مشکلات اقتصادی

شاخص فلاکت تنها حاصل جمع تورم و بیکاری است و نمی تواند چشم انداز درستی از وضعیت کلی اقتصاد یک کشور ارائه دهد. نقاط نقص و نقض این شاخص بسیار زیاد است.
بررسی معیار بودن «شاخص فلاکت» در مقایسه کشورها

پرسش:
چرا از جمهوری اسلامی دفاع می‌کنید وقتی در شاخصه فلاکت جزء بدترین کشوهای دنیاست؟
 

پاسخ:
جمهوری اسلامی با شعار عدالت‌گستری به پیروزی رسید. دوره‌های مختلف در نظام جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که بسیاری از آرمان‌های نظام جمهوری اسلامی تحقق‌نیافته و یا به‌صورت حداقلی تحقق‌یافته است. پرسشی که این روزها بیشتر مردم مطرح می‌کنند آن است که آیا نظام جمهوری اسلامی قابل دفاع است؟ در پاسخ به این پرسش باید شاخص فلاکت که در پرسش مطرح‌شده مورد بررسی قرار گیرد و عملکرد نظام سیاسی جمهوری اسلامی مورد بحث قرار گیرد.

1. بررسی شاخص فلاکت
شاخص فلاکت یا Misery index یک نشانگر یا شاخص اقتصادی است که از حاصل جمع نرخ بیکاری و تورم به دست می‌آید. این شاخص که توسط «آرتور اوکان»، اقتصاددان آمریکایی به وجود آمده، معیاری برای تعیین سنجش سلامت کلی اقتصادی یک کشور است. چنانکه از تعریف این شاخص پیداست، تنها حاصل جمع دو شاخص اقتصادی یعنی تورم و بیکاری در این شاخص لحاظ می‌شود؛ بنابراین نمی تواند چشم انداز درستی از وضعیت کلی اقتصاد یک کشور ارایه دهد. 
در یک مثال ساده می توان چنین تبیین کرد که ممکن است شما به‌عنوان یک انسان، یک یا دو مشکل جسمی مختصر داشته باشید، اگر کسی این دو مشکل را جمع کند، می تواند شما را بدبخت‌ترین انسان روی زمین نشان دهد که توان هیچ کاری را ندارید، اما شما خود می‌دانید که قضاوت کلی درباره شما تنها با جمع کردن این دو نقص یک اشتباه بزرگ و راهبردی است. این شاخص تنها نشان می دهد که شما در این دو مورد، دچار ضعف هستید، اما نه‌تنها نقاط قوت شما را نشان نمی دهد، بلکه حتی نقاط ضعف دیگر شما را هم نشان نمی دهد. 
نکته دیگری که باید درباره این شاخص بدانیم آن است که مفهوم «فلاکت» در زبان فارسی، شدت و نهایت بیچارگی و بدبختی را نشان می دهد. ترجمه کلمه Misery در زبان انگلیسی به معنای رنج بزرگ، شاد نبودن یا حالت کسی است که همیشه در حال شکایت کردن (غر زدن) است. (1) بنابراین باید به این نکته ظریف توجه داشت که ازنظر علمی این شاخص، دقیقاً مطابق مفهوم فلاکت در محاوره فارسی زبانان نیست.

2. راستی آزمایی شاخص فلاکت
چنانکه در بالا توضیح داده شد، شاخص فلاکت تنها از جمع دو مورد یعنی آمار تورم و بیکاری، به دست می آید. خوب است بررسی تاریخی درباره کارآمدی این شاخص داشته باشیم تا متوجه شویم، واقع نمایی این شاخص تا چه میزان است. به‌عنوان مثال می‌توان به سیاست‌گذاری اقتصادی نادرست برای مهار تورم در بسیاری از کشورهای آفریقایی اشاره کرد. یکی از نمونه‌های بارز آن کشور بوروندی با نرخ فقر 65 درصد است که از فقیرترین کشورهای دنیا محسوب می‌شود، اما نرخ تورم آن در سال‌های گذشته همواره تک‌رقمی و حتی در سال 2018 و 2019 منفی بوده است! نمونه دیگر نیز کشور جمهوری دموکراتیک کنگو با نرخ فقر 77.2 درصد است که در سال‌های گذشته تورم تک‌رقمی داشته است که نتیجه آن شاخص پایین فلاکت است. 
سیاست‌گذاری‌های نادرست برای مهار تورم و یا ایجاد اشتغال حتی در ایالات‌متحده آمریکا نیز تعارض‌هایی را بین شاخص فلاکت و وضعیت زندگی مردم به وجود آورده است. در سال 1980 میلادی رونالد ریگان جمهوری‌خواه در مناظرات تلویزیونی، کارتر دموکرات را به دلیل رسیدن شاخص فلاکت به عدد 20 در دوره ریاست جمهوری وی نالایق خواند و با تکیه به همین مسئله توانست در انتخابات از رئیس‌جمهور وقت سبقت بگیرد و رئیس‌جمهور شود. در دولت بوش پدر که هم‌فکر ریگان بود و بلافاصله پس از وی روی کار آمد علیرغم اینکه شاخص فلاکت نسبت به دوره دموکرات‌ها پایین آمده بود، اما فقر و نابرابری به حدی افزایش پیداکرده بود که مردم دیگر به بوش پدر رأی نداده و یک دموکرات بنام بیل کلینتون را به ریاست جمهوری ایالات‌متحده رساندند. (2)

