۱۳۹۸/۰۷/۳۰ ۱۹:۵۶ شناسه مطلب: 97932
با توجه به اهميت مسئله ظهور، چرا هيچ اسمي از آن در قرآن درنيامده است؟
با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.
با توجه به سورههاي قرآن کريم ميتوان آياتي را ديد که به اثبات و حقانيت و قطعي بودن ظهور ايشان اشاره دارد. اين آيات عبارتاند از:
1. «و نريد ان نمنّ علي الذين استضعفوا فيالارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين* و نمکّن لهم في الارض ...»(1) يعني: و ما اراده کرديم به کساني که در روي زمين تضعیفشدهاند نعمتي گران، ارزاني داريم و آنان را پيشوايان (راستين) و آنان را وارثان گردانيم؛ و نيرومند و صاحب قدرت و حکومت گردانيم... و به آنان در زمين اقتدار و منزلتي شايسته دهيم و از آنان به فرعون و هامان و سپاهيانش چيزي را که از آن ميهراسيدند، نشان ميدهيم.
آيات فوق بشارتي است در مورد پيروزي حق بر باطل و برچيده شدن بساط ظلم و تباهي؛ که نمونههاي آن را ميتوان در پيروزي حضرت موسي (عليهالسلام) و بنياسرائيل بر فرعونيان و همچنين پيروزي و حکومت حضرت محمد (صلیالله عليه و آله) جستجو کرد؛ اما نمونه کامل آن با ظهور حضرت امام مهدي (عليهالسلام) تحقق مييابد.
در روايت ديگري نيز درباره همين آيه ميفرمايد: اين گروه آل محمد (صلیالله عليه و آله) هستند، خداوند مهدي آنها را بعد از زحمتهايي که برايشان تحميل ميگردد، مبعوث ميکند و به ايشان عزت میدهد و دشمنان آنها را ذليل ميگرداند. (2)
از امام سجاد (عليهالسلام) نيز اینچنین نقلشده که: سوگند به کسي که محمد (صليالله عليه و آله) را بهحق، بشارتدهنده و بیم دهنده قرار داد، نيکان از ما اهلبيت و پيروان آنها بهمنزله موسي (عليهالسلام) و پيروان او ميباشند و دشمنان ما و پيروان آنها بهمنزله فرعون و پيروان او هستند. (سرانجام، پيروزي از آن ماست.) (3)
امام مهدي (عليهالسلام) نيز هنگام تولد، لب به سخن ميگشايد و پس از شهادت به وحدانيت الهي و نثار درود و سلام بر پيامبر اکرم و پدران پاک و معصوم خويش چنين ميفرمايد: «بسمالله الرحمن الرحيم و نريد ان نمنّ علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين...»(4)
2. «و قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً»(5) بگو: حق فرارسید و باطل نابود گشت، (چراکه) باطل نابودشدني است.» آرزوي بشر از ديرباز اجراي عدالت و برچيده شدن بساط ظلم و بيعدالتي بوده است، قرآن کريم نيز نويدبخش تحقق اين آرزوي ديرين بوده و فرارسیدن روزي را مژده داده است که در سرتاسر جهان حق حکومت کند و باطل نابود گردد. بر اساس روايات معتبر و فراوان، اين پيروزي نهايي و حکمفرماي عدالت در سرتاسر گيتي مربوط به قيام حضرت امام مهدي (عليهالسلام) ميشود.
حضرت امام باقر (عليهالسلام) در توضيح و تفسير «جاء الحق و زهق الباطل» فرمودند: اين سخن الهي مربوط به قيام قائم (آل محمد (صليالله عليه و آله) ميشود که دولت باطل برچيده خواهد شد. (6)
و بيجهت نيست که هنگام تولد حضرت مهدي (عليهالسلام) بر بازوي نازنينش اين آيه نقش بسته بود که «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً»(7)
3. «الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلاه و مما رزقناهم ينفقون» يعني: «آنان که به غيب، ايمان ميآورند و نماز را برپا ميدارند و ازآنچه به ايشان روزي دادهايم انفاق ميکنند.»(8)
تفسير در رابطه با اين آيه شريفه بسيار است. شيخ صدوق در کتاب کمالالدين از حضرت امام صادق (عليهالسلام) نقل ميکند که فرمودند: هرکس اقرار به ظهور امام زمان کند ايمان به غيب آورده است. متقين در اين آيه شريفه شيعيان علي هستند و (غيب) حجت غايب است. دليل اين معني آيه «فقل انما الغيب لله فانتظروا اني معکم من المنتظرين»(9) يعني: اي پيغمبر بگو غيب مال خداست پس منتظر باشيد که من نيز با شما از منتظرانم؛ که اين آيه به فضيلت انتظار اشاره ميکند.» در اين آيه گروهي ديگر از مفسران حضرت مهدي را از مصاديق» يومنون بالغيب «دانسته و يکي از ويژگيهاي آن حضرت را غايب قلمداد کردهاند.
