پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

سلام و خسته نباشيد با مراجعه به چه مراكزي امكان تغيير دين براي افراد فراهم ميشود؟ چرا تغيير دين براي مسلمان ها مجازات دارد مگر نميگويند اسلام دين آزادي است پس چرا نه ميتوانم دينم را خودم انتخاب كنم نه شيوه ي تشييع جنازه ام را!!!!؟؟؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز
چنين مراكزي وجود ندارد يا حداقل ما اطلاعي نداريم .
لازم است كه بيان شود حكم ارتداد براي كسي نيست كه صرفا از دين خارج شود، بلكه شرايط و ويژگي‌هايي دارد كه از آن سخن خواهيم گفت.
براي پي بردن به فلسفه اين حكم الهي بايد خاستگاه وضع اين حكم از ديدگاه قرآن بررسي شود. قرآن نقل مي‌نمايد:
«جمعي از اهل كتاب (يهود) گفتند (برويد ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ايمان بياوريد، و در پايان روز كافر شويد و (باز گرديد) شايد آن‏ها (از دين خود) باز گردند».(1)
دوازده نفر از دانشمندان يهود خيبر و نقاط ديگر، نقشه‏اي ماهرانه براي متزلزل ساختن باور و ايمان بعضي از مؤمنان طرح نموده و با يكديگر تباني كردند كه صبحگاهان خدمت پيامبر اسلام(ص) برسند و ظاهراً ايمان بياورند، ولي در آخر روز از آيين برگردند. هنگامي كه از علت كارشان سؤال شد بگويند: ما صفات محمّد را از نزديك مشاهده كرديم.هنگامي كه به كتب ديني خود مراجعه نموده يا با دانشمندان ديني خود مشورت كرديم، ديديم صفات و روش او با آنچه در كتب ما است، تطبيق نمي‌كند . از اين رو برگشتيم. اين موضوع سبب مي‌شود كه عده‏اي بگويند اين‏ها كه به كتب آسماني از ما آگاه‌ترند، لابد آنچه را گفته‏اند راست مي‌گويند و به اين وسيله ايمان مسلمانان متزلزل مي‌گردد.(2)
مكر و نيرنگ كفار به وسيله خداوند آشكار گرديد و حدّ ارتداد را وضع شد. اين ترفند مختص زمان رسول خدا(ص) نمي‌باشد، بلكه در همه زمان‏ها امكان اجراي آن وجود دارد.
اسلام با وضع چنين حكمي جلوي مفاسد احتمالي (كه برخي نيز به وقوع پيوسته) را گرفته است كه در ذيل به نمونه هايي از اين مفاسد اشاره مي‌كنيم:
1- همه مسلمانان از نظر اعتقاد و ايمان دروني در سطح بالا نيستند، بلكه برخي افراد در ايمان شان سست هستند. اين گونه تبليغات افراد سست ايمان را تحت تأثير قرار مي‌دهد و آن‏ها را از مسير حق باز مي‌دارد. حدّ و حكم شرعي ارتداد مي‌تواند افراد را از انحراف باز دارد.
2- اگر اسلام جلوي اين روند را نمي‌گرفت، نوعي جنگ رواني عليه دين صورت مي‌گرفت . كفار با تبليغات شديد عليه اسلام، علاوه بر اين كه مسلمانان را دلسرد مي‌كردند، باعث دلسرد شدن افرادي كه گرايش به اسلام داشتند مي‌شدند.
3- مهم‏ترين مسئله ارتداد، پيامدهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي آن است.
در جامعه اسلامي كه اسلام و احكام و قوانين آن پايه براي رفتارهاي فردي و اجتماعي و روابط خانوادگي و تعيين كننده رفتار انسان‏ها با يكديگر و ارزش‏هاي اخلاقي جامعه است، هر گونه اختلالي در ايمان و اعتقاد انسان‏ها با توجه به همسنگ نبودن آگاهي‏ها، در رفتارها تأثير گذاشته ، التزام به احكام و قوانين ديني واجتماعي را سست مي‌كند .اركان جامعه را مورد تهديد جدّي قرار مي‌دهد.
