پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
توبه در معناى اصطلاحى، بازگشت از گناه و ترك آن است.قرآن مجيد سه شرط اساسي براي قبولي ذکر کرده ‏است:
1- گناه از روي جهالت و ناداني انجام گرفته باشد؛
2- گناه و خطا اصلاح و جبران گردد، يعني حق الله و حق النّاس ادا شود؛
3- توبه به تأخير نيفتد.
قيود مذکور را مي‏توان از آيات مختلف استخراج کرد: «اِنَّما التَّوْبَْه عَلي اللهِ لِلَّذِينَ يعْمَلُونَ السُّوءَ بِجِهالةٍ ثُمَّ يتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَاؤُلئِک يتُوبُ الله عَلَيهِمْ وَ کانَ الله عَلِيماً حَکيماً؛(1) پذيرش توبه بر خدا است، نسبت به کساني که از روي جهالت، کار زشت انجام مي‏دهند، آن‏گاه زود توبه مي‏کنند. خدا توبه اينان را مي‏پذيرد و خدا دانا و حکيم است».
در آية بالا قيد بجهاله به کار رفته است. جهل و جهالت دو معني دارد: ندانستن، و عدم علم کامل. بيش تر اوقات کلمه جاهل و جهالت در مورد دوم به کار مي‏رود که انسان آگاه و دانا است، ولي آگاهي او نسبت به زشتي کار تأثيري در او نمي‏گذارد، بلکه بسان افراد ناآگاه، کارهاي بد را انجام مي‏دهد. امام صادق(ع) در مورد آيات مربوط به جهالت فرمود:
«گناهي است که بنده خدا آن را انجام مي‏دهد . اگر چه از حکم آن آگاه مي‏باشد، ولي آن‏گاه که تصميم مي‏گيرد عمل خلافي را انجام دهد، در واقع جاهل است». آن‏گاه حضرت به جريان يوسف (ع) و برادرانش اشاره مي‏کند که قرآن از يوسف ياد مي‏کند که وي به برادرانش گفت: «هَلْ عَلِمْتُمْ مافَعَلْتُمْ بِيوسُفَ وَ أَخِيه إذ أَنْتُمْ جاهِلُونَ؛(2) آيا به خاطر داريد ستمي را که بر يوسف و برادر او روا داشتيد، در حالي که همگي جاهل بوديد». برادران يوسف همگي زشتي ظلم را درک مي‏کردند، ولي به دليل خود خواهي يا حسادت يا هوي و هوس چنان برخورد کردند که گويي نسبت به زشتي کار خود به کلي ناآگاه بودند».(3)
بنابراين کار زشتي که از روي هوي و هوس انجام گيرد، پس از ندامت و تحقق توبه، قابل بخشش است، ولي عملي که از روي عناد و لجاجت و تکبر از انسان سر زند، مشمول رحمت بيکران الهي نمي‏گردد. زيرا پشيماني از شخص لجوج حاصل نمي‏گردد. البته گاهي اتفاق افتاده ‏که يک نفر لجوج از عناد خود دست برمي‏دارد و در مقابل حق، سر فرود مي‏آورد، در اين‏ گونه مواقع معلوم مي‏شود که عناد او از روي جهالت بوده ‏است.(4)
شرط دوم براي قبولي توبه، در نظر گرفتن زمان توبه است که در آية :« ثُمَّ يتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ؛(5) آمده، البته به قرينه آيه ديگر که فرموده است: «وَلَيسَتِ التَّوْبَه لِلَّذِينَ يعْمَلُونَ السَّيئاتِ حّتَّي اًِّذا حَضَرَ أَحَدُهُمُ الْمَوْتُ؛(6) براي گروهي که کارهاي زشت‏انجام مي‏دهند و در لحظه‏اي که مرگ آنان فرا مي‏رسد توبه مي‏کنند، توبه‏اي نيست» مي‏توان نتيجه گرفت که توبه پيش از فرارسيدن مرگ پذيرفته مي‏شود.
علامه طباطبايي با استفاده از آيه فوق مي‏گويد: مراد از کلمه قريب پيش از پيدا شدن علامت‏هاي مرگ است. منظور اين است که گناهکار پيش از پيدا شدن علامت‏هاي آخرت و فرارسيدن مرگ توبه کند، و گرنه فقط توبه فايده‏اي ندارد.(7)
امام صادق(ع) مي‏فرمايد: «بين انسان و مرگ قريب ‏است، پس توبه‏اي مقبول است که پيش از يقين به مرگ انجام گيرد».(8)
شرط سوم براي قبولي توبه، جبران خطاي گذشته و اصلاح خويش است. اين نکته از آياتي که توبه را مقيد به اصلاح کرده است، استفاده مي‏شود: «أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکمْ سُوءً بِجِهالَْةٍ ثُمّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَاًّنَّهُ غَفُورٌ رَحِيم؛(9) هر کس از شما از روي جهالت عمل زشتي مرتکب شود و سپس توبه نمايد و عمل صالح انجام دهد، در آن صورت خداوند آمرزنده و مهربان است».
علامه طباطبايي مي‏گويد: مقيد کردن توبه به اصلاح براي اين است که دلالت کند توبه وقتي قبول مي‏شود که از روي حقيقت و واقع باشد، زيرا کسي که حقيقتاً به سوي خدا بازگشت کرد و به وي پناه برد، هرگز خود را به پليدي گناه آلوده نمي‏کند. اين است معناي توبه، نه فقط اين که بگويد:« أتوب إلي الله» اما در دل همان آلوده‏اي باشد که بود.(10)
پيام آيه اين است که پس از ندامت مي‏بايد در عمل به جبران گناهان پرداخت. اگر حق‏الله از دست رفته، واجبات الهي قضا شود. اگر حق النّاس پامال شده، به نوعي تدارک گردد و رضايت صاحب حق به دست آيد. البته بايد به ياد داشت اين سه عنصر، هر چند به عنوان شرايط قبولي توبه مطرح مي‏شود، ولي در حقيقت از عناصر تشکيل دهنده توبه واقعي به شمار مي‏روند، يعني اگر گناه از روي عناد صورت گيرد و يا تا لحظه مرگ به تأخير افتاد و يا جبران گذشته نشود و اصلاح صورت نگيرد، توبه واقعي محقق نشده ‏است.