برخي ديگر از مفسران روز رجعت را ازلحاظ اينکه از اموري است که ازنظر ما غايب است مصداق آيه شريفه دانسته و ايمان به غيب در «يومنون بالغيب» را ايمان به رجعت دانستهاند. (10)
4. «اولئک الذين اشتروا الحياة الدنيا بالاخره فلايخفف عنهم العذاب و لاهم ينصرون»(11) همين کساناند که زندگي را به بهاي ديگر خريدند پس نه عذاب آنان سبک گردد و نه ايشان ياري شوند.»
در خصوص اين آيه برخي از مفسران شيعه از اين آيه فلسفه برخورد حضرت با مخالفين را تبيين نمودهاند)12)
5. «تلک الايام نداولها بين الناس»(13) يعني اين روزها را ميان مردم ميگردانيم.
روایتشده است که امام صادق (عليهالسلام) فرمود: از زمان خلقت آدم هميشه دولتي از خدا و دولتي از شيطان بوده پس در اين زمان دولت خدا کو؟ آگاه باشيد که صاحبدولت خدا قائم آل محمد (عجّلاللهفرجهالشريف) است.
6. «اليوم يئس الذين کفروا من دينکم فلاتخشوهم و اخشون»(14) يعني امروز کساني که راه کفر پیشگرفتهاند از دين شما نوميد شدند پس از آنها نترسيد بلکه از قهر من بترسيد.
در تفسير عياشي از امام باقر (عليهالسلام) نقل ميکند که در تفسير اين آيه فرمود:
آن روز، روز ظهور صاحبالزمان است که بنياميه نوميد ميشوند و آنها هستند که کافر گشته و از آل محمد (صليالله عليه و آله) نوميد ميباشند.
7. «يا ايها الذين آمنوا کونوا قوامين لله شهدا بالقسط...» (15) يعني اي کساني که ايمان آورديد براي خدا به داد برخيزيد و به عدالت، شهادت دهيد. صاحب تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن در تبيين مفهوم قوامين به قائم بهعنوان يکي از لقبهاي حضرت مهدي اشارهکرده است.
9. «و من الذين قالوا انا نصاري اخذنا ميثاقهم فتسوا حظ مما ذکروا به فاغرينا بينهم العداوه و البغضاء الي يوم القيامه و سوف ينبئهم الله بما کانوا يصنعون»(16) و از کساني که گفتند ما نصراني هستيم از ايشان نيز پيمان گرفتيم و بخشي ازآنچه را بدان اندرز دادهشده بودند فراموش کردند و ما هم تا روز قيامت ميانشان دشمني و کينه افکنديم و بهزودی خدا آنان را ازآنچه ميکردهاند خبر میدهد. درباره اين آيه بعضي از مفسران با توجه به (حظا مما ذکروا به) از حضرت امام صادق (عليهالسلام) نقل کردهاند که فرمود: «اما انهم سيذکرون ذلک الحظ مع القائم منا عصابه منهم» را اشاره ميکنند که درباره بهره بردن اصحاب عام يعني همان مؤمنان صالح که از سراسر جهان به حضرت، خودشان را ميرسانند، ميباشد. (17) البته گروهي از مفسران ميگويند که اين آيه درباره چگونگي غلبه اسلام بر ساير اديان در زمان حکومت صاحبالزمان (عجّلاللهفرجهالشريف) ميباشد. (19)
10. قالوا و الله ربنا ما کنا مشرکين» يعني: گفتند به خدا قسم ما مشرک نبوديم.» در کافي آمده است که امام باقر (عليهالسلام) در مورد اين آيه ميفرمايند: يعني آنها هنگام ظهور امام زمان (عجّلاللهفرجهالشريف) ميگويند: ما منکر ولايت امیرالمؤمنین (عليهالسلام) نبوديم. البته آيه بعد هم به اين موضوع اشاره ميکند. «انظر کيف کذبوا علي انفسهم و ضل ما کانوا يفترون» يعني: ببين چگونه دروغ بر خود بستند و آنچه را افترا ميبستند فراموش کردند؟
11. «و قالوا لولانزل عليه آيه من رب قل ان الله قادر علي ان ينزل آيه ولکن اکثرهم لايعلمون»(20)
يعني: گفتند: چرا معجزهاي از سوي پروردگارش بر او نازل نشده است؟ بگو: بيترديد خدا قادر است که پديدهاي شگرف فرو فرستد ليکن بيشتر آنان نميدانند.
