۱۴۰۴/۰۵/۲۲ ۱۳:۴۰ شناسه مطلب: 100574
پرسش:
از دوران قاجار تاکنون، جنگهای تحمیلی به کشور ایران، چه پیامدهایی برای ایران داشته است؟
پاسخ:
«قاجار» سلسلهای است که از سال ۱۱۷۵ تا ۱۳۰۴ شمسی به مدت 129 سال بر ایران حکومت کردند. پادشاهان این سلسله عبارتاند از: آقامحمدشاه (۱۷۹۶ ـ ۱۷۹۷)، فتحعلیشاه (۱۷۹۷ ـ ۱۸۳۴)، محمدشاه (۱۸۳۴ ـ ۱۸۴۸)، ناصرالدینشاه (۱۸۴۸ ـ ۱۸۹۶)، مظفرالدینشاه (۱۸۹۶ ـ ۱۹۰۷)، محمدعلیشاه (۱۹۰۷ ـ ۱۹۰۹) و احمدشاه (۱۹۰۹ ـ ۱۹۲۵). آخرین آنها یعنی احمدشاه، با دخالت انگلیس و میدانداری رضاخان میرپنج عزل شد و سلسلۀ پهلوی به قدرت رسید. سلسلۀ پهلوی تا سال 1357 با رضاخان و فرزندش محمدرضا بر ایران سلطنت کردند. پس از آن انقلاب اسلامی رخ داد و تاکنون جمهوری اسلامی بر ایران حاکم است.
در این دوران، درگیریهای داخلی بسیاری اتفاق افتاد؛ همچنین جنگهای متعددی از کشورهای خارجی بر ایران تحمیل شد که ذکر همه آنها در این نوشتار نمیگنجد؛ اما به شرح و توضیح بزرگترین جنگها به تفکیک زمان و ترتیب وقوع در نوشتار کوتاه زیر پرداخته میشود.
جنگهای زمان قاجاریه
اول: جنگ با روسیه
نخستین پادشاه قاجار یعنی آقامحمدخان پس از یکپارچهکردن ایران به قصد دفع هراکلیوس (ارکلی دوم والی گرجستان) که متحد روسها بود، اولین جنگ خارجی خود را آغاز کرد (1) و توانست ارمنستان را نیز فتح کند که این جنگ به «جنگ اول قفقاز» معروف است (2). او همچنین توانست در جنگ دوم قفقاز، روس و متحدانش را عقب براند (3). بدین ترتیب خان قاجار نقشۀ روسیه در اشغال ایران را نقش بر آب کرد (4).
این جنگها در عهد دومین پادشاه قاجار، فتحعلیشاه ادامه پیدا کرد که منجر به عهدنامههای «گلستان» و «ترکمنچای» شد.
الف) عهدنامۀ گلستان
در سال ۱۱۸۱ میلادی، خبر حملۀ روسها به قفقاز به گوش فتحعلیشاه رسید. این خبر وقتی رسید که روسها گرجستان را فتح کرده بودند و راهی ایروان و قرهباغ بودند، گنجه را با کمک ارامنه به دست آورده بودند و عده زیادی از سکنه را نابود کردند. فتحعلیشاه به جای تکیه بر مردم، از انگلستان کمک خواست؛ اما انگلستان برای کمک به ایران شرط گذاشت و گفت به شرطی حاضر به کمک است که ایران ادارۀ بسیاری از بندهای جنوبی و شمالی را به آنها واگذار کند. این درخواست که تأثیرش از اشغال شهرهای شمالی از سوی روسیه کمتر نبود، شاه را از کمک انگلستان ناامید کرد.
سرانجام معاهدۀ «گلستان» بر ایران تحمیل شد که بر اساس آن، پادشاه ایران تمامی ولایات قراباغ، گنجه، خانات شکی، شیروان، قبه، دربند، باکو، داغستان و گرجستان تا دریای خزر را به روسیه واگذار کرد؛ همچنین هر نقطهای از ولایات طالش که در تصرف روسیه بود، متعلق به روسیه شد (5).
