چرا حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در دوران كهولت با عایشه نوجوان (به نقلی 9 ساله) ازدواج فرمودند؟ این ازدواج كمی غیرعادی به نظر میرسد.
پرسش 1:
اعتقادي شرح چرا حضرت رسول در دوران كهولت با عايشه نوجوان (به نقلي 9 ساله) ازدواج کرد؟
پاسخ:
اولا شرايط سني که در فرهنگ ما ايرانيان امروزه متداول است، در آن عصر و نزد عرب هاي آن زمان متداول نبود. بسا اتفاق مي افتاد دختران نو رسيده به عقد مردان کهنسال در مي آمدند. در اين گونه ازدواج ها هيچ گونه خردهگيري و ملامتي وجود نداشت. مانند اين که در تاريخ آمده است که عمر از عثمان خواست که دخترش حفصه را به عقد خود در بياورد ،در حالي که عثمان حدود بيست سال از عمر بزرگتر بود، نيز به ابو بکر که حدود ده سال از عمر بزرگتر بود، پيشنهاد ازدواج با حفصه را داد. آري اين گونه ازدواجها در آن فرهنگ پذيرفته شده بود.
ثانياً : اين يکي از دروغهاي روزگار است که عايشه در هنگام ازدواج کم سن و سال بود . در اين مورد گفته اند: پيامبر (ص) عايشه شش يا هفت ساله را به عقد خود درآورد و در نه سالگي با او عروسي کرد؛ هم سن عايشه در هنگامي که به عقد پيامبر درآمد، بيش از شش يا هفت سال بود؛ هم در هنگام عروسي بيش از نُه سال داشت.
در مورد جملة نخست؛ (سن عايشه در هنگام اجراي صيغه عقد)مي گوييم:
اوّلاً: دادههاي تاريخي ميگويد: سن عايشه در هنگام عقد، خيلي بيش از مقدار مذکور بود؛ به چند دليل:
1- برخي از مورخان مانند ابن قتيبه دينوري نوشته اند: عايشه در سال 57، يا 58هجري و در هفتاد سالگي درگذشت(2)؛ پس در سال اوّل يا دوم بعثت متولد شده بود. تاريخ اجراي صيغه عقد را يک ماه پس از درگذشت حضرت خديجه و بعد از عقد سوده بيان کرده اند(2). حضرت خديجه در رمضان سال دهم بعثت از دنيا رفت و در شوال همين سال عايشه به عقد پيامبر درآمد(3). بنابراين عايشه در هنگام عقد حدوداً نه ساله بود؛ نه شش ساله.
2- عالمان اهل سنت از پيامبر دو روايت نقل کرده اند: يکي اين که فرمود: دخترش فاطمه سرور تمام بانوان جهان است و ديگر اين که درمورد عايشه فضيلتي را بيان داشت که ديگر زنان آن فضيلت را ندارند. چگونه ميشود وقتي حضرت فاطمه سرور تمام بانوان جهان باشد، عايشه فضيلتي داشته باشد که ديگر زنان حتي حضرت فاطمه از آن محروم باشد؟! بين دو جمله اي که عالمان اهل سنت نقل کرده اند، ناسازگاري وجود دارد. برخي از آنان همانند «طحاوي» که ناقل آن حديث هستند، براي رفع ناسازگاري چاره انديشي کرده و گفته اند: جملة دوم که دربارة عايشه فضيلتي را برشمرده که ديگر زنان حتي فاطمه از آن محروم است، مربوط به زماني است که فاطمه کوچک و نابالغ بود؛ يعني در هنگامي از فضيلت عايشه ياد شد که حضرت فاطمه خردسال بود و آن فضيلت مربوط به افراد بالغ بود. همو ميگويد : فاطمه در بيست و پنج سالگي درگذشت(4).
