آیه 67 سوره مائده اوايل بعثت نازلشده و در مورد غدير نيست. به دو دليل: 1. -پيامبر براي حفظ جانش و اينكه كار خدا زمين نماند خداوند وعده حفظ جان پيامبر در آيه داده 2-با توجه به اينكه در اين آيه گفته خدا كافران را هدايت نمیکند و بحث كافرين ارتباط با غدير خم ندارد و ارتباط با اوايل بعثت دارد. لذا اين آيه اوايل بعثت نازلشده است.
پاسخ:
آيه موردنظر به شرح زير است:
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ؛
اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! اگر نكني، رسالت او را انجام ندادهاي! خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم، نگاه ميدارد. خداوند، جمعیت كافران (لجوج) را هدايت نميكند.
در اینکه منظور آيه چيست؟ عموم شيعيان میگویند كه آيات ابتدايي اين سوره كه آخرين سوره يا از آخرين سورههایی است كه بر رسول خدا نازل شد، در روز عرفه بر پيامبر نازل گرديد. حضرت در سخنراني خود در صحراي عرفات آنها را به مردم ابلاغ كرد. ازجمله احكام و آيات نازلشده، حكم خلافت و جانشيني علي بن ابیطالب بود كه درآیات ابتدايي اين سوره بدان اشارهشده و آن را «كمال دين و تمام نعمت» خوانده است.
پيامبر درصدد بود كه اين حكم را هم در آن مجمع ابلاغ كند كه با غوغاي مخالفان مواجه شد. ترسيد كه غوغاها به اصل دين ضربه بزند. از ابلاغ صريح حكم جانشيني در آن مجمع خودداري ورزيد.
در غدير خم و هنگام بازگشت از حج وداع، در روز هجدهم ذیحجه اين آيه نازل شد. پيامبر به ابلاغ حكم جانشيني موظف گرديد. تهديد شد كه اگر اين كار را نكند، مانند آن است كه اصل رسالت را انجام نداده باشد. در پي اين امر صريح، پيامبر در غدير خم اين حكم را ابلاغ كرد. دين كامل و نعمت تمام شد.
غالب عالمان اهل سنت هم اين را حداقل بهعنوان يك قول قبول دارند. در كنار آن سعي کردهاند اقوال ديگر هم بياورند كه گاه تا دوازده احتمال شمردهاند، ازجمله اين قول كه در بين آنها مشهور است كه اين آيه در مكه و هنگام امر به علني كردن دعوت نازل شد، زيرا پيامبر از علني كردن دعوت خودداري میورزید. میخواست پنهاني و بیسروصدا دعوت را ادامه دهد تا با مخالفت و ممانعت کمتری مواجه باشد.
امر به علني كردن دعوت:«فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشركين»(1) بر ايشان سنگين بود و اين آيه نازل شد. ايشان را از ترس كافران و مشركان ايمني بخشيد. به علني كردن واداشت، (2) آنها عبارت «و الله لا يهدي الكافرون» را كه در آخر آيه آمده مناسب با ابتداي بعثت شمردهاند كه مخاطب پيامبر كافران بودند نه حج وداع كه مخاطبش مسلمانان بودند.
البته بيان صاحب «التحرير و التنوير» در رد اين اقوال كافي است. صاحب «التحرير و التنوير» مینویسد:
اين آيه از موارد مشكل قرآن است، زيرا سوره مائده آخرين يا از آخرين سورههایی است كه بر پيامبر نازلشده، زمان نزول اين سوره، رسول خدا همه شريعت و همه آنچه تا آن روز بر ايشان نازلشده بود، ابلاغ كرد. اگر اين آيه در ابتداي بعثت نازل میشد، میگفتیم در مقام تثبيت پيامبر و آسان ساختن حمل بار رسالت بر او میباشد، همچنان كه درآیات دستور علني كردن دعوت فرمود:
فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ؛
آنچه را مأموريت داري، آشكارا بيان كن! از مشركان روي گردان (و به آن ها اعتنا نكن)! ما شرّ استهزاكنندگان را از تو دفع خواهيم كرد.
إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا ... وَ اصْبِرْ عَلي ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَميلا؛ (3)
چراکه ما بهزودی سخني سنگين به تو القا خواهيم كرد!... در برابر آنچه (دشمنان) ميگويند شكيبا باش و به طرزي شايسته از آنان دوري گزين!
اما اين سوره آخرين سوره است. رسول خدا رسالت را ادا كرده و دين را كامل نموده و ديگر مطلبي براي ابلاغ نمانده تا دلداري لازم باشد؛ بنابراین دو احتمال بیشتر نمیماند:
اول-اين آيه براي تبليغ مطلب خاصي نازلشده كه تبليغ آن احتياج به تثبيت داشته، زيرا تبليغ آن بر پيامبر سنگين بوده است. (همانکه ما شيعيان میگوییم و روايات دلالت دارد.)
دوم- بگوييم اين آيه ابتداي بعثت و براي تثبيت رسول نازلشده است. همانکه روايات (اهل سنت) بر آن فراوان است؛ ولي اين احتمال (باوجود فراواني روايات) قابلاعتنا نيست، زيرا لازمهاش آن است كه آیهای ساليان سال بعد از نزول در كتاب جايگاه نداشته و به سورهای ملحق نشده باشد. جايز هم نيست كه آیهای بدون الحاق به سورهای و جداگانه تلاوت شود. پس با توجه به اين جهت، همه اخباري كه بر نزول اين آيه در اوايل بعثت يا در مكه يا در ساليان آغازين مدينه دلالت دارد، مردود میشوند و بیاعتبار میگردند. (4)
بايد با توجه به رواياتي كه اهل سنت هم نقل کردهاند بپذيريم كه اين آيه در آخر عمر پيامبر و در مورد مسئله مهمي نازلشده كه ممكن بوده، مورد كفر و انكار جمع زيادي از مسلمانان واقع شود. خدا پيامبرش را از مكر آنان امان داده، بدون ترس از آن جمع، به تبليغ آن مطلب فراخوانده، تبليغ در غدير خم واقعشده، آنهم ابلاغ جانشيني علي بن ابيطالب است.
نكته ديگر اینکه كافر بر دو گروه اطلاق میشود:
كافران اصطلاحي و ظاهري مثل بتپرستان و اهل كتاب كه منكر توحيد، معاد يا نبوت حضرت رسول میباشند.
كافران باطني كه گر چه بهظاهر به توحيد و نبوت و معاد اقرار کردهاند. ولي بهواقع و باطن، ايمان ندارند و حقايق وحياني را با يقين به وحيانيت آنها انكار میکنند.
در اينجا همسخن از كساني است كه به خلافت و جانشيني امام علي بهعنوان خواست خدا و امري آسماني باور دارند و میدانند كه چنين امري بر پيامبر نازلشده و ايشان درصدد ابلاغ آن است. ولي نمیخواهند آن را بپذيرند و درصددند مانع از ابلاغ اين حكم خدايي شوند. اينان در باطن كافرند و خدايي كه به باطنها علم دارد با توجه به كفر دروني آنان، آنها را كافر میشمارد، هرچند در ظاهر جزو مسلمانان هستند و اظهار اسلام میکنند.
پینوشتها:
1. حجر (15)، آيه 94.
2. واحدي، اسباب النزول، بيروت، دار الكتب العلميه، 1411 ق، ص 204.
3. مزمل (73) آيه 5-10.
4. ابن عاشور، التحرير و التنوير، ج5، ص 151.