پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
دختري 16 ساله هستم كه به پسري 18 ساله علاقه مند شدم و با حدود 5 ماه است كه با او رابطه دارم و قرار ازدواج در 5 سال ديگر را گذاشتيم آيا رابطه ما درست است؟

پاسخ:
2پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
توجه شما خواهر گرامي را به نکات ذيل جلب مي‌نمايم:
1ـ تجربه ميلياردها انسان قبل از شما و تجربه ميلياردها انسان بعد از شما مؤيد اين مطلب است که علاقمند شدن به جنس مخالف در کسري از دقيقه هم ممکن است. همه ما انسان‌ها مي‌توانيم به راحتي يک آب خوردن به جنس مخالفان علاقمند گرديم. در شرايطي که چشم‌ها و ذهن‌ها تيز است ،براي يافتن پسر يا دختر مناسب، با يك چشم بر هم زدني مي‌توان يک دل، نه صد دل عاشق غير همجنس شد، شايد بيش ترين مقوله‌اي که در هر کوي و بر زن به تبليغ و ترويج و البته تطهير و تقديس آن پرداخته شده ، علاقه افراطي (که برخي از آن تعبير به عشق مي کنند) است ده‌ها انگيزه دروني (که مهم‌ترين آن انگيزه جنسي است ، چون در اکثر موارد بدون انگيزه جنسي عشق معنا نمي‌يابد) و انگيزه‌هاي بيروني وجود دارد که به اين تمايل در ما دامن مي‌زند.
2ـ لطفاً از خودتان اين سؤالات را بپرسيد و خودتان نيز (بدون کمک آن پسر) به آن پاسخ دهيد.
ا) آيا سال‌ها انتظار طاقت فرسا (که در خوشبينانه ترين حالت 5 سال است) براي يک ازدواج کاملاً معمولي با يک پسر معمولي به صلاح است ؟ تأخير زماني بين نامزدي تا عقد به يکنواختي، عدم تازگي و سردي عاطفي نمي انجامد؟
ب) بعد از 5 سال انتظار قرار است چه اتفاقي بيفتد؟ آيا قرار است ايشان در اين 5 سال هم دانشگاه و هم سربازي را به اتمام برسانند و شاغل شوند و مسکن فراهم آوردند و خرج عروسي را مهيا کنند و ...
ج) آيا موانعي جدي همچون عدم همخواني خوني و ژنتيکي يا مخالفت والدين و ... بر سر راه شما نخواهد بود؟
د) آيا شفاي روحي زوجين که در يک ازدواج خداپسندانه صورت مي‌پذيرد ، در ازدواجي که مبنايش بر دوستي 6 ساله (که ظاهراً به دليل عدم رعايت حدود شرعي بر خلاف پسند خداست) شکل گرفته است محقق مي‌گردد؟
ه) آيا ورود خواسته يا نخواسته شما به خطوط قرمز الهي را مي‌توان به بهانه ازدواج در زماني نامعلوم توجيه کرد؟
و) آيا ملاک‌مندي و معيارمندي در اين ازدواج به صرف يک علاقمندي ( آن هم در 15 سالگي) تأمين شده است و ده‌ها ملاک عمومي و اختصاص را مي‌توان با يک تعلق خاطر ناديده گرفت؟
ز) آيا علاقمندي شما به ايشان به فيلتري ذهني براي نديدن يا کم رنگ ديدن معايب ايشان و پررنگ ديدن محاسن ايشان مبدل نشده است؟
ح) آيا اين امکان وجود نداشت که در فضاي معقول‌تر به خواستگاران احتمالي‌تان (که نمره‌اي بهتر از ايشان مي‌گيرند) در طي همين سال ها جواب مثبت دهيد؟ آيا اين پسر خام و ناپخته تنها از آسمان افتاده است و بقيه خواستگاران احتمالي پايين تر از ايشان هستند
ح) آيا پسري که به هر بهانه‌اي با شما دوست شده است، امکان ندارد که به هر بهانه ديگر با دختري ديگر (حتى پس از ازدواج با شما) دوست شود؟ آيا اکسير وجود شما هر گونه زنگاري از مس وجود ايشان مي‌زدايد؟
ت) آيا صدها هزار دختر و پسري که فرجامي جز طلاق عاطفي يا قانوني پيوندشان نداشته‌اند ،کم تر از شما و ايشان به يکديگر علاقمند بوده‌اند؟آيا عاشق و معشوق‌هاي که کارشان به جدايي کشيده است، با شما بسيار متفاوتند و ده‌ها سؤال ديگر.