ب) عهدنامۀ ترکنمچای
روسها افزون بر آنچه در عهدنامۀ «گلستان» اشغال کرده بودند، باز بهانه آوردند و مالکیت سه منطقۀ مهم و راهبردی (مَحالّ بالغلو/ بالقلو، گونی/ اَرْوَنَق و گوگجه دنگیز/ گوگچه تنگیز/ سوان) را مطرح کردند (6) که پس از مذاکرات بینتیجه، سرانجام منجر به جنگ شد. در این جنگ که شاه توان مقابله با روسها را در خود نمیدید، به مذاکره پرداخت و نتیجۀ این مذاکرات، جداشدن ایروان، نخجوان، اردوباد، تالش و مغان از ایران و الحاق آن به روسیه بود؛ همچنین تعیین رود ارس با عنوان مرز دو کشور، پرداخت بیستکرور اشرفی (دههزار سکه طلا) غرامت به روسیه و عذرخواهی نایبالسلطنه یا شاه ایران از امپراتور در سنپترزبورگ، از جمله مفاد این قرارداد بود (7). البته برخی صاحبنظران معتقدند انگلستان در این جنگها در تضعیف ایران نقش داشت؛ زیرا ایران قوی میتوانست خطری برای مستعمرۀ شرقی وی یعنی هند به شمار آید (8).
ج) پیمان آخال
در سال 1280 قمری و زمان سلطنت ناصرالدینشاه، جنگ دیگری بین ایران و روسیه به وقوع پیوست. روسها در شرق دریای خزر اطراف آرال، سمرقند و تاشکند را تصرف کردند و سپس بخارا را شکست دادند؛ درحالیکه ایران سرگرم جنگ با انگلستان در افغانستان بود (در ادامۀ این نوشتار به آن اشاره خواهد شد). روسیه به این تصرفات بسنده ننمود و و در سال 1298 قمری به مرو نیز حمله کرد و به بهانه سرکوب راهزنان ترکمن، جنگی دیگر به راه انداخت؛ زیرا ادعا میکرد امنیت منطقه را به خطر انداختهاند. سرانجام در سال 1299 قمری تمام پایگاههای ترکمنان به تصرف ارتش روسیه درآمد. ناصرالدینشاه که در برابر عمل انجامشده قرار گرفته بود و توان جنگ در دو جبهه را نداشت، سر تسلیم فرود آورد و با انعقاد پیمانی به نام «پیمان آخال» تسلط روسیه بر سراسر مرزهای ازدسترفتۀ شمال شرقی خراسان را به رسمیت شناخت (9).
دوم: جنگ با انگلستان
در عهد فتحعلیشاه، پس از جنگهای ایران و روس، انگلیسیها به هرات چشم طمع دوختند و به تحریک افغانها علیه ایران پرداختند. عباسمیرزا ولیعهد و پسر شاه ایران، برای دفع افغان به هرات لشکر کشید و توانست هرات را به محاصره درآورد و امیر هرات را وادار به تسلیم کند؛ اما با مرگ ناگهانی او، لشکرش دست از محاصره کشید و به تهران بازگشتند (10).
شاه بعدی یعنی محمدشاه نیز هرچه کرد، نتوانست هرات را به دامن ایران برگرداند. در زمان ناصرالدینشاه، لشکر ایران هرات را محاصره کرد؛ متعاقب این اقدام، انگلیسیها مناطقی از جنوب ایران از جمله بوشهر را به تصرف خود درآوردند. در پی آن، فرخخان امینالدوله که در پاریس به دنبال انجام مذاکرات با انگلیسیها با وساطت دولت فرانسه بود، تحت فشار انگلیسیها «معاهدۀ پاریس» را با دولت انگلیس امضا کرد و بر اساس آن، افغانستان برای همیشه از ایران جدا شد (11) و تحت فشار انگستان، ایران مجبور شد جدایی بخش عمدهای از خاکش را بپذیرد و افغانستان را به رسمیت بشناسد (12). بر اساس این معاهده، حتی اگر افغانستان به ایران حمله میکرد، لشکر قاجار تنها حق داشت حملۀ آنها را دفع کند، اما اجازه ورود به جغرافیای افغانستان را نداشت (13).