3. شاخص فلاکت و نرخ تورم
استفاده از شاخص فلاکت برای کشورهای در حال توسعه، در واقع نوعی عامل مؤثر در سیاست‌های اقتصادی این کشورهاست و تصور می‌شود این شاخص، عزم کشورهای در حال توسعه را در جهت سرمایه‌گذاری، ضعیف می‌کند؛ چراکه عموماً سرمایه گذاری باعث ایجاد تورم و افزایش آن می شود. طبعاً دولت‌های در حال توسعه به دلیل ترس از افزایش شاخص فلاکت، از سرمایه گذاری بر روی طرح‌های میان‌مدت و بلندمدت اقتصادی پرهیز می‌کنند تا شاخص فلاکت را پایین نگه‌دارند. 
ملاحظه می‌شود که نگرش تک‌بعدی به شاخص‌های اقتصادی تا چه میزان می‌تواند خطرناک باشد. اگر کسی از خانه بیرون نرود و رانندگی نکند، قطعاً احتمال تصادف کردن وی از شخصی که دائماً در حال رانندگی است، کمتر است، ولی ما درنهایت به کدام ‌یک از این دو نمره بیشتری می دهیم؟ کشور ما در حال انجام طرح های بزرگ اقتصادی است. این طرح ها می تواند شاخص های اقتصادی را جابجا کند و بالا یا پایین شدن یک شاخص نمی تواند، دلیل محکمی بر فلاکت مردم باشد. توجه داشته باشید شاخص فلاکت کشورهایی مانند آرژانتین، لبنان، اوکراین، کوبا، آفریقای جنوبی و ترکیه، بسیار بدتر از ایران است، (3) اما بسیاری از مردم ما، حتی خواص و نخبگان جامعه ما، آرزوی زندگی در این کشورها را دارند. البته این سخنان به معنای عدم اهمیت این شاخص نیست. طبعاً نرخ تورم و بیکاری از اهمیت بالایی برخوردار است، اما باید توجه داشت که نگاه تک عاملی به مسائل اقتصادی می تواند از اصل چالش های اقتصادی مخرب‌تر باشد.

نتیجه:
شاخص فلاکت یا Misery index یک نشانگر یا شاخص اقتصادی است که از حاصل جمع نرخ بیکاری و تورم به دست می‌آید. این شاخص، تنها حاصل جمع دو شاخص اقتصادی یعنی تورم و بیکاری در این شاخص لحاظ می‌شود؛ بنابراین نمی تواند چشم انداز درستی از وضعیت کلی اقتصاد یک کشور ارائه دهد. نقاط نقص و نقض این شاخص بسیار زیاد است و مطالعات تاریخی حتی در خود آمریکا نشان می دهد که این شاخص، به‌تنهایی نمی تواند تصویر درستی از وضعیت یک کشور ارائه دهد. از سوی دیگر برخی از کشورهایی که گروهی از مردم و خواص اعتقاد به وضعیت عالی اقتصاد این کشورها دارند (مانند ترکیه، آفریقای جنوبی و آرژانتین)، در شاخص فلاکت، در وضعیت بسیار بدتر از ایران قرار دارند.

پی‌نوشت‌ها:
1. دیکشنری آکسفورد (انگلیسی به انگلیسی)، ص 265 ـ 266.
2. راجی، محمدحسین، یک ون شبهه، ص 69.
3. https://amoozesh-boors.com/fa/article/misery-index