پرسش:
چرا آیۀ «إیاک نعبد و إیاک نستعین» در سورۀ «حمد» به شکل جمع آمده است؟ و چرا در نماز فرادا نیز آن را جمع میخوانیم؟
پاسخ:
در آیۀ پنجم سورۀ «حمد»، بعد از سپاس از خدا و بیان برخی صفات الهی خطاب به خدا میگوییم: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ: [پروردگارا] تنها تو را مىپرستیم و تنها از تو یارى مىجوییم» (1). این سخن با دو فعل «نَعْبُدُ» و «نَسْتَعِینُ» با هیئت جمع بیان شده است که نشان از جماعت دارد. اینگونه سخنگفتن در نماز جماعت درست است؛ ولی در نماز فرادا که فردی با خدای خود رازونیاز میکنیم، چرا به مفرد یعنی «أعبُدُ» نمیگوییم، بلکه به حالت جمعی بیان میکنیم، رازورمز آن چیست؟ در پاسخ به این پرسش، دیدگاههایی از جانب مفسران و قرآنپژوهان مطرح شده است که در ادامه بررسی میکنیم.
تعبیر جمع با رویکرد تربیتی و پرهیز از تکبر
برخی معتقدند تعبیر جمع در «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» برای پرهیز از تشخص و انانیّت است؛ زیرا توجه به خود و خود را دیدن با مقام عبودیت سازگاری ندارد. بنابراین هر بندهای عبادت خود و همۀ بندگان دیگر را در نظر میگیرد و میگوید: ما تو را مىپرستیم. بیان جمعی در پرهیز از تعینات و تشخصات اثر دارد؛ زیرا ما وقتى که خود را تنها ببینیم، به خودبینى و تکبر و غرور نزدیکتریم؛ اما وقتی خودمان را آمیخته با توده مردم بدانیم، زمینه تشخص و خودبینی را از بین بردهایم (2).
تعبیر جمع به نمایندگى از خداپرستان
گروهی دیگر باورمندند تعبیر «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» با لفظ جمع، به نمایندگی از موحدان و خداپرستان است؛ گویا شخص موحد به نمایندگى از تمام خداپرستان مىگوید: «خدایا نه فقط من که همۀ ما بنده توایم و نهتنها من که همۀ ما محتاج و نیازمند لطف توایم». درحقیقت هر یک از ما از سوی همهی افراد جامعه سخن میگوییم و در آن لحظه خودمان را در مجموع افراد جامعه احساس میکنیم و خودمان را نماینده جامعه قلمداد کرده و میگوییم من و همه افراد همفکر من فقط تو را عبادت میکنیم (3). همچنین چهبسا تعبیر جمع با این نیت باشد که خدایا من و اولیا و مقربان درگاهت فقط تو را عبادت میکنیم تا شاید به برکت قبولی و اجابت دعای آنان، عبادت و دعای ما نیز مستجاب شود (4).
عبادت در بستر جمع و جماعت
تعبیر «نَعْبُدُ» و «نستعین» به لفظ جمع که چندمرتبه در شبانهروز در نماز خوانده میشود، چهبسا به این دلیل باشد که اصل تشریع نماز بر دستهجمعی و جماعت بوده است؛ یعنی واجبشدن اولین نماز به شکل اجتماعی است و اولین نمازی که پیغمبر به جا آورد، نماز جماعت بود؛ بنابراین هر کسی در نماز «ایاک نَعْبُدُ» میگوید، به نمایندگی از کسانی است که در نماز جماعت حضور دارند؛ درحقیقت گویی مجموعهای را با خود به عبادت خدا و بر سر خوان نعمت بزرگ بندگی خدا میآورد. ما با گفتن لفظ جمع در «ایاک نعبد» عبادت و بندگی را از حیطۀ شخص خودمان خارج کرده و عبادت را در میان جمع معنا میکنیم (5).
روحیۀ جمعی؛ ضرورت زندگی اجتماعی
از ذکر مفاهیم به صیغۀ جمع در «نعبدُ»، «نستعینُ»، «اِهدِنا» و ... استفاده میشود که برخورداری از روحیه جمعی و پرهیز از انزواطلبی از ضروریات زندگی اجتماعی در تفکر قرآنی است و اصل همگرایی و کار جمعی که امروزه گاه در قالب «سازمان» انجام میگیرد، مطلوب خداوند متعال و مورد تأکید اوست. بنابراین هرگونه فردگرایی و تکروی در کارهای گروهی و سازمانی از نظر قرآن و اسلام مردود است؛ بر این اساس جامعهای میتواند به سوی کمال و پیشرفت حرکت کند که اعضای آن همگی به عبودیت خدای متعال بپردازند و از او در امورات خویش مدد بجویند (6).
تعبیر جمع به نمایندگی از همۀ انسانها
شاید تعبیر جمع در عبارت «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» دامنهای گستردهتر از خداپرستان را دربر گیرد و همۀ انسانها را پوشش دهد؛ زیرا فطرت همۀ انسانها عبادت خداست و درون ناآگاهشان عبادتکنندۀ خداست و بندۀ خداست؛ اگرچه ذهن آگاه آنها به این نکته توجه نداشته باشد. بنابراین ما به نمایندگی از همه انسانها «ایاک نعبد و ایاک نستعین» میگوییم؛ چون در خمیره و باطن و فطرت همۀ انسانها، عبودیت انحصاری خدا نهفته است (7).
