پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
عمر طولانی نه‌تنها ممکن است، بلکه واقع‌شده و مصادیق زیادی در تاریخ ادیان دارد؛بر اساس منابع اسلامی، برخی از انبیای الهی مانند حضرت عیسی(ع) هنوز زنده و غائب‌اند.

پرسش:

یکی از علمای اهل سنت در نقد استدلال شیخ صدوق بر طولانی بودن عمر امام زمان می‌گوید: «درست است که طول عمر زیاد، امر ممکنی است و درست است که برخی از انبیای گذشته که شرح زندگی آن‌ها در کتاب مقدس و قرآن آمده، عمر طولانی داشتند؛ اما این امر محدود به گذشتگان بوده و همه آن‌ها مرده‌اند و سده‌ها است که عمر بشر کوتاه است و دلیلی نداریم که کسی عمرش طولانی بوده و همچنان زنده باشد! حتی پیامبر اسلام و سایر امامان شیعه نیز عمر محدودی داشتند. عمر طولانی ابلیس نیز به خاطر جن بودن او است؛ بنابراین، قامون طبیعت و سنت خداوند تغییر کرده و سده‌ها است که عمر کسی طولانی نیست و دلیلی ندارد ادعا کنیم که امام مهدی زنده و دارای عمر طولانی است.» چه نقدی بر این استدلال وارد است؟

پاسخ:

اعتقاد به منجی آخرالزمان، نقطه اشتراک ادیان الهی است و مذاهب اسلامی نیز در این زمینه اختلافی ندارند. آنچه سبب تمایز اهل سنت از شیعیان شده، این است که شیعیان، منجی آخرالزمان را فرزند امام حسن عسکری علیه‌السلام می‌دانند که در سال 255 قمری متولد شده و به دلیل ملاحظاتی، از روزهای آغازین تولد، پنهان نگاه‌داشته شده و هم‌اکنون نیز زنده است و تا زمان ظهورش به‌عنوان منجی عالم بشریت، زنده خواهد ماند. در مقابل، اهل سنت معتقدند که منجی آخرالزمان هنوز به دنیا نیامده و دلیلی بر این امر در دست نیست.[1] یکی از اصلی‌ترین اشکالاتی که اهل سنت به شیعه وارد می‌کنند، شبهه «طول عمر امام زمان (عج)» است. در ادامه، در دو محور به این مسئله خواهیم پرداخت.

نکته اول:

طبق مبانی دینی و تعالیم موجود در منابع روایی اهل سنت، عمر طولانی چند‌صد‌ساله برای یک نفر کاملاً ممکن است و مصادیق قابل‌ توجهی در طول تاریخ داشته است. برخی از این افراد عمرشان به سر آمده و از دنیا رفته‌اند (مانند حضرت نوح علیه‌السلام) و برخی دیگر هنوز زنده‌اند (مانند حضرت عیسی و خضر علیهماالسلام). با توجه به اهمیت قسم اخیر، توضیحات بیشتری ارائه می‌شود.

در منابع روایی اهل سنت آمده که حضرت خضر علیه‌السلام فرزند بلافصل حضرت آدم علیه‌السلام است و هنوز زنده است.[2] همچنین دربارۀ حضرت عیسی علیه‌السلام احادیث فراوانی وجود دارد که بیان می‌کند ایشان زنده است و همراه با حضرت مهدی (عج) ظهور خواهد کرد.[3] برخی از عالمان اهل سنت در این زمینه ادعای اجماع کرده‌ و معتقدند که هیچ‌کس در دنیای اسلام اعم از شیعه و اهل سنت نیست که به زنده بودن حضرت عیسی و ادامه حیات او تا ظهور مهدی موعود اعتقاد نداشته باشد.[4]

همچنین، در مورد حضرت الیاس علیه‌السلام نیز این باور در میان مسلمانان، به‌ویژه اهل سنت وجود دارد که ایشان پس آنکه قومش ایمان نیاوردند، از خداوند طلب مرگ کرد؛ اما خداوند به فضل خود به ایشان عمر جاودانه عطا کرد، او را به آسمان‌ها عروج داد و هنوز زنده است.[5]

بنابراین، روشن می‌شود که در منابع روایی اهل سنت، برخورداری از عمر طولانی نه‌تنها ممکن است و در طول تاریخ مصادیقی داشته، بلکه برخی از اولیای الهی همچنان با عمر طولانی زنده‌اند که عمرشان از عمر حضرت مهدی (عج) نیز چند‌صد‌سال بیشتر است. بنابراین، اهل سنت نمی‌توانند با محال یا بعید شمردن عمر طولانی، باور به منجی زنده و غائب نزد شیعیان را تضعیف کنند.

نکته دوم:

مخالفت اهل سنت با امام زمان (عج)، به تلقی حداقلی آن‌ها از امامت بازمی‌گردد. درست است که شیعه و اهل سنت هر دو اعتقاد به امامت دارند و حتی در میان اهل سنت، عالمانی هستند که امامت را جزء اصول دین بدانند[6]؛ اما باید دانست که تلقی اهل سنت از امام و امامت با شیعه متفاوت است.آن‌ها امام را رهبری عادی بدون خصایص ممتاز علم لدنی و عصمت می‌دانند که در هر دوره به شیوه خاصی توسط مردم تعیین می‌شود؛ گاهی به وسیلۀ خلیفه قبلی و گاه توسط شورایی که خلیفه تعیین کرده است و ...