همچنين گسترش افكار انحرافي در جامعه كه از طرف افراد مرتد ايجاد مي‌شود، نيروي مسلمانان را از جهت كمّي و كيفي مورد تهديد قرار مي‌دهد، از اين جهت هر گونه برنامه‌ريزي بر اساس نيروهاي اسلامي در جامعه، غير ممكن خواهد بود.
حكم ارتداد در اديان آسماني ديگر نيز بيان شده ، طبيعي است كه هر ديني براي محافظت از كيان خود، راهكارهايي را براي وحدت پيروان انديشيده باشد.
از طرف ديگر با رجوع به آيات قرآن متوجه مي‌شود كه امنيت جاني و عقيده در قرآن مورد توجه قرار گرفته است.
برخي از احكام جزايي قرآن با هدف تأمين امنيت جاني فرود آمده است. براي نمونه بعضي آيات از خودكشي و ديگر كشي و صدمه رساندن به ديگران منع مي‏كند.
اين آيات براي آنان كه ديگران را مصدوم مي‏سازند و به قتل مي‏رسانند، مجازات سنگين قرار مي‏دهد و اين مجازات‏ها را عامل مهم تأمين امنيت ديگران مي‏خواند.(3)
امنيت شناسان، امنيت جاني را بسيار درخور اهميت مي‏دانند . ناامني جاني و احساس ناامني را زمينه آسيب پذيري اجتماعي مي‏دانند. در قرآن امنيت جاني بسيار اهميت دارد . كشتن يك فرد مانند كشتن تمام انسان‏ها دانسته شده است. (4)
هر چند امنيت جاني در قرآن بسيار پر اهميت گفته شده است اما اين امنيت مطلق نيست.
امنيت جاني تا زماني حق هر شهروند است كه امنيت ديگران را محترم شمارد و از تجاوز به حقوق ديگران خودداري كند.
در مورد امنيت عقيده بايد گفت كه تمامي انسان‏ها از جهت باورها و انديشه‏ها داراي امنيت هستند . نمي‏توان ايشان را به سبب باورهايي كه دارند، تهديد كرد و در ناامني قرار داد.
قرآن، تهديد و ارعاب صاحبان عقيده را برنمي‏تابد.با هر شكل تهديد مخالفت مي‏كند، چه اين كه اولاً از انسان رهايي از تقليد (به عنوان يك عامل دروني بر اكراه) را مي‏طلبد و تقليد كنندگان را نكوهش مي‏كند،(5)
دوم: انسان را به بهره‏گيري از عقل فرا مي‏خواند . از ايشان تأمل و تدبر در آفرينش و آفريدگار را خواسته است.
سوم: عقيده را امري دروني و اختياري و جبرناپذير معرفي مي‏كند.(6)
چهارم: ناسازگاري‏هاي عقيدتي و ديني را خواست خداوند مي‏داند: «و لو شاء ربك لامن من في الارض كلّهم؛ اگر پروردگار تو مي‏خواست همه كساني كه روي زمين هستند، (به اجبار) ايمان مي‏آوردند».(7)
پنجم: وظيفه پيامبران را تبليغ، بيم و بشارت مي‏شناسد . اجبار مردم بر پذيرش دين را وظيفه ايشان نمي‏خواند.(8)
ششم: مسلمانان را به مدارا با مخالفان دعوت مي‏كند . ايشان را از درگيري با كافران باز مي‏دارد . مخالفان را (به شرط عدم تعرض به مسلمانان و اعلام بي طرفي) در امنيت مي‏داند.(9)
طبق آيات قرآن هيچ كس را نمي‏توان بر پذيرش عقيده‏اي اجبار كرد يا فردي را از باورهايش جدا نمود، زيرا عقيده (دين، مذهبي، سياسي و...) امري اختياري و قلبي است و به هيچ روي اجبار و اكراه نمي‏پذيرد.