رسول خدا(ص) فرمود: «آيا مي‏دانيد توبه کننده چه کسي است؟» گفتند: نه، حضرت فرمود: «هرگاه بنده‏اي توبه کند و دشمنانش را راضي نگرداند و در عبادت خويش نيفزايد، نيز لباس خويش را تغيير ندهد و دوستانش را عوض نکند، همچنين محل نشستن خود را تغيير ندهد و رختخواب و متکايش را عوض ننمايد، نيز اخلاق و نياتش را دگرگون نسازد و دلش را نگشوده و دستش را باز ننمايد، همچنين آرزويش را کوتاه نکند و زبانش را حفظ ننمايد و زيادي نيروي خود را از بدن نگيرد، توبه کننده نيست. اگر بدين خصال پايداري کند، تائب است».(11)
هر چند روايت بالا ممکن است در صدد بيان مرتبه عالي توبه باشد اما به هر حال بيانگر لزوم تغييرات در حوزه انديشه و عمل و در جنبه‏هاي مختلف شخصيتي و روش‏هاي زندگي توبه کننده دارد. بدون شرايط فوق، اصل تحقق توبه زير سؤال مي‏رود، از اين رو در روايت از کلمة «ليس بتائب» استفاده شده ‏است، يعني شخصي که در عمل خود بازنگري نکند، توبه کار نيست، نه اين ‏که توبه واقع شده، ولي مورد قبول و پذيرش حق تعالي نباشد.
البته در برخي از روايات، افزون بر سه اصل مذکور، اموري تعريف شده که بيانگر مرتبه کامل توبه است، مثلاً در حديثي امام علي(ع) به کسي که در حضورش از روي غفلت استغفار کرد، ناراحت شد و فرمود: «مي‏داني استغفار چيست؟ طلب آمرزش درجه بلند مرتبه‏گان است و تحقق آن در گرو شش عمل است:
1- بر اعمال گذشته نادم گردد؛
2- نسبت به آينده، تصميم بر ترک بگيرد؛
3- حقوق مردم را بپردازد، به طوري که هنگام ملاقات پروردگار حقي بر تو نباشد؛
4- هر واجبي که از تو فوت شده، حق آن را به جا آوري؛(يعني نماز و روزه ها بايد قضا شود)
5- گوشت‏هايي که در اثر حرام بر اندامت روييده ‏است، با اندوه آب کني تا آن جا که از نو گوشت برويد؛
6- به همان اندازه که شيريني معصيت و گناه را چشيدي، زحمت طاعت را بچشي. در اين شرايط بگو استغفر الله».(12)
علامه مجلسي در مورد اين حديث گفته است: غير از ندامت و عزم بر ترک گناه، شرايط ديگر نزد عموم دانشمندان علم کلام از شرايط کمال توبه است، نه از شرايط آن.(13)
امام خميني(ره) دو مورد اوّل را رکن و اساس توبه و مورد سوم و چهارم را از شرايط قبول توبه و مورد پنجم و ششم را شرط کامل شدن توبه برشمرده است.(14) استاد مطهري نيز همين نظريه را اختيار کرده‏اند.(15)
از کلام مرحوم علامه حلي در شرح تجريد استفاده مي‏شود که امور مذکور در حديث غير از شرط اوّل و دوم جز ذات توبه و شرايط تحقق بخش اصل توبه نيستند، تا اگر آن ها انجام نگرفت، اصل توبه محقق نشده باشد، بلکه اين ها اگر واجب‏اند، واجبات مستقلي هستند. با ترک اين امور، ترک تکليف جديدي است و مربوط به اصل توبه نيست.(16)
نماز و روزه هايي که فوت شده، بايد قضا شود، هرچند زياد باشد .طعام دادن جاي نماز و روزه را نمي گيرد ، بلکه طعام دادن براي کفاره روزه است .بنابر اين کسي که مي خواهد توبه کند ،بايد به تدريج و به ترتيب نماز ها را بخواند و روزه ها را قضا کند. البته لازم نيست فورا همه را قضا کند .وقت قضا زياد است. البته چون عمر انسان معلوم نيست، لازم است وصيت کند اگر اجل به او مهلت نداد ،پس از مرگش از طرف او قضا نمايند.اما تا زماني که کسي خودش زنده است، نمي توان از طرف او قضا کرد.
پي‌نوشت‌ها:
1. نساء (4) آيه 17.
2. يوسف (12) آيه 89.
3. بحارالأنوار، ج 6، ص 32.
4. ترجمه الميزان، ج 4، ص 390.
5. نساء، آيه 17.
6. همان، آيه 18.
7. ترجمه الميزان، ج 4، ص 390.
8. سفينْه البحار، ج 1، ص 127.
9. انعام (6) آيه 54.
10. ترجمه الميزان، ج 7، ص 149-148.
11. بحارالأنوار، ج 6، ص 36.
12. نهج البلاغه، قصار 417.
13. بحارالأنوار، ج 6، ص 37.
14. مکاسب محرمه، ج 1، ص 478.
15. استاد مطهري، گفتارهاي معنوي، ص 144-145.
16. کشف المراد، ص 423.