سوم: جنگ با عثمانی
در سال 1237 شمسی، برخی از سرداران عثمانی مأمور جنگ با ایران شدند. عثمانی با ارتشی قدرتمند و با وضعیت برتری در برابر ارتش ایران، حملهای آغاز کرد؛ اما ارتش فتحعلیشاه قاجار شکست سختی بر ارتش عثمانی وارد آورد. درنهایت در سال 1239 شمسی منجر به امضای قرارداد «ارزروم اول» شد. بر اساس این عهدنامه، تغییرات مهمی در مرزهای میان دو کشور داده نشد و سرحدات ایران و عثمانی تقریباً به همان حدود زمان نادرشاه تثبیت گردید.
اما عهدنامۀ دوم ایران و عثمانی در شانزدهم جمادیالثانی ۱۲۶۳ قمری به امضا رسید که بر اساس مادۀ دوم این عهدنامه، جانب غربی ولایت زهاب به دولت عثمانی و جانب شرقی آن به ایران تعلق گرفت. به موجب عهدنامۀ «ارزروم دوم» دولت ایران پذیرفت که از ادعای خود در رابطه با مناطق غربی زهاب (مندلی، نفتخانه و خانقین) دست بردارد و نیز حاکمیت عثمانی را بر سلیمانیه به رسمیت بشناسد و نسبت به آن ادعایی نداشته باشد. همچنین عثمانی تعهد کرد حق کشتیرانی ایران بر اروندرود را به رسمیت بشناسد؛ افزون بر اینکه بنا شد حدود مرزی دو کشور تعیین شود، ولی با وجود برگزاری سه نشست، توافقی به عمل نیامد.
چهارم: جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول (۱۳۳۲ ـ ۱۳۳۷ ق)، نخستین جنگ جهانی آغاز شد که ۲۶ کشور از جمله ایران در آن درگیر شدند. در این جنگ اگرچه احمدشاه اعلام بیطرفی کرد (14)، اما از شمال و جنوب مورد حمله قرار گرفت و بر اساس قراردادی در سال ۱۳۲۵ قمری در سنپترزبورگ میان روس و انگلیس، ایران به دو منطقۀ نفوذ و یک منطقۀ بیطرف تقسیم شده بود (15)؛ ولی حتی منطقۀ بیطرف هم بر اساس قرارداد ۱۹۱۵ و طی جنگ از بین رفت و ایران به دو منطقۀ تحت نفوذ تقسیم شد.
ایران پس از این جنگ به ویرانهای تبدیل شد که قحطی مردم را به علفخواری واداشته بود (16). بر اساس برخی روایتها، در این جنگ «حدود هشت تا ده میلیون نفر، یعنی 40 تا 50 درصد کل جمعیت ایران، بر اثر گرسنگی و مرضهای ناشی از آن و سوءتغذیه از میان رفتند» (17).
دورۀ پهلوی: جنگ جهانی دوم
جنگ جهانی دوم در زمان رضاشاه اتفاق افتاد. ایران همانند جنگ جهانی اول در این جنگ نیز اعلام بی طرفی کرد (18)؛ اما ازآنجاکه رضاشاه به آلمان گرایش داشت و این امر برای انگلیسیهایی که او را بر سر کار آورده بودند، بسیار گران بود، دوباره روسها از شمال و انگلیسیها از جنوب به اشغال ایران روی آوردند و درنهایت، انگلیسیها رضاشاه را از پادشاهی عزل و فرزندش محمدرضا را به سلطنت رساندند (19).
در سال 1322 شمسی، استالین ـ نخستوزیر شوروی ـ، روزولت ـ رئیسجهمور آمریکا ـ و چرچیل ـ نخستوزیر انگلستان ـ وارد تهران شدند و کنفرانس سران این سه کشور را در ایران تشکیل دادند (20) که به «کنفرانس تهران» معروف شد. این کنفرانس بدون هماهنگی ایران برگزار شد و پس از اطلاع، شاه ایران تنها اجازه یافت چند دقیقه با آنها صحبت کند.
