آيا زرتشت، پيامبر الهي بوده است؟
هرچند درباره شخصيت و تاريخ زندگي زرتشت اختلاف روايات زياد است و ابهامات و نقاط تاريک دراینباره فراوان است و برخي ايشان را پيامبر نمیدانند، اما درمجموع بنابر نظر مشهور ايشان پيامبري از پيامبران الهي بوده است که آئين ايشان بعدها دچار تحريف شده است.
در قران نامي از زرتشت و پيامبري او برده نشده است و فقط یکبار لفظ «مجوس» در قرآن آمده است. برخي احتمال دادهاند منظور از مجوس همان پيروان زرتشت است و در قرآن آنها را در کنار اهل کتاب و پيروان اديان ديگر قرار داده و ميفرمايد: «ان الذين آمنوا و الذين هادوا و الصابئين و النصاري و المجوس و الذين اشرکوا ان الله يفصل بينهم يوم القيامه: آنان که ايمان آوردند و آنان که يهودي شدند و صابئین و نصاري و مجوس و آنان که شرک ورزيدهاند، خداوند روز قيامت ميان آنان حکم ميکند.» (1)
مرحوم علامه طباطبايي در ذيل آيه شريفه میفرماید: «مراد از مجوس، قوم معروفى هستند كه به زرتشت گرویدهاند. اين لفظ در قرآن یکبار بهکاررفته است. در قرآن مجوس در صف و در رديف اهل كتاب، يعنى يهود و نصارا و در برابر مشركان قرارگرفتهاند. بنابراين، از اين آيه استفاده میشود كه زرتشتیها، پيروان پيامبر الهي بودند؛ امّا همانند ساير اديان، دين آنها منسوخ و كتاب آسماني آنها تحريف شد. (2)
به چند روایت ديگر که نشان میدهد زرتشت پيامبر بوده است اشاره میکنیم:
- در برخي روايات میخوانیم: مشركان مكه از پيامبر (ص) تقاضا كردند از آنها جزيه بگيرد و اجازه بتپرستی به آنها بدهد. پيامبر فرمود: من جز از اهل كتاب جزيه نمیگیرم. آنها در پاسخ گفتند: چگونه چنين میگویی، درحالیکه از مجوس منطقه هجر، جزيه گرفتهای؟ پيامبر فرمود: مجوس، پيامبر و كتاب آسماني داشتند، پيامبرشان را به قتل رساندند و كتاب او را آتش زدند. (3)
- اصبغ بن نباته میگوید: وقتي علي (ع) بر فراز منبر فرمود: از من سؤال كنيد، پيش از آنکه مرا نيابيد. اشعث بن قيس (منافق معروف) برخاست و گفت: اي امير مؤمنان! چگونه از مجوس جزيه گرفته میشود، درحالیکه كتاب آسماني بر آنها نازل نشده و پيامبري نداشتهاند؟ فرمود: خداوند كتابي بر آنها نازل كرد و پيامبري مبعوث نمود.
- بر اساس روايتي از امام زینالعابدین (ع) پيامبر فرمود: با مجوسیها طبق سنت اهل كتاب رفتار نماييد. (4)
پینوشتها:
1. حج (22)، آيه 17.
2. الميزان، ترجمه فارسي، ج 14، ص 532 ـ 537، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين، قم، 1374 ش (با تلخيص).
3. مرحوم کليني، کافي، ج 7، ص 207، دار الحديث، قم، 1429 ق.
4. ناصر مكارم شيرازي و جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، ج 14، ص 45 ـ 46، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374 ش.