امام علي عليه السلام: توكّل ، ساماندهنده عبادت است . غرر الحكم و درر الكلم 5802
پرسش 1: شق القمر شرح .نظر به اينکه نام حضرت محمد(ص) در آيه هاي 1 و 2 سوره قمر، نيامده است، از کجا مي شود اين آيه در مورد معجزه حضرت محمد است؟ پاسخ: اولاً: نيامدن نام مبارک پيامبر در آن سوره دليل بر نفي مسئله نميشود، زيرا در موارد ديگر نيز اسم پيامبر در آيه نيست ولي با قراين، شواهد، دلايل عقلي و شواهد روايي مطلب روشن ميشود. مثلاً در سورة اسراء نامي از پيامبر نيامده و تعبير «عبد» آمده ،ولي ترديدي نيست که آيه اول سوره اسراء مربوط به جريان معراج پيامبر است . شواهد روايي، اين مطلب را به آساني ثابت ميکند. آيه دوم سوره قمر تا حد زيادي روشن مي كند كه آيه اول بايد مربوط به اعجاز باشد. چون از آيه و نشانه بودن آن سخن گفته ، و روي برگرداني برخي از آن . اينها نشانه معجزه بودن شق القمر مي شود ، نه قيامت كه جاي انكار ندارد و هيچ انساني با ديدن آن نمي گويد سحر و جادوي هميشگي است. دوم: بايد در فهم آيات به شأن نزول و رواياتي كه در مورد آن آمده مراجعه كنيم . سخن متخصصان و كارشناسان را كه مفسران قرآن هستند ، جستجو نماييم. مفسرين شيعه و سني با کمال قاطعيت و صراحت ميگويند: آيات اول سورة قمر مربوط به شقالقمر و شکافته شدن ماه به عنوان معجزه در زمان رسول اکرم(ص) ميباشد . در کتابهاي تفسير معتبري نظير: تفسير البيان، تفسير مجمع البيان، تفسير ابوالفتوح رازي، تفسير منهج الصادقين، تفسير صافي،تفسير نور الثقلين، الميزان. از تفاسير اهل سنت: تفسير طبري، در المنثور، کشاف، تفسير کبير فخر رازي، في ظلال القرآن، متفقاند بر اين که آيات سوره قمر مربوط به جريان شقالقمر است. فخر رازي از اهل سنت و طبرسي از شيعه تأکيد نمودهاند که آيات ياد شده در صدد بيان شقالقمر است که در زمان پيامبر(ص) رخ داده است. از اين گذشته در منابع روايي شيعي و سني بيش از 40 حديث درباره شقالقمر آمده و تصريح گرديده که آيات ياد شده مربوط به شقالقمر است.(1) بر اساس تحقيق برخي دانشمندان در کتاب تاريخي «تاريخ فرشته» آمده: در عهد رسول الله اهل ميلبار هندوستان شقالقمر را ديدند و در نوشتههاي خود ثبت کردند . حاکم آن شهر پس از آن که تحقيقاتي در اين زمينه به عمل آورد، براي او ثابت شد که اين موضوع در اثر اعجاز پيامبر تحقق يافته است، و دين اسلام را پذيرفت.(2) در نتيجه معلوم ميشود که به دلايل شواهد روايي و تاريخي آيات اول سوره قمر ناظر به جريان شقالقمر است. پينوشتها: 1. پاسخ به پرسشهاي مذهبي، ص 178. 2. همان، ص 182. پرسش 2: اگر اين آيه هاي 1و2 از سوره قمر به اعجاز حضرت محمد اشاره مي کنند، آيا اين آيه با آياتي که درخواست معجزه از سوي کفار را رد مي کند، همخواني ندارد؟ پاسخ: در ساختار عالم بنا بر اين نيست كه كارها و اتفاقات و حوادث برخلاف روند عادي طبيعت رخ دهد. معمولا همه امور در ظاهر بر اساس روابط شناخته شده علٌي و معلولي رخ مي دهد ؛ در نتيجه معجزه كه امري خارق العاده و فراتر از روابط عادي بين اجزاي عالم است ، در حد نياز و ضرورت رخ مي دهد . در فرهنگ ديني ما اظهار معجزه بهترين راهي بود كه مي توانست ارتباط مدعي نبوت با عالم غيب را به اثبات برساند ؛ تاييد و اثبات ادعاهاي متعدد انبيا در صورتي ممكن بود و از جانب مردم قابل قبول محسوب مي شد كه قدرت بر انجام كارهاي فوق بشري و انجام معجزاتي كه به صورت ناگهاني از ايشان درخواست مي شد ،نشان بدهد كه اين بزرگواران داراي ارتباطي خاص وغير قابل انكار با عالم غيب هستند . هركجا كه چنين ضرورتي اقتضا مي كرد و تا حد ممكن اتمام حجت بر مردم نشده بود و نوع درخواست ها قابل اجابت بود، معجزه رخ مي داد و عملي مي شد ؛ در نتيجه در مي يابيم موارد خاصي كه در آن پيامبران از اظهار معجزه خودداري مي نمودند ،مواردي بوده كه استفاده از اين امر خارق العاده هيچ نتيجه و ثمره اي در مسير اثبات نبوت انبيا، نه براي مطالبه كنندگان و نه براي توده مردم نداشته است ؛ يا گاهي چيزي طلب مي كردند كه امكان آن وجود نداشت ، يا بر خلاف قوانين و سنت هاي الهي در جامعه انساني و در جهان هستي بود. اصولا پيامبر يك فرد خارقالعادهگر نيست كه در جايى بنشيند و هر كسى از در وارد شود ،پيشنهاد اعجازى به ميل خود كند و اگر نپسنديدند، پيشنهاد ديگرى مطرح نمايد، و قوانين و سنن آفرينش را به بازى بگيرد، و بعد از اين همه نيز اگر مايل بود ،بپذيرد و اگر ميلش اقتضا نكرد ، با بهانهاى شانه خالى كند ؛ وظيفه پيامبر اثبات ارتباط خود به خدا از طريق آوردن معجزه است. هر گاه به قدر كافى معجزه نشان دهد ،ديگر هيچ گونه وظيفهاى در اين رابطه ندارد ؛ او حتى زمان نزول معجزات را ممكن است نتواند پيش بينى كند و در جايى از خداوند تقاضاى معجزه مىكند كه بداند خدا به اين امر راضى است. بر اساس همين تحليل در مي يابيم شق القمر از مواردي بوده كه به واسطه زمان و مكان خاص درخواست اين امر و فضاي به وجود آمده ، آوردن اين معجزه لازم بود . رد اين درخواست مي توانست بيانگر ناتواني رسول خدا در آوردن معجزه يا ترديد در ارتباط ايشان با عالم غيب باشد. اين درخواست به ظاهر بعيد وغير قابل انجام به اعجاز الهي انجام شد . همانند بسياري از معجزات ديگر پيامبر صورت عملي يافت . معجزه كار خدا است و به اذن الهي هر جا كه صلاح بداند ، به دست پيامبر صورت مي گيرد ؛ آن جا كه طلب اعجاز را رد مي كند ، بنابر حكمت و مصلحت الهي است . آن جا كه صورت مي گيرد ، باز به اذن الهي است ، اما در هر حال لازم بود كه پيامبر نيز اعجاز يا اعجازهايي همانند پيامبران گذشته داشته باشد .آيا درست است انسانى دعوى پيامبرى نمايد و حتى خود را خاتم پيامبران بداند و براى انبياى گذشته در كتاب آسمانيش هر گونه معجزات ذكر كند ، خود از آوردن معجزه سر باز زند؟! آيا مردم نخواهند گفت چگونه پيامبرى هستى كه نمىتوانى هيچ يك از معجزاتى را كه خودت براى ديگران قائلى بياورى؟ اگر پيامبر در اين آيات تسليم پيشنهادهاى آنها نشده ،حتما پيشنهادهاى بى پايه و بهانه جوئي هاى بى اساسى بوده و گرنه در برابر پيشنهاد منطقى و معقول تسليم بوده است. (1) پي نوشت: 1. تفسير نمونه، ج12، ص: 289. پرسش 3: در مورد نظر مفسريني که با توجه به کلمه ساعه اين آيه را مربوط به قيامت مي دانند و فعل انشق را تأويل به مستقبل مي کنند، چه پاسخي وجود دارد؟ پاسخ: در خصوص پاسخ به اين عده در تفاسير گوناگون پاسخ هاي مختلفي ارائه شده كه به برخي اشاره مي شود : 1- ذكر اين موضوع به صورت" فعل ماضى" (انشق القمر) نشان مىدهد" شق القمر" واقع شده ، همان گونه كه نزديكى رستاخيز(اقتربت الساعه) با ظهور آخرين پيامبر نيز تحقق يافته است. 2- اگر سخن از معجزه نباشد ، تناسبى با نسبت سحر به پيامبر 0 كه در آيه بعد آمده است ندارد، 3- ذكر " و كذبوا و اتبعوا اهوائهم" كه خبر از تكذيب مشركان نسبت به اين واقعه مىدهد، بيانگر حادثه اي صورت گرفته است . 4- روايات فراوانى در كتب اسلامى در زمينه وقوع اين اعجاز نقل شده كه در حد شهرت يا تواتر است و قابل انكار نمىباشد . 5- نقل تاريخي كه اشاره دارد" حذيفه" صحابى مشهور داستان شق القمر را در حضور جمع كثيرى در مسجد مدائن نقل كرد و هيچ كس بر او ايراد نگرفت، با اينكه بسيارى از حاضران عصر پيامبر را درك كرده بودند (اين حديث را درالمنثور و قرطبى در ذيل آيه مورد بحث آوردهاند).(1) 6- رد دليل مخالفان به اين بيان كه اين افراد اصل امكان تحقق چنين معجزه اي را محال مي دانند ، در حالي كه عقل و تجربه تحقق چنين امري را محال نمي داند ؛ از نظر عقل انجام چنين حادثه اي ناممكن نيست .البته از آن جا كه اين امر حقيقتي خارق العاده واعجاز بوده و به قدرت خداوند انجام شده ، تبعات و آثار منفي احتمالي آنبرداشته شده است . 7- تحقيقاتي كه از برخي منابع فعال در حوزه نجوم نقل شده و حاكي از وجود آثاري در سطح ماه است كه تحقق چنين شكافي را در چند صد سال پيش تاييد مي كند ؛ در برخي از منابع خبري اعلام شد كه سازمان فضانوردي " ناسا " به دو نيم شدن کره ماه و سپس پيوند خوردن اين دو نيمه به يکديگر پي برد. پايگاه اينترنتي روزنامه ي عربي " الوطن " چاپ آمريکا به نقل از يک محقق اردني علوم فلکي در اين زمينه نوشت: سفينه فضايي آمريکايي " کلمنتاين " که سال ها در مدار کره ماه کار تحقيقاتي انجام مي دهد، به اين نتيجه رسيده است که کره ماه صدها سال پيش به دو نيمه متساوي تقسيم شده و دوباره به يکديگر متصل شدند. اين محقق اردني با ارسال گزارشي به ناسا آنان را نسبت به اين موضوع مطلع ساخت که مسلمانان، اين پديده را متعلق به 1400 سال پيش مي دانند و مرتبط به معجزه اي از پيامبر به نام " شق القمر" است. ناسا هيچ تفسيري براي کشف خود نيافته زيرا اين اتفاق نادر تا کنون براي هيچ جرم آسماني به وقوع نپيوسته است.