بسياري از مفسران شيعه با تکيه به روايت امام باقر (عليهالسلام) در اينکه خداوند قادر است که پديدهاي شگرف فرو فرستد ميگويند که منظور «دابته الارض»، خروج دجال و نزول حضرت عيسي ميباشد. (21)
12. «يوم ياتي بعض آيات ربک لاينفع نفسا ايمانها لم تکن آمنت من قبل»(22) يعني: روزي که بيايد يکي از آيات پروردگارت ايمان کساني که قبلاً ايمان نياوردهاند سودي نبخشد
صدوق در کمالالدين و ثوابالاعمال از حضرت صادق (عليهالسلام) روايت ميکند که فرمود: «آيات» ائمه هستند و «بعض آيات» قائم آل محمد (عجّلاللهفرجهالشريف) است. البته مفسران علاوه بر اين با اشاره بر کل آيه ۱۵۸ آن را نشانه ظهور حضرت مهدي و نزول حضرت عيسي برشمردهاند و گروهي طلوع خورشيد از مغرب را اضافه ميکنند.
13. «و اذان من الله و رسوله الي الناس يوم الحج الاکبر» (22) يعني در روز حج بزرگ از جانب خدا و رسولش به مردم اعلان ميشود.
در تفسير عياشي از امام باقر (عليهالسلام) و امام صادق (عليهالسلام) روایتشده است که فرمودند: «حج بزرگ» ظهور قائم و «اعلان» دعوت مردم است.
14. «و قاتلوا المشرکين کافه کما يقاتلونکم کافه و اعلموا ان الله مع المتقين» (23) يعني با همه مشرکين پيکار کنيد چنانکه آنها (اگر دسترسي پيدا کنند) با شما نبرد کنند و بدانيد که خداوند با پرهيزگاران است.
در تفسير عياشي از زراره روايت است که گفت: از امام صادق (عليهالسلام) راجع به اين آيه سؤال شد پدرم امام باقر (عليهالسلام) فرمودند: هنوز تأویل آن نيامده است. اگر قائم ما قيام کند، آنکس که او را ميبيند تأویل آن را بهخوبی خواهد ديد. با ظهور او شعاع دين پيغمبر (صليالله عليه و آله) چنان بالا گيرد که در روي زمين، شرک و بدبيني نماند چنانکه خداوند فرمود: «و قاتلوهم حتي لاتکون فتنه ويکون الدين کله لله»: يعني با آنها پيکار کنيد تا فتنهاي نماند و تمام دين از آن خداوند باشد.
15. «يريدون ان يطفئوا نورالله بافواههم و يابي الله الاان يتم نوره و لو کره الکافرون»(24) يعني: ميخواهند نور خدا را با سخنان خويش خاموش کنند ولي خداوند نميگذارد تا نور خود را کامل کند هرچند کافران را خوش نيايد. برخي از مفسران با نقل روايتي از امام صادق (عليهالسلام) به تلاش فرعون براي از بين بردن حضرت موسي و بنياميه و بنيعباس براي از بين بردن نسل اهلبیت (عليهمالسلام) اشاره نموده و شباهت حضرت مهدي (عجّلاللهفرجهالشريف) به حضرت موسي (عليهالسلام) را در ولادت بيان کردهاند. برخي ديگر از مفسران از امام کاظم (عليهالسلام) نقل کردهاند که اين آيه را به حاکميت دين حق بر تمام اديان در وقت قيام حضرت مهدي مطرح نمودهاند.
