پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

به نام خدا موضوع : عرفان + اخلاق با سلام و احترام - تعدادی سوال پیرامون مسائل عرفانی و اخلاقی دارم که از حضور شما عزیزان متخصص در زمینه عرفان و اخلاق و فلسفه می پرسم : 1- همانطور که شما بهتر و دقیق تر و عمیق تر مستحضر هستید ، توبه درجات و مراتب مختلفی دارد، سوال من این است که اولا تعریف دقیق توبه را ذکر بفرمایید و ثانیا مراحل و مراتب مختلف توبه را مجددا بیان و شرح دهید. 2- در مورد به کمال رساندن مسئله ی توبه (در درجات بالا و نهایی) که "توبه کردن از توبه" می باشد توضیحات جامعی ذکر بفرمایید من جمله این که مقصود حقیقی از عبارت توبه از توبه چیست ؟ 3- چه زمانی سالک باید بفهمد به مرحله ای رسیده که برای فنا فی الله باید از توبه نیز توبه کند ؟ - چطور باید بفهمیم که به این مقام رسیده ایم چون در صورت اشتباه در تضخیص ممکن است از آن پس از توبه خودداری کنیم در صورتی که هنوز به آن مرحله نرسیده ایم . 4- مگر ممکن است کسی به طور کلی بخواهد از توبه نیز توبه کند ؟ یعنی هیچ وقت ممکن نیست بر اساس مرتبه ای که دارد دچار گناه ، لغزش ، ترک اولی یا ... شود ؟ خوب در اینصورت که از توبه توبه کرده ، وقتی به اشتباه و قصوری مبتلا شد باید چه کار کند ؟ نباید توبه کند ؟ 5- آیا شخصی که در راه سیر و سلوک گام بر می دارد ، اما فقط حالات یقظه را در خود حس می کند و مدت هاست در این حالت باقی مانده و نشانه ای از حالت های تجرد نفس و سیر و سلوک در ملکوت و ... چیزی حس و درک نمی کند جایی از کارش ایراد دارد ؟ یعنی چطور باید بفهمد که مسیر را درست می رود یا غلط ؟ نه خوابی می بیند نه حالتی به او دست می دهد نه شهودی و نه اشراق و ادراک فراحسی و ... ، دیدگاهش کمی بازتر شده نسبت به قبل اما از این حالات خاص عرفانی خبری نیست ! مشکل از کجا ممکن است باشد و اصلا آیا رخ ندادن این حالات لزوما به معنای مشکلی در طی مسیر است ؟ این مسئله علی رغم تلاش برای عدم غلبه ی آن بر من کمی مرا آزار می دهد ( البته من برای عبادات و کارهایم ارزشی قائل نیستم از این باب که آن را حقی بر خدا بدانم بلکه آن ها را ابتر و پر از مشکل و از طرفی تمام آن ها را لطف پروردگار می دانم و این را می دانم کهع واقعا این نوع تفکرات شاید نوعی خودبزرگ بینی و واقعا توقع نابجایی برای بنده ی گنهکار و حقیری مثل من باشد ) اما با این وجود وقتی احوالات سالکان و عارفان را می خوانم متوجه حالاتی در آن ها می شوم که گویی علی رقم این که شاید فکر می کنم سعی در گذاشتن پایم در جای پای آن ها دارم هیچ حالتی مثل آن ها در نمی یابم . لطفا راهنمایی جامع و کامل بفرمایید و چند کتاب مناسب در زمینه سیر و سلوک معرفی بفرمایید.