بعد از اين مقدمه به پاسخ مي‏پردازيم: دين اسلام فطري است. اگر فردي به اصول و فروع اسلام آشنا باشد و حالت انكار نداشته باشد، به صورت طبيعي و معمولي به آن ايمان مي‏آورد.
قرآن مي‏گويد: «لا اكراه في الدين؛(10) در پذيرش عقيده اكراه نيست». اصولاً عقيده با اكراه سازگار نيست. اين سخن درستي است، ولي نبايد از اين گزاره، تفسير ناروا نمود و گفت: هر كه هرگونه دلش بخواهد، آزاد است تا عقايد ديگران را به بازي بگيرد، بلكه قرآن به دنبال سخن مذكور مي‏گويد: «قد تبيين الرشد من الغي؛ راه راست از راه‏هاي انحرافي و نادرست روشن است».(11) يعني وقتي راه رشد و حقيقت آشكار است، دليلي براي اكراه و اجبار وجود ندارد، زيرا عقل سليم بدون داشتن انكار و عناد آن را پذيرا است. بنابراين، انسان حق ندارد از آزادي سوءاستفاده كند و به بهانه آزادي، اعتقادات جامعه را به باد مسخره بگيرد و امنيت فكري و فرهنگي اجتماع را متزلزل و مختل نمايد.
اين سخن نيز مورد پذيرش عقل و عرف است.
حال اگر فردي در خانواده مسلمان تشخيص داد كه دين اسلام بر حق نيست، مي‏تواند دين ديگر را انتخاب كند، اما در جامعه‏اي كه براساس اعتقادات و باورهاي ديني، قوانين، رفتارهاي اجتماعي و فردي، اميال و آرزوهاي انسان‏ها ارزش‏هاي اخلاقي شكل گرفته كه هر يك از اين موارد كاركردهاي بسياري در زندگي فردي و اجتماعي دارد، حق ندارد در برابر دين و اعتقادات موضع‏گيري نموده و درصدد تخريب آن ها باشد، زيرا آثار نامطلوب در زندگي فردي و ا جتماعي ايجاد خواهد كرد . باعث تزلزل اركان اجتماعي خواهد شد، بنابراين ارتداد از اين جهت كه افكار عمومي و ايمان مردم را متزلزل مي‏كند، اظهار آن روا و شايسته نيست. با وجود يك سري شرايط اسلام با مرتد برخورد مي‏كند. اما اگر باور خود را رواج نداد و به امنيت فكري و فرهنگي جامعه آسيبي وارد نكرد، به او كاري ندارند .حكم ارتداد نداشته و عقيده‏اش نزد خودش محترم است.
اين كه خدا با او چگونه برخورد مي‏كند، تنها خدا مي‏داند كه وي صداقت دارد يا از روي عناد و لجاجت و هواي نفس و... به اين عقيده روي آورده است.
با تو ضيحات داده شده در موضوع ارتداد، روشن است كه صرف خارج شدن از اسلام، موجب اجراي حكم اعدام نمي‌شود، بلكه اين حكم با شرايط و ضوابط خاص در صورت كه امنيت جامعه را مختل كند و امنيت اعتقادي افراد جامعه را مورد هجوم يا تمسخر و استهزا قرار دهد، جاري مي‌شود .
پي‏نوشت‏ها:
1. آل عمران (3) آيه 73.
2. تفسير نمونه، ج 2، ص 466.
3 . نساء (4) آيه 29 و بقره(2) آيه 195.
4 . مائده (5) آيه 32.
5 . بقره ، آيه 170.
6 . همان، آيه 256 و يوسف (12) آيه 108 نيز انسان (76) آيه 3 و كهف (18) آيه 29.
7 . يوسف (12) آيه 99 و انعام (6) آيه 149 و 35.
8 . آل عمران،آيه20 ، مائده، آيه 92، يونس(10) آيه 41.
9 . انفال (8) آيه 61.
10. بقره ، آيه 256.
11. اسراء (17) آيه 15.