16. «و لئن اخرنا عنهم العذاب الي امه معدوده ليقولن ما يحبسه الايوم ياتيهم ليس مصروفا عنهم و حاق بهم ما کانوا به يستهزون»(25) يعني: اگر عذاب را تا مدت معيني به تأخیر بيندازم حتماً خواهد گفت: چه چيز آن را بازداشت؟ آگاه باش روزي که عذاب به آنها برسد از ايشان بازگشتني نيست و آنچه را که مسخره ميکردند آنان را فرو خواهد گرفت. از امام علي (عليهالسلام) در مورد «امه معدوده» نقلشده است که فرمودند:
اصحاب قائم آل محمد (صلواتاللهعليه) هستند که ۳۱۳ نفرند «اصحاب القائم الثلاث مائة و البضعة عشر»
17. «بقيت الله خير لکم ان کنتم مومنين و ما انا عليکم بحفيظ»(26) يعني: «اگر مؤمن باشيد، باقيمانده خدا براي شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نيستم.» در اين آيه گروهي با اشاره بقیهالله آن را بهعنوان يکي از ويژگيهاي خاص صاحبالزمان (عجّلاللهفرجهالشريف) ميدانند.
چون آيه فوق اطلاق دارد، چنين معنايي از آن بدون اشکال است که بگوييم: بقيةالله از همهچیزهایی که شما حساب کنيد، برايتان بهتر است و هيچ نعمتي بهپای آن نميرسد. هرچند که اين آيه مربوط به داستان حضرت شعيب نبي (عليهالسلام) ميباشد،
قائم (آل محمد (صلياللهعليهوآله)) نخستين سخني که پس از قيام خويش بر زبان ميآورد همين آيه است. «بقيةالله خيرلکم ان کنتم مؤمنين»
اما بر اساس روايات معتبر، اين آيه باوجود نازنين حضرت ولیعصر (عليهالسلام) تطبيق گشته است. امام باقر (عليهالسلام) فرمودند:
«قائم (آل محمد (صلياللهعليهوآله)) نخستين سخني که پس از قيام خويش بر زبان ميآورند همين آيه است. «بقيةالله خيرلکم ان کنتم مؤمنين» سپس ميفرمايد: من «بقيةالله» هستم و حجت خدا و خليفه او بر شما ميباشم. آنگاه هیچکس بر او سلام نميکند مگر اينکه ميگويد: «السلام عليک يا بقيةالله في ارضه». (27)
درباره تعبير «بقيةالله» (ذخيره خدا) بايد گفت: اين عنوان به شخصي اطلاق ميگردد که خدا بهمنظور خاصّي او را نگهداري کرده است.
احمد بن اسحاق قمي (که از اصحاب و ياران امام عسکري (عليهالسلام) بود.) به حضور حضرت امام عسکري (عليهالسلام) ميرسد، حضرت امام مهدي (عليهالسلام) که حدود یک سال دارد، وارد ميشود و با زبان عربي فصيح ميگويد: «انا بقيةالله في ارضه و المنتقم من اعدائه.»(28)
من ذخيره الهي در سرزمين او و انتقامگيرنده از دشمنان اويم.
بيش از ۱۲۰ آيه قرآن «عالم جلیلالقدر مرحوم سيدهاشم بحراني در کتاب «المحجة» آن آيات را با روايات مربوطه جمعآوري کرده است.»