پرسش: توبه و عرفان شرح :
تعريف دقيق توبه را ذکر بفرماييد و مراحل و مراتب مختلف توبه را مجددا بيان و شرح دهيد.
پاسخ: با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
معناى لغوى توبه :
در لغت »توبه« و »توب« به معناى رجوع و بازگشت است.(1)
طبرى مى‏گويد: اصل توبه «اوبه» بوده و به معناى رجوع از مكروه (ناپسند) به سوى محبوب (پسنديده) است.(2) بعضى از صاحب‏نظران بين اين دو واژه فرق نهاده و «اوبه» را توبه خاص دانسته‏اند، يعنى اگر توبه فقط به خاطر خشنودى و رضاى خدا و بدون چشمداشت ثواب و خوف عذاب صورت گيرد، اوبه است.(3)
راغب در مفردات مى‏گويد: »توب به معناى ترك گناه به زيباترين صورت است و آن رساترين گونه معذرت‏خواهى است، زيرا عذرخواستن بر سه نوع است:
يا شخص عذرخواه مى‏گويد: فلان كار را نكرده‏ام يا مى‏گويد: آن كار را كرده‏ام، ولى منظورم از آن كار چنين و چنان بوده است و يا اين كه مى‏گويد:آن كار را كرده‏ام ، ولى بد نموده‏ام و ديگر بار تكرار نخواهم كرد. گونه آخر، توبه است.(4)
معناى اصطلاحى توبه:
توبه در معناى اصطلاحى، بازگشت از گناه و ترك آن است، درحالى كه در معناى لغوى مطلق بازگشت بود. راغب در اين‏باره مى‏گويد: توبه در شرع عبارت است از ترك گناه به خاطر زشتى آن و پشيمانى بر آن چه در گذشته واقع شده‏است و تصميم بر ترك گناه و جبران اعمال.(5)
مرحوم طبرسى مى‏گويد: «اصل توبه رجوع است و واقعيت توبه،ندامت و پشيمانى از عمل ناپسند با تصميم بر عدم بازگشت به سوى آن است».(6)
در مجمع البحرين آمده است: توب و توبه رجوع از گناهان است . در اصطلاح اهل علم، به معناى پشيمانى برگناه از آن جهت كه گناه است مى‏باشد.(7)
پي نوشت ها :
1. ابن فارس، مقاييس اللغه، ج 1، ص 35
2. تفسير طبرى، ج 2، ص 555
3. بطرس البستانى، محيط المحيط، ج 1، ص 51
4. راغب اصفهانى، المفردات
5. همان
6. طبرسى، مجمع البيان، ج 2، ص 21
7. طريحى، مجمع البحرين، ج 2، ص 15