اما شیعیان با تلقی درست از امامت، معتقدند که حکمت و اراده خدا به این امر تعلق گرفته که زمین خالی از حجت نماند و حتی اگر شرایط ظهور امام مهیا نباشد، امام در پرده غیبت در زمین مستقر می‌گردد.[7] از نگاه شیعه امام خصوصیاتی منحصربه‌فرد دارد و هادی و راهنمای بشر در امور دین و دنیا است[8] و هر فرد و جامعه‌ای همواره نیازمند امامی است که هدایت الهی را در دنیا رقم بزند و محال است زمین در زمانی از امام و حجت الهی خالی شود، حال چه حاضر باشد چه غایب.[9] بر این اساس شیعه معتقد است که با تولد حضرت مهدی (عج)، سلسله امامان به پایان رسیده و پس از ایشان امام دیگری نخواهد آمد؛ ایشان خاتم‌الاوصیا هستند و ازاین‌رو از زمان تولدشان تاکنون زنده‌اند و در آخرالزمان ظهور خواهند کرد.

نتیجه:

شیعه و سنی بر این نکته توافق دارند که اولاً منجی آخرالزمان از نسل پیامبر صلی‌الله علیه و آله است و در موعد مناسب ظهور خواهد کرد؛ ثانیاً عمر طولانی و چند‌صد‌ساله نه‌تنها ممکن است، بلکه واقع‌شده و مصادیق زیادی در تاریخ ادیان دارد؛ ثالثاً برخی از انبیای الهی مانند حضرت عیسی علیه‌السلام، هنوز زنده و غائب‌اند.

بااین‌حال، اهل سنت چون تلقی خاصی از امامت دارند و مصادیق امام را عرفی تعیین می‌کنند، به وجود امام زمان زنده و غائب در عصر حاضر اعتقاد ندارند؛ چنانکه امام حسن عسکری و سایر امامان پیشین علیهم‌السلام را نیز قبول ندارند.

 طبق مبانی و منابع دینی اهل سنت، طرح اشکال به طول عمر امام زمان، پذیرفتنی نیست و آن‌ها نمی‌توانند با این اشکال، باور به وجود امام زمان (عج) را تضعیف کنند.

پی نوشت ها:

 

[1].. برای مطالعه بیشتر، رک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت: حضرت مهدی از ولادت تا امامت، قم: بنیاد فرهنگی مهدی موعود، چاپ ششم، ۱۳۸۹ش.

[2]. «عَن ابْن عَبَّاس رَضِی الله عَنْهُمَا قَالَ: الْخضر ابْن آدم لصلبه ونسئ لَهُ فِی أَجله حَتَّى یکذب الدَّجَّال»؛ سیوطی، جلال الدین، تفسیر الدر المنثور، ج‌۵، ص 420؛ «فلما خرج منها قال لبنیه ان آدم دعا بطول العمر لمن یدفنه من أولاده الى یوم القیامه فذهب أولاده الى الغار لیدفنوه وکان فیهم الخضر فکان هو الذی تولى دفن آدم فانجز الله ما وعده فهو یحیى ما شاء الله له ان یحیى»؛ حقی بروسی، اسماعیل، روح البیان، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چ ۱، ۱۴۲۱ق ، ج‌۵، ص‌۲۶۸.

[3]. به عنوان نمونه: «عن أبی هریره، أن النبیَّ -صلَّى الله علیه وسلم- قال: لیس بینی وبینه نبیٌّ -یعنی عیسى ابن مریم- وإنه نازلٌ، فإذا رأیتموه فاعرِفوه: رجل مربوعٌ إلى الحُمرهِ والبیاضِ، بین مُمصَّرتین، کأن رأسَه یقطُرُ وإن لم یُصِبه بلَلٌ، فیُقاتِلُ الناسَ على الإِسلامِ، فیدُقُ الصَّلِیبَ، ویقتُلُ الخِنزیرَ، ویضَعُ الجزیهَ، ویُهلِکُ اللهُ فی زمانه المِلل کلَّها إلا الإِسلامَ، ویُهلِکُ المسیحَ الدَّجَّالَ، فیمکثُ فی الأرضِ أربعینَ سنهَ، ثم یُتوفَّى فیُصلی علیه المُسلمون»؛ابوداوود السجستانی، سلیمان بن الأشعث، سنن ابی داوود، المحقق: شعَیب الأرنؤوط و محَمَّد کامِل قره بللی، بی جا: دار الرساله العالمیه، 1430ق، ج 6، ص 378.

[4]. سیوطی، جلال الدین، تفسیر الدر المنثور، بیروت: دارالفکر، بی‌تا، ص 176.

[5]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر الطبری)، بیروت: دار المعرفه، ۱۴۱۲ق، ج ۲۳، ص ۵۹-۶۰.

[6]. به عنوان نمونه: «و اجاب عن الاولین اعنی الاقامه والتسمیه بانهما من مسائل الفروع ولا کفر ولا بدعه فی مخالفتهما فلم تتواتر الدواعی علی نقلهما لذلک، بخلاف الامامه فانها من الاصول ومخالفتها بدعه وموثره فی الفتن»؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، منهاج الوصول إلی علم الأصول، تعلیق مصطفی شیخ‌مصطفی‌، بیروت: مؤسسه الرساله ناشرون، 1427ق، ص 75.

[7]. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم: کتاب طه، چ 16، 1393ش، ج 2، ص 132 و 135.

[8]. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج 2، ص 142-151.

[9]. لاتَخلُوا الأرضُ مِن قائمٍ لِلهِ بِحُجّهٍ، إمّا ظاهِراً مَشهُوراً و إمّا خائِفاً مَغموراً؛ 12.        شریف رضی، نهج البلاغه، مصحح صبحی صالح، قم: مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ص 497، حکمت 147.