پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
شما(فرشتگان) نمي‏ دانيد كه در انسان استعداد آگاهي از اسماء است كه شما از آن بي‏ خبريد و توان آموختن آن را نيز نداريد و من براي همين آگاهي او را مي‏ آفرينم.

پرسش:

براي خلقت آدم ابوالبشر خداوند از چه حقيقتي آگاه بود که فرشتگان از آن بي اطلاع بودند لطفا پاسخ دهيد

پاسخ:

در باره معناي عبارت«إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون»(1)"همانا من مي دانم چيزي را که شما نمي دانيد"
 از ابن عباس و ابن مسعود نقل شده كه منظور، كبر و عجب و معصيت ابليس است. گويا خداوند مي‏ خواهد بگويد من مي‏دانم منشأ اين اعتراض، كبر و حسادت ابليس نسبت به خلافت آدم است. از قتاده نيز نقل شده كه مراد از (ما لا تعلمون) پيامبران و صالحان از ذريه آدم است؛ يعني شما نمي‏ دانيد كه چه پاكان و بزرگاني از ذريّه آدم، پا به عرصه وجود مي‏گذارند.
احتمال دوم با برخي روايات تأييد مي‏ شود و گويا سخن خداوند متعال بنا بر اين احتمال اين است که شما تنها يك روي سكّه (آدم و تركيب ويژه وجودي او) را ديده ‏ايد و نمي ‏دانيد كه اگر در اين تركيب و درگيريِ عقل با شهوت و غضب، عقل، غلبه يابد صفاتي چون عفّت، شجاعت، انصاف و... پديد مي‏آيد و آثاري چون احاطه بر جزئيات و استنباط صناعات و استخراج منافع كائنات از قوّه به فعل، آشكار مي‏ شود و بر قدرت و عبوديت روح، افزوده شده، به خدا نزديكتر مي‏ شود.
شما نمي‏ دانيد كه اگر چه علم و آگاهي انسان به تدريج حاصل مي‏ شود و جهل او به مراتب بيش از علم اوست و در برابر وسعت علم الهي بسيار اندك است، ليكن در عين حال گسترده‏ ترين مظاهر علم الهي، علم انسان است و كسي در علم به پاي او نمي‏رسد.
شما نمي‏ دانيد كه آفرينش آدم لطف خفيّ خداست؛ زيرا پيامبران و اماماني از او پديد مي‏ آيند كه با داشتن شهوت و غضب، در برترين درجه طهارت و عصمت و طاعت و عبادت قرار دارند و در هدايت و اصلاح مردم براي عبودت خدا كوشش مي‏كنند.
از اين رو از امير مؤمنان علي (عليه‏ السلام) در تفسير اين آيه آمده است: "همانا من قرار دهنده جانشيني براي خودم بر آنها در زمينم، من ذريّه آدم را انبياي مرسل و بندگان صالح و ائمه هدايت شده قرار دادم؛ من آنان را جانشينان خود بر مخلوقاتم در زمين قرار دادم تا آنها را از گناهان نهي کنند و از عذاب من انذارشان کنند."(2)
شما نمي‏ دانيد كه گر چه غايت جعل خليفه، تسبيح و حمد و تقديس من است، ليكن آن نيز مراتبي دارد و با توجه به محدوديت وجودي شما: (وما منّا إلاّ له مقامٌ معلوم) شناخت شما نسبت به من نيز محدود است و براثر محدود بودن شناختي كه پشتوانه تسبيح و حمد و تقديس است، خود تسبيح و تقديس نيز محدود بوده، شايسته و متناسب با ساحت قدس و كبريايي من نخواهد بود. پس بايد خليفه ‏اي جعل كنم كه با وجود زميني بودن، در معرفت، از شما اهل آسمان برتر و در مظهريّت الهي، مظهر همه اسماي حسناي من است (بر خلاف شما كه هر يك و يا هر گروه، مظهر يك اسم هستيد) و در نتيجه از حمد و تسبيح و تقديس برتري نيز برخوردار خواهد بود؛ چنان‏كه درباره رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است كه صاحب پرچم و لواي حمد در قيامت است و حامل آن اميرمؤمنان علي (عليه‏ السلام) است.  "امير مؤمنان فرمودند: رسول خدا صلي الله عليه و آله به من فرمودند: تو اولين کسي هستي که وارد بهشت مي شوي، گفتم: يا رسول خدا من قبل از شما وارد بهشت مي شوم؟ فرمودند: بله بدليل اينکه تو صاحب لواي من در آخرتي همانگونه که تو صاحب لواي من در دنيايي و حامل لواء مقدّم است.سپس فرمودند: اين علي گويا مي بينم که تو وارد بهشت مي شوي و در دستت لواي من است که آن همان لواي حمد است و زير اين لواء آدم و فرزندان او قرار دارند" (3)يعني اولين و آخرين نمي‏ توانند مانند او و علي (عليه‏ السلام) خدا را حمد كنند.
شما نمي‏ دانيد كه در انسان استعداد آگاهي از اسماء است كه شما از آن بي‏ خبريد و توان آموختن آن را نيز نداريد و من براي همين آگاهي او را مي‏ آفرينم، نه براي رذايل و معاصي. هدف از آفرينش انسان، آگاهي او به اسماء و علم صائب و عمل صالح است و انسان را از اين غايت آگاه مي‏ سازم و راه رسيدن به آن را به او نشان مي‏ دهم و او را از افساد و معصيت نهي كرده، از عذاب مي ‏ترسانم و چنين آفرينشي با اين ويژگي، قطعاً بر عدم آن، ترجيح دارد.
بالاخره شما نمي‏ دانيد كه اگر چه اهل افساد و خونريزي بودن موجود زميني و همچنين اهل تسبيح و تقديس بودن شما درست است، امّا خليفة الله نه اهل خونريزي و افساد است و نه شما توان به جا آوردن تسبيح و تقديس او را داريد. و اساساً او معلم شما در تسبيح و تقديس است: «فسبّحنا فسبّحت الملائكة بتسبيحنا»(4) يعني حتّي در اين كمال نيز شما شاگرد انسان كامل هستيد.(5)
پي نوشت:
1.سوره بقره، آيه 30.
2.عروسي حويزي، نور الثقلين، تحقيق: سيد هاشم رسولي محلاتي، قم، انتشارات اسماعيليان، چ چهارم، 1415ق، ج 1، ص 51، ح 80:«إنّى جاعلٌ فى الأرض خليفة لى عليهم فيكون حجّة لى عليهم فى أرضى أجْعَل ذريته أنبياء...»
3.علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق، ج 8، ص 6، ح 9: « علىّ بن أبى‏طالب (عليه ‏السلام) قال: قال لى رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): أنت أوّل من يدخل الجنة. فقلت يا رسول الله: أدخلها قبلك؟...»
4.بحار، ج 24، ص 88، ح 3.
5.ر.ک:عبدالله جوادي آملي، تفسير تسنيم، محقق: حجه الاسلام علي اسلامي، چ هشتم، 1388ش، ج1، ص81-84.