و آیات ديگر
اما ممکن است بپرسيد چرا نام امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در قرآن نيامده
براي جواب به اين سؤال بايد گفت:
اولاً تنها راه معرفي اين نيست و حضرت از راههاي ديگر (معرفي با صفات) معرفیشده است و قرآن به طرق ديگر به وجودش و حکومت جهاني او اشاره نموده است (29)
و ثانیاً: مصالحي در کار بوده که حضرات معصومين به نام ذکر نشوند که از اين ميان محفوظ ماندن قرآن از تحريف را ميتوان نام برد درست همان علتي که ايجاب کرد آيه اکمال دين در بين آيات تحريم خبائث و آيه تطهير در بين آيه نساء النبي قرار گيرد تا ضمن ابلاغ پيام به همهي حقجويان مانع از دست بردن در قرآن نيز بشود. چه کسي ميتوانست تضمين کند کساني که به پيامبر عظيمالشان اسلام به خاطر تصميم به معرفي علي (علیهالسلام) به امامت، اهانت و جسارت نمودند (پيامبر اکرم، هنگام وفات فرمود: قلم و دواتي بياوريد تا برايتان چيزي بنويسم که مانع از گمراهيتان شود خليفه دوم گفت: ان الرجل ليهجر حسبنا کتاب الله. (30)
اگر تصريح به اسم آن حضرت ميشد به قرآن نيز جسارت نميکردند. مضافاً بر اینکه اگر کسي، حق را نخواهد پذیرد، معرفي با اسم را نيز نميپذيرد و هزار و يک بهانهي واهي و توجيه ناصواب، ميآورد. قرآن، اين حقيقت را به همهي ما گوشزد ميکند که اهل کتاب، پيامبر را بهخوبی ميشناختند، چنانکه بچهي خود را ميشناختند و در انجيل آنان پيامبر ختمي با اسم نيز معرفیشده بود اما هنگامیکه پيامبر عظيمالشان را ديدند که هم با صفات هم با اسم برايشان شناختهشده بود، بازهم انکار کردند و نپذيرفتند: «فلما جائهم ما عرفوا کفروا به»(31)
اینکه معرفي با اسم تنها راه معرفي نيست و هم اینکه مصالحي براي عدم تصريح به اسم وجود داشته و ثالثاً معرفي با اسم هم اگر ميشد چنانکه سابقه دارد اهل عناد و لجاج نميپذيرفتند، ازجمله عواملي است که به نام حضرت تصريح نشده است.
پینوشتها:
1. سوره قصص، آيه 5 و 6.
2. حويزي، عبدعلي بن جمعه، تفسير نورالثقلين، ج ۴، ص ۱۱۰.
3. طبرسي، فضل بن حسن، تفسير مجمع البيان، ج ۷، ص ۳۷۵، ذيل آيه ۵ سوره قصص.
4. صدوق، محمد بن علي، کمالالدين، ص ۴۲۵.
5. اسراء، آيه ۸۱.
6. حويزي، عبدعلي بن جمعه، تفسير نورالثقلين، ج ۳، ص ۲۱۲.
7. حويزي، عبدعلي بن جمعه، تفسير نورالثقلين، ج ۳، ص ۲۱۳.
8. بقره، آيه ۳.
9. يونس، آيه ۲۰.
10. فيض کاشاني، محسن، تفسير صافي، ج ۱، ص ۱۱.
11. بقره، آيه ۸۶.
12. فيض کاشاني، محسن، تفسير صافي، ج ۱، ص ۱۵۴. بحراني، سيدهاشم، البرهان ج ۱، ص ۲۶۸. بروجردي، سيد محمد ابراهيم، تفسير جامع، ج ۱، ص ۲۰۶.
13. آلعمران، آيه ۱۴۰.
14. مائده، آيه 3.
15. مائده، آيه ۸.
16. مائده، آيه ۱۴.
17. مشهدي، ميرزا محمد، کنز الدقائق، ج ۴.
18. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج ۲۲، ص ۱۱۱.
19. انعام، آيه ۲۳.
20. انعام، آيه ۳۷.
21. مشهدي، ميرزا محمد، کنزالدقائق، ج ۲، ص ۶۷۹. بروجردي، سيد محمدابراهیم، تفسير جامع، ج ۲.
22. انعام، آيه ۱۵۸.
23. توبه، آيه 36.
24. توبه، آيه ۳۲.
25. هود، آيه ۸.
26. هود، آيه ۸۶.
27. فيض کاشاني، محسن، تفسير صافي، ج ۲، ص ۴۶۸، ذيل آيه ۸۶ سوره هود.
28. قمي، عباس، الانوارالبهيه، ج ۱، ص ۳۵۵.
29. بقره، آيه ۱۰۶.
30. حلي، حسن بن يوسف، نهج الحق و کشف الصدق، ص ۲۷۴.