*****************
مراتب توبه:
همان‏طورى كه گناهان، درجه و مراتب دارد، توبه نيز با توجه به موقعيت و رتبه معنوى افراد داراى مراتب خاصى است. امام صادق(ع) درباره مراتب توبه مى‏فرمايد:
کل فرقه من العباد لهم توبه فتوبه الانبياء من اضطراب السر و توبه الاولياء من تلوين الخطرات و توبه الاوصياء من التنفيس و توبه الخاص من الاشتغال بغير الله تعالي و توبه العام من الذنوب؛
براى هر فرقه و طائفه‏اى توبه مخصوصى است. پس توبه پيامبران الهى مضطرب شدن باطن و به هم خوردن حالت اطمينان است. توبه اوليا ازعوارض رنگارنگ و تلون خاطر است [امور نامناسبى كه به فكر آن‏ها مى‏گذرد] توبه أصفيا (برگزيدگان حق) از نَفَسى است كه به ياد غير او مى‏كشند. توبه افراد خاص (نخبگان) از مشغول بودن به غير پروردگار است و توبه عوام، بازگشت از گناهان است. هر كدام از آن‏ها داراى نوعى معرفت و آگاهى در آغاز وانجام توبه است.(1)
علامه طباطبايى در تبيين مراتب توبه مى‏گويد: توبه به معناى بازگشت به خدا براى تقرب به اوست. بى‏گمان معناى قرب و بُعد، نسبى وتشكيكى است. بنده‏اى كه در مقامى قرار دارد، گرچه در مقايسه با برخى از مقامات داراى قرب است اما نسبت به مقامات بالاتر داراى بُعد است.(2)
پي نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج 6، ص 31
2. الميزان، ج 4، ص 254
*********************
مراحل توبه:
حقيقت توبه، پشيماني قلبي است؛ پشيماني که در عمل خود را نشان مي‏دهد که مهم‏ترين نُمود آن انجام واجبات و تدارک و قضاي آن چه عمل نشده و ترک محرّمات است که با همين مقدار توبه تحقق پيدا مي‏کند. توبه آداب خاصي دارد که بايد آن را از مستحبات توبه دانست که عبارتند از:
1- سه روز روزه گرفتن؛
امام صادق(ع) مي‏فرمايد: توبه نصوح که خداوند به آن امر فرموده، روزه گرفتن روز چهارشنبه و پنج‏شنبه و جمعه است.(1)
2- غسل توبه؛
پيامبر اکرم(ص) مي‏فرمايد: بنده‏اي نيست که گناهي کند (هر چه و هر اندازه که باشد) سپس پشيمان شود و توبه کند مگر اين که خداوند به مغفرت و آمرزش به او نظر کند، سپس پيامبر به شخصي که مي‏خواست توبه کند فرمود: «برخيز و غسل کن و براي خدا سجده نما».(2)
3- خواندن دو يا چهار رکعت نماز؛
امام صادق (ع) مي‏فرمايد: «هر بنده‏اي که گناهي کرد، پس برخيزد و طهارت کند (وضو بگيرد) و دو رکعت نماز بخواند و از خداوند طلب آمرزش نمايد، بر خدا است که توبه‏اش را بپذيرد، چون خود فرموده ‏است: هر کس کار زشتي کند يا به خودش ستم نمايد، پس استغفار کند، خدا را آمرزنده و مهربان مي‏يابد».(3)
در روايت است که در روز يکشنبه ماه ذي­القعده رسول‏خدا(ص) به يارانش فرمود: کيست که بخواهد توبه کند؟ گفتند: همه مي‏خواهيم توبه کنيم، حضرت فرمود: غسل کنيد و وضو بگيريد و چهار رکعت نماز بخوانيد. در هر رکعت پس از حمد، سوره قل هو الله را سه مرتبه و قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را يک مرتبه بخوانيد، پس هفتاد مرتبه استغفار کنيد و آخرش بگوييد: لا حول ولا قول الا باالله العلي العظيم، نيز اين دعا را بخوانيد: يا عَزِيزُ، يا غَفّارُ، اغْفِرلي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ فانه لا يغْفِرُ الذُّنُوبَ اًّلاّ أنْتَ. هر کس از امت من اين عمل را به ‏جا آورد، از آسمان ندا مي‏شود که توبه‏ات پذيرفته و گناهانت آمرزيده شد. اصحاب گفتند: اگر کسي اين عمل را در غير اين ماه به ‏جا آورد چگونه است؟ حضرت فرمود: مثل همان است که بيان کردم. اين کلمات را جبرئيل در شب معراج به من ياد داد.(4)
4- دعاهاي توبه؛
مناسب است کسي که مي‏خواهد توبه کند دعاهاي توبه‏اي را که از ائمه معصومين: وارد شده‏است، به ويژه دعاهاي صحيفه سجاديه، مخصوصاً دعاي 31 و يا مناجات خمسْ عشر، به‏ خصوص مناجات تائبين را بخواند.
5- استغفار (درخواست بخشش)؛
قرآن مجيد مي‏فرمايد: وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَيهِ؛ اي قوم، از خدا آمرزش بخواهيد، سپس به سوي او توبه کنيد.(5)
پي‌نوشت‌ها:
1. وسائل الشيعه، ج 11، ص 362.
2. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 513.
3. وسائل الشيعه، ج 11، ص 363.
4. سيد بن طاووس، اقبال، ص 308.
5. هود (11) آيه 3 و 52 و 90.

پرسش: در مورد به کمال رساندن توبه (در درجات بالا و نهايي) که "توبه کردن از توبه" مي باشد، توضيحات جامعي ذکر بفرماييد ، از جمله اين که مقصود حقيقي از عبارت توبه از توبه چيست ؟
پاسخ: به اين مفهوم دست نيافتيم و نمي دانيم از چه منبعي آن را نقل مي كنيد. چنانچه مربوط به مراتب سير و سلوك باشد، شايد معنا اين باشد كه انسان عارف سالك پس از رسيدن به مرحله بالاتر كمال، از نقص ها و كاستي هاي مرحله پايين تر و از جمله از نقص در توبه پيشين خود نيز توبه مي كند.
توبه به معناي بازگشت به سوي خدا است . بازگشت مي تواند داراي نقصي باشد كه نياز به بازگشت دوباره داشته باشد.