از اين دو جمله استفاده ميشود که حضرت فاطمه دو سال پيش از بعثت ولادت يافت و عايشه چند سال از حضرت فاطمه بزرگ تر بود. با اين وجود اگر عايشه را دست کم سه سال از فاطمه (س) بزرگ تر فرض کنيم، ميتوان فهميد ولادت عايشه پنج سال پيش از بعثت بود، در اين صورت زماني که به عقد پيامبر درآمد، حدوداً پانزده ساله بود.
3- برخي از سيره نويسان همانند «ابن اسحاق» و «ابن هشام» که پيشگامان سيره نويسي هستند، مينويسند: عايشه بيستمين فردي بود که به پيامبر ايمان آورد. اينان ميافزايند : پيش از عايشه خواهرش اسما و پس از عايشه «خبّات بن اَرَّت» مسلمان شدند. (اين امر در حدود سال چهارم بعثت و بعد از علني شدن دعوت پيامبر رخ داد)، چنان که ميافزايند: عايشه در اين هنگام به سن تکليف نرسيده و صغيره بود(5).
صغيره بودن به چه معناست؟ قطعاً به اين معنا نيست که دورة شيرخواري را طي ميکرد، چرا که در اين دوره معقول نيست گفته شود اسلام آورد؛ بايد در اين هنگام سن عايشه حدي باشد که بتوان اين نسبت را به او داد.
سن حضرت علي (ع) را در هنگامي که اسلام آورد، ده تا سيزده سال گفته و يادآور شده اند حضرت در اين هنگام صغير بود، «رجل» نبود. حال دربارة عايشه هم ميبايست طوري سخن گفت که معقول باشد؛ يعني سنش به اندازه اي باشد که بتواند اسلام بياورد تا بگويند بيستمين مسلمان است، اگرچه کم تر از سن بلوغ باشد. اگر بلوغ دختران نه سال است، ايشان در هنگام پذيرش اسلام مثلاً هشت ساله باشد. در اين صورت هنگامي که به عقد پيامبر درآمد، حدوداً پانزده، يا شانزده ساله بود، نه شش، يا هفت ساله.
دوم: اگر بپذيريم که هنگام اجراي صيغة عقد، شش يا هفت ساله بود، اجراي صيغه با اذن پدر بود. عقد با رضايت پدرش ابوبکر خوانده شد. چنين عقدي طبق قوانين پذيرفته شده آن زمان، نيز طبق قوانين اسلام، درست و مشروع است، اما اسلام ميگويد: انجام امور زناشويي منوط بر اين است که دختر به سن بلوغ برسد و خودش به اجراي صيغة عقد رضايت بدهد؛ در اين صورت عقد صحيح است و گرنه باطل. بنابراين، جهت اجراي صيغة عقد اشکالي وجود ندارد كه سن عايشه، کم تر از سن بلوغ باشد.
سوم: در زمان پيامبر (ص) سن ازدواج دختران در همين حدود، معمولي و متعارف بود. عربهاي شبه جزيره خوش نداشتند دختر دير ازدواج کند و مدتها در خانة پدر بماند. بلکه ميکوشيدند دخترانشان را زود هنگام شوهر دهند و به خانة همسر بفرستند، تا خيالشان آسوده شود. بنابراين ازدواج دختران در سنين کم در آن عصر و زمان پسنديده و متعارف بود و هيچ اشکالي نداشت. اگر پيامبر در اين مورد مرتکب اشتباهي ميشد و کاري غيرمتعارف انجام ميداد، بدون شک دشمنان حضرت سوء استفاده ميکردند و آن را برضد رسالت پيامبر به کار ميگرفتند. در تاريخ هيچ نشاني نيست که دشمنان قسم خوردة حضرت از اين ازدواج براي کوبيدن شخصيتش بهره گرفته باشند، که دليل است ازدواج حضرت با عايشه برخلاف عرف نبود.