همنوایی انسان موحد با همۀ مخلوقات
در آسمانها و زمین هیچ چیزى نیست مگر اینکه بنده و فرمانبردار خدایند: «إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً» (8). همۀ ذرات در عالم به اراده و با قدرت الهی و سازماندهی خدا حرکت میکنند و مسیر حرکت همۀ آنان در مسیر بندگی خداست. بر همین اساس تعبیر «ایاک نعبد و ایاک نستعین»، همنوایی انسان خداپرست با همۀ مخلوقات و با همه اجزای عالم است؛ «ایاک نَعْبُدُ» یعنی من و همۀ اجزای عالم و همۀ جانداران و همۀ جمادات تو را عبادت میکنیم. این یک حقیقت است و همان چیزی است که اگر انسان آن را درک کند، به مرتبۀ عالی عبودیت رسیده است (9).
همسانی انسان و عالم هستی
یکی از اصول معارف اسلامی، هماهنگی زندگی انسان با سنن تاریخی و قوانین طبیعی است. تعبیر جمع در عبارت «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» هم همسانی و هماهنگی میان انسان و عالم هستی را نشان میدهد؛ یعنی کاروان هستی با همۀ قوانین و مقرراتی که بر آن حکمفرماست، با انسان همگام و همجهت و همآوازند. وقتی انسان خدا را اطاعت میکند، با تمام قوانینی که خدا برای مجموعه عالم قرار داده است، هماهنگی دارد و هر زمان نافرمانی کند، با آن مجموعه ناهماهنگ عمل میکند. انسانی که اطاعت خدا کند، خودش را با قوانین کلان عالم هستی منطبق کرده است و در مسیر زندگی موفقتر عمل میکند؛ اما اگر انسان برخلاف مسیر جریان آب حرکت کند، با اینکه نیروی زیادتری مصرف میشود، احتمال توفیقش کمتر است و کار کمتری انجام میگیرد (10).
نتیجه:
1. تعبیر جمع در «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» میتواند بیانکنندۀ رویکرد تربیتی در راستای پرهیز از خودبینی و تشخص باشد؛ زیرا توجه به خود و خود را دیدن با مقام عبودیت، سازگاری ندارد.
2. تعبیر جمع در «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»، به نمایندگی از موحدان است؛ درحقیقت هر یک از ما از سوی همۀ افراد جامعه سخن میگوییم و در آن لحظه خودمان را در مجموع افراد جامعه احساس کرده و خودمان را نماینده جامعه خداپرستان قلمداد میکنیم.
3. از صیغه جمع در «نعبدُ»، «نستعینُ»، «اِهدِنا» و ...، استفاده میشود که برخورداری از روحیه جمعی و پرهیز از انزواطلبی از ضروریات زندگی اجتماعی در تفکر قرآنی است. جامعهای میتواند به سوی کمال و پیشرفت حرکت کند که اعضای آن همگی به عبودیت خدای متعال بپردازند و از او در امورات خویش مدد بجویند.
4. چهبسا تعبیر جمع در عبارت «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» را بتوان گفتار انسان موحد به نمایندگی از همه انسانها قلمداد کرد؛ در باطن و فطرت همۀ انسانها، عبودیت انحصاری خدا نهفته است.
5. ازآنجاکه زندگی انسان با سنن تاریخی و قوانین طبیعی هماهنگ است، تعبیر جمع در عبارت «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» همنوایی انسان خداپرست با همه مخلوقات و همسانی و هماهنگی میان انسان و عالم هستی را نشان میدهد.
پینوشتها:
1. حمد: 5.
2. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ چ 5، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم، 1417 ق، ج 1، ص 26.
3. ر.ک: سیدعلی خامنهای؛ تفسیر سوره حمد؛ چ 10، تهران: انتشارات انقلاب اسلامی، 1401 ش، ص72 – 73. ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه؛ تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1374 ش، ج ۱، ص 44. محسن قرائتی؛ تفسیر نور؛ چ 11، قم: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۳ ش، ج 1، ص 27.
4. ر.ک: سیدمحمود آلوسی؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ تحقیق: عطیه علی عبدالباری؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، 1415 ق، ج 1، ص 91. علی بن حسین عاملی؛ الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز؛ قم: دارالقرآن الکریم، 1413 ق، ج 1، ص 55. سیدعبدالاعلی موسوی سبزواری؛ مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن؛ چ 2، بیروت: مؤسسه اهلبیت علیه السلام، 1409 ق، ج 1، ص 37 ـ 38.
5. ر.ک: سیدعلی خامنهای؛ تفسیر سوره حمد؛ ص 72 ـ 73. ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه؛ ج ۱، ص 44.
6. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه (ویرایش جدید)؛ تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1380 ش، ج 1، ص 70.
7. ر.ک: ر.ک: سیدعلی خامنهای؛ تفسیر سوره حمد؛ ص 73.
8. مریم: 93.
9. ر.ک: سیدعلی خامنهای؛ تفسیر سوره حمد؛ ص 74. محسن قرائتی؛ تفسیر نور؛ ج 1، ص 28.
10. ر.ک: سیدعلی خامنهای؛ تفسیر سوره حمد؛ ص 75 ـ 76.