پرسش: چه زماني سالک بايد بفهمد به مرحله اي رسيده که براي فنا في الله بايد از توبه نيز توبه کند ؟ چطور بايد بفهميم که به اين مقام رسيده ايم چون در صورت اشتباه در تشخيص ممکن است از آن پس از توبه خودداري کنيم ،در صورتي که هنوز به آن مرحله نرسيده ايم
پاسخ: بايد اصل مطلب ثابت شود كه‌ فناء في الله نيز توبه دارد. چنانچه از منبعي نقل كرديد، آن را ذكر كنيد.
اما با توجه به اينكه بالاتر از مقام فنا نيز ذكر شده است،توبه از «فنا» وقتي حاصل مي‌شود که سالک از مقام فنا که مظهر «کل من عليها فان» است، به مقام «بقا» که «مظهر الله خير و ابقي» رسيده باشد. در اين مقام متوجه حقايقي مي شود که پيش تر از آن ها آگاه نبود . معارفي براي او مکشوف مي شود ، که در مرتبه يا مراتب پيشين براي وي مشهود نبود. با توجه به حقايق و معارف و مکشوفات جديد ، متوجه مي شود که در مراتب قبلي در انجام وظايف بندگي کوتاهي هايي داشته است ، از اين رو توبه جديد را بر خود لازم مي بيند و از توبه قبل مي گذرد.
طبعاً كسي كه به‌ آن مقام رسيد، بهتر از هر كس مي داند كه وقت توبه از گذشته ها رسيده است. علاوه بر اينكه سالك در اين مراحل مويد به توفيق الهي است . اگر او در اين مسير تنها بود، اين اشكال وارد بود.
براي آگاهي بيش تر کتابهاي زير را مطالعه کنيد.
1- معراج السعاده نراقي.
2- چهل حديث امام خميني .
3- صد ميدان خواجه عبدالله انصاري .
4- منازل السايرين... .
5- مشارق الداري .

پرسش: مگر ممکن است کسي به طور کلي بخواهد از توبه نيز توبه کند ؟ يعني هيچ وقت ممکن نيست بر اساس مرتبه اي که دارد، دچار گناه ، لغزش ، ترک اولي يا ... شود ؟ خوب در اين صورت که از توبه توبه کرده ، وقتي به اشتباه و قصوري مبتلا شد، بايد چه کار کند ؟ نبايد توبه کند ؟

پاسخ: از پاسخ هاي قبلي روشن شد كه توبه از توبه تنها مي تواند متوجه مراتب پايين تر از خود باشد .
اين بدان معنا نيست كه اگر كسي در مرتبه اي دچار خطا يا غفلتي شد، توبه از آن نكند.

