پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
آيا طرز فكر من اشتباهه كه با حداقل ميشه زندگي رو شروع كرد؟
همان طور كه مي دانيد اين روش هاي انتخاب همسر از اساس آسيب زاست و ثمره اي جز همين چيزي كه چهار سال در حال تجربه آن هستيد ندارد. متأسفانه رتبه الف دانشگاه هاي ...

چهار سال پيش يكي از هم كلاسيهاي دانشگاهم بهم ابراز علاقه كرد پسر كاملا معقول و با وقاري بوداز لحاظ علمي هم بسيار سطح بالايي دارن ( رتبه الف دانشگاه)بعد از مدتي اشنايي اوليه و اعتماد به ايشان بنا به توافقي كه كرديم قرار شد تا دو سال ديگه به خواستگاري بيايند اما شرايط جوري پيش رفت  كه نشد .رو حمايت پدرشون حساب كرده بودند كه ايشون ضرر مالي دادند و ديگه نمي شد روشون حساب كرد

مدتي به همين روال گذشت تا اينكه اعتماد من به ايشان رو به نابودي رفت و دچار مشكل شديم و ديگه حاضر به صبوري نبودم در اين بين چون ميخواستم اول درسم تمام شود بعد ازدواج كنم ازدواج نكردم

هر چند وقت يك بار با هم صحبتي ميكرديم و باز قطع ارتباط ميكرديم من دلايلم ايناست كه با حداقل هم ميشه زندگي شروع كرد اما ايشون ميگن بايد دستم كاملا پر باشه من ميگم خدا خودش وعده داده

كه به خاطر فقر از ازدواج نترسيد خدا خودش غني ميكنه ايا اشتباه ميگم ؟ اما اين اقا دلايل خودشو داره كه نه نميشه تو خيلي زندگي رو ساده مي بيني. اين وسط كي داره اشتباه ميكنه ؟

دعواها و بحث هايه پيش اومده علاقه من به ايشون رو تقريبا نابود كرده كلا باهاشون قطع ارتباط كردم و اتمام حجت كردم كه ازدواج ميكنم

من رو حرف خودم هستم ايشون هم رو حرف خودشون كه من دوست دارم اما الان نميشه پا فشاري ميكنه

دو تا سوال دارم

آيا طرز فكر من اشتباهه كه با حداقل ميشه زندگي رو شروع كرد؟

سوال دومم اينه كه اگر اين وسط اين اقا اومد خاستگاري ايا صلاحه باهاشون ازدواج كنم با شرايطي كه بينمون هست ؟

اينم بگم ايشون از من چند سال و خورده اي كوچك تر هستند

همان طور كه مي دانيد اين روش هاي انتخاب همسر از اساس آسيب زاست و ثمره اي جز همين چيزي كه چهار سال در حال تجربه آن هستيد ندارد. متأسفانه رتبه الف دانشگاه هاي ما نمي داند كه اول كت را مي دوزند بعد دگمه متناسب آن را پيدا مي كنند و نه بر عكس. اين پسر به نوعي در حق شما خيانت كرده است و بدون كوچكترين پشتوانه اي صرفاً بر اساس اما و اگرها به ابراز علاقه به شما پرداخته است. در اين كوران روابط خارج از چارچوب چه گناهاني كه ناديده انگاشته نشده و به بهانه ازدواج در آينده اي نا معلوم توجيه و تطهير نگشته است. در اين روابط عشقي و عاطفي، ملاك هاي انتخاب همسر يكي پس از ديگري در مسلخ عشق و علاقه ذبح مي گردند و با اين همه دختر و پسر توقع موفقيت ازدواج هم دارند. ناگفته پيداست كه كوچكتر بودن اين پسر از شما به هيچ وجه امر مثبتي قلمداد نمي گردد و اين عدم ملاكمندي در ملاك تناسب سني باعث به مخاطره افتادن آينده ازدواج شما مي گردد. چه زندگي تان با حداقل شروع كنيد چه با دست كاملاً پر، ريسك اين ازدواج بسيار بالاست. اساساً ازدواجي كه بعد از چهار سال انتظار فرسايشي صورت پذيريد، بوي كهنگي مي دهد و حرف تازه اي براي گفتن زوجين به يكديگر باقي نمي گذارد. ازدواج هميشه به عنوان يك رويداد نو و جديد در زندگي مطرح است و كهنگي آن دردسر ساز مي گردد. بايد دانست اين پسر احتمالاً به خاطر ضريب هوشي بالايش از كمال گرايي منفي در رنج است. كمال گرايي منفي يكي از ويژگي هاي افراد مبتلا به وسواس فكري است. كمالگرايان منفي به كمتر از كمال چيزي رضايت نمي دهند و زندگي با اين گونه افراد بسيار دشوار است. آن ها همواره به دنبال بهترين نمره، بهترين ازدواج، بهترين شغل، بهترين زندگي زناشويي و... هستند. از آن جا كه همه امور دنيا به نحوي ناقص و ناكاملند، همواره احساس ناكامي مي كنند.

از سوي ديگر، عشق (در برخي موارد) چيزي جز يك فكر يا رفتار وسواسي نيست و چه بسا عشق ايشان به شما چيزي جز يك فكر تكرار شونده و وسواس گونه نباشد.

متاسفانه اين 4 سال انتظار فرسايشي به دست خوردگي عاطفي شما منجر شده است و اين پسر بي مسؤوليت بر اساس هيچ و پوچ شما را از مسير عادي زندگي خارج كرده است. تازه با فرض دست پر شدن ايشان موانع احتمالي زيادي از جمله عدم رضايت والدين طرفين بر سر راه اين ازدواج وجود دارد. بايد متوجه باشيد كه پسري كه دور انديشي و همه جانبه نگري ندارد شوهر قابل اتكايي نخواهد بود و رتبه الف هيچ دردي از زندگي مشترك فرد دوا نخواهد كرد. سعي نماييد ذهن و وقت خود را مصروف سؤالات بي ثمر و كاملاً حاشيه اي از جمله سوال اولتان نكنيد چرا كه جواب آن هر چه باشد اين ازدواج از اساس زير سؤال است. با توجه به مطالب بالا و ده ها مطلب ناگفته ديگر سعي نماييد ذهن خود را در حد امكان از فكر ازدواج با ايشان منصرف سازيد، چرا كه همين عدم رعايت ملاك تناسب سني كافي است كه آينده ازدواج شما به مخاطره بيفتد. تجارب باليني ما نشان مي دهد كه اين گونه پسران تكليفشان با خودشان روشن نيست مثلاً معلوم نيست كه دست كاملاً پر ايشان امسال يا ده سال ديگر يا حتي بيشتر محقق مي گردد. چرا ما بايد بعد از چهار سال بلاتكليفي، سال هاي متمادي ديگري در انتظار يك ازدواج معمولي با يك پسر كاملاً معمولي و البته كمال گراي منفي (اين واژه را در اينترنت جستجو نماييد) باشيم.