اما در مورد جمله دوم (؛يعني سن عايشه در هنگام عروسي) ميگوييم:
به نوشتة همة مورخان و سيره نويسان عايشه در سال دوم هجري و پس از جنگ بدر به خانة پيامبر راه پيدا کرد و مراسم عروسي برگزار شد. نيز نوشته اند: عقد عايشه در ماه شوال سال دهم بعثت، سه سال پيش از هجرت و عروسي او در ماه شوال در سال دوم هجري رخ داد(6)؛ يعني بين عقد عايشه با عروسي اش پنج سال فاصله بود. بنابراين اگر عقد عايشه در نه سالگي جاري شد، عروسي اش در چهارده سالگي صورت گرفت اما اگر عقدش در چهارده سالگي بود، ازدواجش در نوزده سالگي رخ داد. بنابراين به هيچ وجه نميتوان پذيرفت در نه سالگي همسر پيامبر شد!
دو نکته:
1- رواياتي که مربوط به کم بودن سن عايشه است، عمدتاً از وي نقل شده است. ميدانيم زنان تمايل دارند سن خودشان را کم تر از آن چه هست نشان دهند! شايد کم نشان دادن سن عايشه، ريشه در همين نکته داشته باشد.
2- اگر بپذيريم عايشه در هنگام اجراي صيغه عقد هفت ساله بود، در هنگام عروسي ميبايست دوازده ساله باشد، نه نُه ساله، چون بيان شد تاريخ اجراي صيغه عقد، شوال سال دهم، سه سال پيش از هجرت و تاريخ عروسي سال دوم هجري در ماه شوال واقع شد. بنابراين دليلي ندارد برخي از نويسندگان تفاوت بين تاريخ عقد و عروسي را دوسال قرار دهند.
اظهار شگفتي : جاي بسي تعجب و شگفتي است که سيره نويساني همانند ابن اسحاق و ابن هشام عايشه را در زمرة مسلمانان نخستين قرار دهند و او را بيستمين مسلمان برشمارند اما در جاي ديگر بيان دارند که عايشه هفت ساله بود به عقد پيامبر درآمد و در نه سالگي در مدينه به خانه ايشان رفت!(7).
عموم سيره نويساني که از نظر زماني بعد از ابن اسحاق و ابن هشام قرار دارند، استناد به سخن ايشان مطالب ضد و نقيضي (که باعث خرده گيري دشمنان ميشود) بيان داشته اند، از جمله «ابن قتيبه دينوري» در المعارف مينويسد: عايشه شش ساله بود که به عقد پيامبر درآمد و در سال دوم هجري، هفده ماه پس از هجرت، در حالي که نه ساله بود وارد خانة پيامبر شد! بعد مينويسد: اودر سال پنجاه و هشتم هجري و در هفتاد سالگي درگذشت(8).
با تأمل در چند جمله مذکور، دو تناقض و ناسازگاري را ميتوان مشاهده نمود:
يکي ناسازگاري بين سال عقد و سال عروسي که ميبايست پنج سال تفاوت داشته باشد، در حالي که در اين متن به سه سال کاهش پيدا کرده است.
ديگري ناسازگاري بين سن ازدواج با هفتاد ساله بودنش در سال پنجاه و هشت هجري.
اگر در سال پنجاه و هشتم هجري، هفتاد ساله بود، معنايش اين است که عايشه در سال دوازدهم پيش از هجرت متولد شده باشد، حال اگر ولادتش در سال دوازدهم پيش از هجرت باشد و در سال دوم هجري وارد خانه پيامبر شد، نتيجه ميگيريم عايشه در هنگامي که وارد خانة پيامبر شد و عروسي کرد، چهارده ساله بود، در حالي که در آغاز به جاي چهارده سال، نه سال را ذکر کرده است!
