چگونه با وجود شرور و بدی ها در عالم ـ مثلا حكومت حاكمان فاسد ـ و غلبه آنها بر خوبی ها، قائل به وحدانیت خداوند باید بود؟
اعتقاد ما بر اين است كه اتفاقات عالم هستي اعم از خير و شر (به ظاهر شر) تمامي از افعال يك خالق متعال مي باشد. اما در مقابل شبهاتي مطرح مي شود. مانند آنكه چگونه از خير محض شر صادر مي شود و به عبارتي چگونه امكان دارد از يك پروردگار ، هم خير صادر شود و هم شر؟...
چينش اين عالم به گونه اي است كه موجودات آن از هم گسسته و مستقل نيستند، بلكه اگر تك تك اجزاي اين عالم را بررسي كنيم در مي يابيم كه تمام آن نظير حلقه هاي يك زنجير چنان به هم پيوسته هستند كه يك نظام آفرينشي زيبا را شكل داده اند؛ آن بوته گلي كه در گلدان گذاشته شده آن درختي كه در باغچه سبز شده، آن بچه اي كه در گهواره قرار گرفته، و همه چيزهايي كه دور و برمان هستند، چگونه به وجود آمده اند؟ مثلاً يك بوته گل، آيا بدون اين كه ما به آن آب بدهيم سبز مي شود؟
پس بقاء اين بوته گل به آبي بستگي دارد كه ما به آن داده ايم، و بدون آن تخمي كه كاشته شده يا نشائي كه غرس شده اين گل به وجود نمي آمد؟ خود اين گل از اكسيژن و يا از گازهاي ديگري كه در هوا موجود است استفاده مي كند و اگر اينها نباشند اين گل نمي تواند به وجود خودش ادامه دهد و البته وجود اين گل به نوبه خود نيز در تغيير هوا مؤثر است؛ يعني نسبت گازها را تغيير مي دهد؛ اگر اكسيژن مي گيرد، اكسيژن كم مي شود و اگر گازهاي ديگري را مي گيرد اكسيژن بالا مي رود؛ پس همين گل با هواي مجاورش در ارتباط است نه هوا مستقل از اين بوته گل است و نه اين گل مستقل از هوا است. همين رابطه بين حيوانات ديده مي شود.
حتي اگر سراغ موجودات بي جان برويم مي بينيم هر پديده اي در اثر فعل و انفعال پديده قبلي به وجود آمده است و به نوبه خود در پديده هاي اطراف خود اثر مي گذارد و ماده پيدايش پديده هاي بعدي مي شود؛ خورشيد بر آب مي تابد آب بخار، بخار ابر، و ابر باران مي شود و زمين هاي مستعد از اين باران، گل و هزاران نعمت ديگر به بار مي آورند و البته زمين هايي كه استعداد جذب خود را از دست داده اند از اين باران، سيلي ويران كننده مي سازند. اين نظامي است كه بر اين جهان حكم فرما است؛
نظام همبستگي و تأثير و تأثر و اين چيزي است كه احتياج به برهان فلسفي ندارد، هر كس به اندازه معلومات خود مي تواند اين نوع ارتباط و زيبايي وحدت نظام را بشناسد. البته هر قدر معلومات ما دقيق تر و وسيع تر باشد به عمق اين همبستگي و نيكويي نظام آفرينش بيشتر پي مي بريم؛ بنابراين نمي توان گفت در اين دنيا چند خدا وجود دارد؛ مثلاً گفت آب و باران خدايي و سيل و زلزله خدايي ديگر دارد. مگر سيل چيست؟ بله اگر سيل و زلزله از نظامي و باران و تابش نور خورشيد و گردش آن و … از نظامي ديگر تبعيت مي كرد و آن ها محكوم دو نظام بودند مي توانستيم چنين حرفي را بپذيريم.
بر اين اساس عالم در مجموع خير بوده به گونه اي كه جنبه خير آن بر جنبه شر غلبه دارد و همگي مي تواند از منشأيي واحد و مطابق نظام علي و معلولي نشات گيرد در واقع سنت خداي واحد در اين عالم بر آن تعلق گرفته كه هر امري از طريق اسباب و علل عادي خود محقق شود. آن چنانكه از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود" أَبَي اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ سَبَباً "َ(1) خدا خودداري و امتناع فرموده كه كارها را بدون اسباب فراهم آورد. پس براي هر چيزي سبب و وسيلهاي قرار داد."
خداوند براي امور مختلف از جمله سلطه حاكمان زور و ...، علل و اسباب متعددي قرار داده است. لذا ممكن است گروهي با زور و فريب، ملتها را از مسير اصلي خارج كرده و خود به عنوان حامان مستبد قدرت را به دست گيرند و در نتيجه سلطه حاكمان شر بيشتر از حاكمان خير باشد و چه بسا با روند صحيح و خواست و اراده ملتها اين امر تغيير كرده و سلطه حاكمان خير بيشتر باشد. آن چنانكه در سال هاي اخير اراده برخي ملتها بر اين امر تعلق گرفته است.
در نتيجه اولاً فرض پذيرش غلبه سلاطين جور و شرور آنها، به معناي غلبه شرور در كل وقائع عالم نيست تا اين امر دليل بر دو خالق باشد. ثانياً مطابق آنچه بيان شد امور به ظاهر شر در عالم از جمله سلطه حاكمان جور، دلائل و اسباب خاص خود را داشته كه با خداي واحد تنافي ندارد.
پي نوشت:
1. شيخ كليني، الكافي، چ اسلاميه، بي تا، بي چا، ج 1، ص 184.