پرسش: آيا شخصي که در راه سير و سلوک گام بر مي دارد ، اما فقط حالات يقظه را در خود حس مي کند و مدت هاست در اين حالت باقي مانده و نشانه اي از حالت هاي تجرد نفس و سير و سلوک در ملکوت و ... چيزي حس و درک نمي کند ،جايي از کارش ايراد دارد ؟ يعني چطور بايد بفهمد که مسير را درست مي رود يا غلط ؟ نه خوابي مي بيند ،نه حالتي به او دست مي دهد، نه شهودي و نه اشراق و ادراک فراحسي و ... ، ديدگاهش کمي بازتر شده، نسبت به قبل اما از اين حالات خاص عرفاني خبري نيست ! مشکل از کجا ممکن است باشد و اصلا آيا رخ ندادن اين حالات لزوما به معناي مشکلي در طي مسير است ؟
پاسخ: مقصد اصلي سير وسلوک، قرب الهي است. رمز يا کليد آن در« عبويت» و بندگي «خالصانه» و«آگاهانه» است.
عالمان براي رسيدن به مقام بندگي خالصانه شرايط و مراحلي را ذکر کرده اند که به دو گام آن اشاره مي‌شود:
گام اول : پس از« بيداري دل » از غفلت و شناخت ضرورت « تحول و توبه» و «خود سازي و سير و سلوک» ، عزم و اراده جدي و ثبات قدم است . کسي که مي‌خواهد در اين وادي وارد شود، بايد تصميم و جديت داشته باشد و با سختي‌هاي راه بسازد و از خود ناتواني نشان ندهد.
گام دوم : اخلاص وداشتن نيت خالص
عزم و اراده بر بندگي اگر همرا با اخلاص شد ،مي تواند سودمند باشد . ريا و شرک هرگز انسان را به منزل مقصود نمي رساند. اخلاص پاک کردن نيت از آلودگي‌هاي شرک است؛ يعني تمام کارها و اعمال براي خاطر خدا بايد انجام شود.
اخلاص يا داشتن نيت خالص آن است كه سالك در سلوكش منظور و مقصدي جز نفس سلوك و فناي در ذات پاك احديت نداشته باشد . در اخبار زيادي وارد شده كه نيت سه مرتبه دارد. امام صادق عليه السلام مي فرمايند:
عابدان سه گروهند:
گروهي خداوند را از روي ترس و بيم ( از جهنم يا عذاب هاي دنيوي )عبادت مي كنند، اين عبادت بندگان است.
گروهي خداوند را به طمع بهشت و نعمت هاي الهي (مادي يا معنوي ، دنيايي يا آخرتي ) مي پرستند. اين عبادت اجيرشدگان است ، امّا عده اي خداوند را از روي محبت و معرفت عبادت مي كنند كه اين عبادت آزادگان است. (1)
اگرچه عبادت گروه اول و دوم از افراد معمولي و مبتدي پذيرفته مي شود و براساس آن پاداشي متناسب نيت و عمل خويش دريافت مي کنند ، ليکن اين گونه اعمال سالکان را به مقام يقين و کشف و شهود نمي رساند زيرا با تأمل و تعمق در محتواي عبادت قسم اول و دوم روشن مي گردد كه عبادت شان بي شائبه نمي باشد، بلکه عبادت آن ها نوعي خود پرستي است. در واقع خود را مي پرستند ،نه خداوند را. چون بازگشت عبادت شان به علاقه هاي مادي يا معنوي نفساني خودشان است . واضح است که خدا پرستي با خودپرستي جمع نمي گردد .ولي گروه سوم كه خدا را بر اساس معرفت و محبت مي پرستند، عبادت شان عبادت واقعي و صحيح است كه جز پاكان درگاه الهي به آن نمي رسند. اين دسته پايه عبادت شان را بر محبت و كشش به سوي خدا قرار داده و جز تقرب به او، هيچ مقصودي ندارند. سالك در آغاز راه با پاي محبت گام بر مي دارد ،ولي بعد از طي منازلي و كسب كمالاتي متوجه مي گردد محبت با محبوب مغايرت دارد . محبتي را كه نردبان ترقي او بوده ، مانع راه خود مي بيند. از اين به بعد، سالك تنها محبوب را در نظر دارد .او را به عنوان محبوب، عبادت مي كند . پس از طي مراحلي باز متوجه مي شود که اين قسم از عبادت نيز شرك آلود است چون خود را مُحِب و خدا را محبوب دانسته است.
در برابر خدا و محبوب ، وجودي براي خود قائل شده است . معلوم است که «خوديت» يا خود ديدن با حب به محبوب منافات دارد. از اين رو سالک از اين جا به بعد از تلاش مي کند که نه تنها محب يا خود را فراموش کند بلکه اساسا حب و عشق را فراموش كند تا به كلي از تغاير و شرک بگذرد و در عالم وحدت يا « توحيد » به معناي واقعي آن گام نهد . در اين مقام سالك ديگر نيتي ندارد، زيرا خوديت و شخصيتي در كار نيست تا نيت از او سر بزند. تا قبل از اين مرحله سالك خواستار شهود و كشف و مشاهده و اشراق و ادراک فراحسي و... بود، ولي در اين مقام به كلي تمام آن اغراض را فراموش مي كند . چشم و دل سالك از ديدن و نديدن و رسيدن و نرسيدن و دانستن و ندانستن و رد و قبول پوشيده خواهدشد. در اين نقطه و مقام است که سالک به درجه يقين مي رسد و رسم بندگي را از اين جا آغاز مي کند .
تو گدايي به شرط مزد مکن خواجه خود رسم بنده پروري داند
مشکل اين جا است که عبادت و رياضت و سير و سلوک براي مزد است. اشراق نفساني و ادراک فرا حسي و مانند آن نيز مي تواند مزدي باشد كه طلب مي كنيم.

پي‏نوشت‏:
1.الکافي ، ج2 ، ص 84 .