راستي چرا اين گونه ناهمگون نوشته اند؟ شايد حُبّ و بُغض مذهبي و فضيلت تراشي براي اين بانوي نامدار و تأثيرگذار در تاريخ اسلام يکي از عواملي باشد که برخي از نويسندگان به اين لغزش روشن گرفتار شده اند؛ چرا که از سويي ميخواهند به عايشه فضيلت مسلمانان اوليه را عنايت کنند و از سوي ديگر برسانند که پيامبر از آغاز محبت ويژه اي به عايشه داشت.
اما در مورد ازدواجهاي متعدد پيامبر (ص) و از جمله ازدواج با پيامبر بايد دانست که اصولاً هدف حضرت، شهوت جنسي نبود؛ زيرا پيامبر در اوج جواني و کشش جنسي با زني بيش از سن خود ازدواج ميکند و تا 55 سالگي، همان يک همسر را دارد؛ بنابراين بايد هدف پيامبر را در چيزهاي ديگر جستجو کرد.
يكي از آنها هدف سياسي - تبليغي بود؛ يعني با ازدواج موقعيتش در بين قبايل مستحكم گردد و بر نفوذ سياسي واجتماعيش افزوده شود و از اين راه براي رشد و گسترش اسلام استفاده نمايد.
حضرت به خاطر دست يابي بر موقعيتهاي بهتر اجتماعي وسياسي، در تبليغ دين خدا و استحكام آن و پيوند با قبايل بزرگ عرب و جلوگيري از كارشكنيهاي آنان وحفظ سياست داخلي وايجاد زمينة مساعد براي مسلمان شدن قبايل عرب، به برخي ازدواجها رو آورد.
در راستاي اين اهداف پيامبر با عايشه دختر ابوبكر از قبيله بزرگِ «تيم»، با حفصه دختر عمر از قبيله بزرگ «عدي»، با امحبيبه دختر ابوسفيان از قبيلة نامدار بنياميه، ام سلمه از بني مخزوم، سوده از بني اسد، ميمونه از بني هلال و صفيه از بنياسرائيل پيوند زناشويي برقرار نمود. ازدواج مهم ترين پيوند و ميثاق اجتماعي است، به ويژه در آن فرهنگ تأثير بسياري از خود به جا ميگذارد.
در آن محيطي كه جنگ و خونريزي و غارتگري رواج داشت، بلكه به تعبير «ابنخلدون» جنگ و خونريزي و غارتگري جزو خصلت ثانوي آنان شده بود،(9) بهترين عامل بازدارنده از جنگها و عامل وحدت و اُلفت، پيوند زناشويي بود. به همين جهت پيامبر با قبايل بزرگ قريش، به ويژه با قبايلي كه بيش از ديگران با پيامبر دشمن بودند، مانند بني اميه و بني اسرائيل،ازدواج نمود. امّا با قبايل انصار كه از سوي آنان هيچ خطري احساس نميشد و آنان نسبت به پيامبر دشمني نداشتند، ازدواج نكرد.
«گيورگيو» نويسندة مسيحي مينويسد: محمد(ص) ام حبيبه را به ازدواج خود در آورد تا بدين ترتيب داماد ابوسفيان شود و از دشمني قريش نسبت به خود بكاهد. در نتيجه پيامبر با خاندان بني اميه و هند زن ابوسفيان وساير دشمنان خونين خود خويشاوند شد و امحبيبه عامل بسيار مؤثري براي تبليغ اسلام در خانوادههاي مكه شد.(10)
پينوشتها:
1. ابن قتيبه دينوري، المعارف، ص 134.
2. طبقات الکبري، ج 8، ص79.
3. همان، ص 58.
4. مشکل الآثار، ج 1، ص 47 و 52؛ سيره صحيح پيامبر بزرگ اسلام، ج ،ص264.
5. سيره ابن هشام، ج1، ص234.
6. طبقات الکبري، ج 8، ص 58.
7. سيرة ابن هشام، ج4، ص 214.
8. المعارف، ص 134.
9. مقدمه ابن خلدون(ترجمه)، ج 1، ص 286.
10. محمد پيامبري كه از نو بايد شناخت، ص 207.