اصل علاقمندي، نه يک اصل ماورايي و رمانتيک، بلکه ناشي از يک اصل بسيار ساده روان‌شناختي است. اين اصل ساده ، اصل مجاورت است. خواه ناخواه وقتي دو نفر براي مدتي در مجاورت يکديگر قرار مي‌گيرند، به تناسب و توافق ويژگي‌هاي شخصيتي طرفين و همچنين شرايط فيزيولوژيک آن دو ، به هم علاقمند مي گردند. صرف علاقمند شدن نشانگر وقوع هيچ حادثه و رويداد خاصي نيست . به هيچ عنوان نمي توان بر روي آن حساب باز کرد. به عبارتي روانشناسانه تر ‌ماهيت عشق بسيار پيچيده است . اگر باعث کاهش عملکرد قابل توجهي در فرد گردد ، رنگ و بوي اختلال نيز به خود مي‌گيرد. در برخي علاقه‌هاي افراطي که فرد را براي مدت طولاني از روند زندگي روزمره‌اش جدا مي‌گردد، رگه‌هايي از افسردگي، اضطراب بالا و همچنين رفتار و افکار وسواسي و... مشاهده مي‌شود.
چون فرد معناي خاصي در زندگي‌اش احساس نمي‌کند و به نوعي دلمردگي دچار گشته است، به معناي جديدي در زندگي‌اش به نام معشوق روي مي‌آورد و يا براي رهايي از اضطراب بالا به دنبال پناهگاهي (که در اکثر موارد در جنس مخالف جستجو مي‌کند) مي‌گردد يا مانند يک فرد وسواسي براي کاهش اضطراب خود مجبور است زود به زود به ديدار معشوقي که به صورت کاذب و موقتي اضطرابش را پايين مي‌آورد بشتابد، پس در حقيقت اين گونه عشق‌ها از حالت سلامت که حاصل معرفت است ، جدا گشته و به صورت مرضي (افسردگي، اضطراب، وسواس و...) در مي‌آيد . انگيزه‌هاي ناهشيار جنسي سهم به سزايي در تداوم اين گونه علايق دارد.
آنچه که در اسلام و روان‌شناسي به عنوان يک اصل مهم، مورد تأکيد قرار گرفته، پيشگيري از علاقه افراطي (عشق) است.
اسلام معتقد است هر دختر پاکي مثل شما بايد با حفظ نگاه خود از نامحرم و کنترل احساسات و هيجانات و... ، از ابتلا به وابستگي شديد عاطفي و رواني از ابتداي کار جلوگيري نمايد . اگر فردي به هر دليلي اين اصل عقلي و شرعي را جامه عمل نپوشاند، تبعاتش چيزي جز علاقه افراطي يک طرفه يا دوطرفه، وابستگي افسرده‌وار، کاهش عملکرد، اضطراب و تشويش ذهني، احساس حقارت و تضعيف عزت نفس، ازدواج بي‌اساس و چه بسا دوري از خدا نخواهد بود،
هرچند به احتمال زياد در شرايطي نيستيد که پذيراي اين حرف‌ها باشيد . در شرايط کنوني اساساً پذيراي هيچ حرف مخالفي نيستيد. توصيه مي‌شود با دور شدن موقتي از فضاي احساسي و واقع شدن در فضاي منطقي به روند بيش‌روي خود نظري دورانديشانه بيفکنيد. آيا اين پسر که از اختلالات ريز و درشت رواني رنج مي برد، اين قدر ارزش دارد که به خاطر او 5 و 6 سال از بهترين سال هاي عمر خود را بي دليل تلف سازيد و تا پايان عمر بر خطاي نابخردانه خود افسوس بخوريد ؟!
نکات بسياري باقي ماند که در اين مجال نمي گنجد. اميد است داستان ميليون ها بار روايت شده دختران فريب خورده را بار ديگر روايت نکنيد.
در صورت تمايل مي توانيد با مشاوران اين مرکز با شماره 096400 بدون کد و هزينه تماس حاصل نماييد.