تجاوز ارتشیان آلمان به اجدادشان دورگه آلمانی فرانسوی شده اند، یک شال اس اس به کمرشان میبندند تا همه بدانند که اینها از پدر آلمانی و بر اثر تجاوز به دنیا آمده اند و البته به این امر افتخار هم میکنند.
یک عکس از یک جوان خوش تیب و خوش هیکل را توی خانه اشان قاب کرده اند و میگویند این عکس هیتلر است و به آن احترام میگذارند. هر چقدر هم دیگران عکس واقعی هیتلر را نشانشان میدهند، زیر بار نمیروند و میگویند اصلا هیتلر سبیل نداشته!!
به یزدان که گر این مردم فرانسه !!!!! خرد داشتند
جالب بود و کلی به این آدما خندیدی ! حالا به جای فرانسه، ایران و به جای آلمان، عرب را قرار بده !!!!!!! حالا بخند
پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
بحث هاي مفصل و طولاني مطرح نموديد و برخي نيز با يكديگر غير مرتبط بودند.
اما در اين خلاصه، نكاتي را مورد توجه شما قرار مي دهيم:
1. آنچه امروزه مردم عزيز ايران در پي آگاهي آن هستند و برقراري رابطه معنوي با شخصيت هاي مذهبي را اهميت داده و به آن افتخار مي كنند، در واقع جزء فرهنگ مردم ايران مي باشد.
فرهنگ، مجموعه اي از آداب و رسوم، انديشه، هنر و شيوه زندگي است كه در طي تجربه تاريخي اقوام شكل مي گيرد و قابل اتنقال به نسل هاي بعدي است. (1)
تقابلي كه در عقيده يا تصور نويسنده مطالب ميان فرهنگ ايران و اسلامي وجود دارد، به عقيده ما چندان جدي و گسترده نيست تا پرداختن به هويت اسلامي ما را از فرهنگ ايراني دور نمايد. اسلام به آداب و سنت هاي ايرانيان كه خلاف شرع و عقل نباشد، بها داده و مردم ايران را به بازخواني و بازشناسي فرهنگ خويش فرا خوانده است. سلایق مردم و خواسته هاي آنان در مسائل فرهنگي متفاوت است و همگان در اين امر مختار و آزادند و مي توانند مطابق با خواسته هاي فرهنگي خود، در پي شناخت شخصيت هاي مورد علاقه خويش باشند.
آن كس كه در پي شناخت اهل بيت (ع) است و يا شناخت خود را از نهضت عاشورا به روز مي كند، او در پي بر آوردن نيازهاي معنوي خويش بر آمده است.
بيش تر مردم ايران عزيز و شيعيان، اهل بيت را سرچشمه اي براي سيراب كردن نيازهاي معنوي خود مي دانند. برخي در اين بين، احساس نيازي به اهل بيت نمي كنند و در پي شخصيت هاي اسطوره اي باستاني و ايراني هستند و به آن افتخار مي كنند. اما آنچه در اين بين مهم است این كه انسان بداند براي چه آفريده شده و كدام مسير براي رسيدن به آن هدف، كارآمد است و آن مسير را براي سعادتمندي بپيمايد.
آنچه بيان داشتيد كه جنگ هاي بشر در اثر اختلافات ديني بوده، انتقادي است كه منتقدان ديني به آن پرداخته و خواستگاه و خونريزي هاي بشر را دينی معرفي مي كنند؛ اما واقعیتي كه تاريخ جنگ هاي بزرگ در جهان به ما نشان مي دهد، غير از اين است. به نمونه هاي ذیل توجه كنيد:
- جنگ جهاني اول:
علت اصلي در جنگ جهاني اول، رقابت اتريش و روسيه در بالكان، اختلاف بين فرانسه و آلمان و رقابت دريايي بين آلمان و انگليس بوده است كه منجر به كشته شدن حدود 10 ميليون نفر گشت.
- فتوحات مغول و جنگ جهاني دوم:
در فتوحات مغول نيز چنگيزخان با اديان مشكلي نداشت و در جنگ دين هرگز نقش نداشت. در جنگ جهاني دوم نیز عللي چون بحران اقتصادي و تورم و در خواست غرامت جنگي از آلمان و ركود اقتصادي و نياز ژاپن به مواد اوليه، باعث بروز اين جنگ گرديد.
و يا جنگ تحميلي ايران با عراق اصلاً مسئله دين و مذهب در ميان نبود.
نتيجه این که با توجه به نمونه هاي ياد شده، اين سخن كه عموما جنگ هاي بشريت خاستگاهي جز دين نداشته، سخني خلاف است و ادعايي فاقد دليل.
به نظر می رسد با این گونه مطالبی که پسرخاله شما برایتان می فرستد و ذهنتان را دچار تشویش می کند، بهتر است با وی قطع رابطه کنید.
در پايان، خواهشمنديم پرسش ارسالي را خالي از هر گونه ابهام، شفاف و با تفكيك از يكديگر ارسال نماييد. حتماً به آن ها پاسخ خواهيم داد.
پي نوشت:
1. دكتر حسن انوري، فرهنگ فشرده سخن، نشر سخن، ج 2، ص 1652.