(2) مهم ترين دليل ما بر اينكه مساله مورد توجه در اين آيه معجزه اي از نبي اعظم بوده ،وجود روايات متعدد در اين زمينه است كه هر احتمال ديگري را منتفي مي سازد. پي نوشت ها : 1. تفسير نمونه، ج23، ص: 13 2. روزنامه جمهوري اسلامي ،شماره 7608 ، 23 مهر 1384 ،ص 5 پرسش 4: آيا ماجراي شق القمر در اسناد تاريخي متواتر است؟ پاسخ: در تفاسير متعدد از شهرت كامل و در حد تواتر اين مساله با سندهاي گوناگون نام برده شده ؛ در اين گونه موارد ، هر روايت معتبر يا نقل قابل توجه از صحابه يا تابعين و علما و مفسرين مي تواند كاركردي همانند كاركرد يك منبع تاريخي داشته باشد كه از اين جهت مي توان گفت كه شواهد و قرائن تاريخي اين امر بسيار زياد است ؛ به تحقيق جامع علامه طباطبايي در تفسير الميزان اشاره مي كنيم : « اين آيه به معجزه شق القمر كه خدا به دست رسول خدا (ص) در مكه و قبل از هجرت و به دنبال پيشنهاد مشركين مكه جاري ساخت اشاره مىكند. روايات اين داستان هم بسيار است، به طورى كه گفته شده همه اهل حديث و مفسرين بر قبول آن أحاديث اتفاق دارند،(1) كسى از ايشان مخالفت نكرده جز حسن، عطا و بلخى كه گفتهاند: معناى اينكه فرمود:" انْشَقَّ الْقَمَرُ" اين است كه به زودى در هنگام قيام قيامت قمر دو نيم مىشود، و اگر فرموده: دو نيم شده، از باب اين است كه بفهماند حتما واقع مىشود. اين معنا بسيار بىپايه است، و دلالت آيه بعدى كه مىفرمايد:" وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ" آن را رد مىكند، براى اينكه سياق آن آيه روشنترين شاهد است بر اينكه منظور از" آية" معجزه به قول مطلق است، كه شامل دو نيم كردن قمر هم مىشود، يعنى حتى اگر دو نيم شدن قمر را هم ببينند ،مىگويند سحر است . معلوم است كه روز قيامت روز پردهپوشى نيست، روزى است كه همه حقايق ظهور مىكند، و در آن روز همه دنبال معرفت مىگردند، تا به آن پناهنده شوند. معنا ندارد در چنين روزى هم بعد از ديدن شق القمر باز بگويند سحر است ، پس هيچ چارهاى نيست جز اينكه بگوييم شق القمر آيت و معجزهاى بوده كه واقع شده تا مردم را به سوى حق و صدق دلالت كند... . در تفسير قمى در معناى" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ" آمده: يعنى قيامت نزديك شد، چون بعد از پيامبر ديگر پيامبرى تا قيامت نخواهد آمد، و طومار نبوت و رسالت برچيده شد ؛ در معناى" انْشَقَّ الْقَمَرُ" آمده كه قريش از رسول خدا (ص) خواست تا معجزهاى برايشان بياورد، رسول خدا دعا كرد، و از خدا خواست قرص قمر را برايش دو نيم كند، خدا اين كار را كرد، طورى كه مشركين آن را ديدند، و دوباره آن دو قسمت به هم چسبيدند، با اين حال گفتند: سحرى است مستمر يعنى صحيح (2). در امالى شيخ به سند خود از عبيد اللَّه بن على از حضرت رضا از آباي گرامىاش از على (ع) روايت آورده : در مكه قرص قمر دو نيم شد، رسول خدا (ص) فرمود:" شاهد باشيد، شاهد باشيد" (3). پي نوشت ها : 1. مجمع البيان، ج 9، ص 186. 2. تفسير قمى، ج 2، ص 340. 3. امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 351. الدر المنثور، ج 6، ص 132. روح المعانى، ج 27، ص 74. ترجمه الميزان، ج19، ص95-97