دوران جمهوری اسلامی
پیروزی انقلاب اسلامی نقطۀ پایانی بود بر زیادهخواهیهای قدرتمندان شرق و غرب؛ ازاینرو آنها که دیگر نمیتوانستند مانند گذشته، زمین ایران را تصاحب کنند و نیز ذخایر طبیعی از جمله نفت ایران را به غارت ببرند، درصدد توطئه برآمدند. یکی از توطئهها، تحریک صدام برای حمله به ایران بود. در 31 شهریور سال 1359 شمسی صدام به ایران حمله کرد (21). صدام حسین با اطلاعاتى که آمریکا و فرانسه و عوامل ستون پنجم در اختیارش گذاشته بودند، از این نقاط ضعف بهخوبى آگاهى داشت؛ به همین دلیل حتى نقشه عراق بزرگ را آماده کرده بود که در آن استان خوزستان به طور کامل و بخشهایى از استانهاى غربى ایران، جزئی از خاک عراق به شمار میآمدند. او مطمئن شده بود نظام اسلامى توان مقابله در برابر این لشکرکشى را ندارد و بهزودى ساقط خواهد شد و دنیاى استکبار نیز از او حمایت خواهد کرد (22)؛ به همین دلیل گفت تا سه روز دیگر تهران را فتح خواهد کرد. اما پس از هشتسال نتوانست کاری از پیش ببرد و سرانجام قطعنامۀ 598 در سال 1366 صادر شد و جنگ به پایان رسید. این قطعنامه زیر فشار سهمگین رزمندگان اسلام بر پیکر دشمن صادر شد.
حماسۀ دفاع مقدس، برکات و دستاوردهای بینهایتی برای ملت ایران به ارمغان آورد و جهاد و شهادت مردمان باایمان و مخلص این سرزمین، ستونهای نظام اسلامی را تا مدتها استحکام بخشید. تاریخ از هشتسال جنگ برای ایران، شرف و آزادگی و مقاومت و ایمان به خدا را در صفحات خود ثبت کرد؛ اما از متجاوز و متحدان او که طی هشتسال او را یاری و تشویق کردند، جز به زشتی یاد نخواهد کرد.
جنگ تحمیلی دوازدهروزۀ اسرائیل با ایران
در بامداد ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، رژیم صهیونیستی با حمایت لجستیکی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی با هدف ضربهزدن به زیرساختهای جمهوری اسلامی ایران و درنهایت سرنگونی حکومت ایران، جنگی را آغاز کردند. در ساعات اولیۀ این جنگ، یهودیان صهیونیست به واسطۀ عبور از سامانههای پدافندی ایران، توانستند جمعی از سرداران سپاه، دانشمندان هستهای و مردم بیگناه را به شهادت برسانند؛ اما در ادامه با فرماندهی دقیق مقام معظم رهبری و با رشادت نیروهای مسلح ایران، صحنۀ جنگ تغییر کرد و ضربههای سختی بر این رژیم وارد شد. با وجود ورود مستقیم آمریکا در حمایت از این رژیم، درنهایت آنان بعد از دوازدهروز خواستار آتشبس شدند. در طول این دوازدهروز، عمال رژیم صهیونیستی و منافقان در داخل کشور کوشیدند با اقدامات تروریستی خود، فضای ناامنی و ترس را ایجاد کنند و با اینکه اقدامات آنان سبب شهادت برخی نیروهای نظامی و مردم بیگناه گردید، درنهایت اقدامات پلیدانۀ آنان راه به جایی نبرد و بخش درخور توجهی از آنان در زمان جنگ دستگیر شدند؛ همچنین بعد از جنگ، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی با پیگیریهای متعدد توانستند ضربههای سنگینی بر آنان وارد کنند و جمع بسیاری از این افراد را برتی اجرای اشد مجازات تحویل دستگاه قضا بدهند.
نتیجه:
از ابتدای قاجار تا پایان پهلوی، هر پادشاهی که بر ایران حکومت کرد، با جنگ یا بدون آن قسمتی از خاک ایران را به حراج گذاشت. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی نظام جمهوری اسلامی، با آنکه دو جنگ بر ایران تحمیل شد و در هر دو جنگ تمام دنیای زر و زور در مقابل ایران قرار داشتند، امامین انقلاب به کمک الهی و با مدیریتی مثالزدنی، نظامیان و عامه مردم را هدایت کردند؛ به گونهای که حتی یک وجب از خاک ایران جدا نشد.
پینوشتها:
1. کاظم موسوی بجنوردی؛ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی؛ چ 2، تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۹ ش، ج ۱، ص ۴۷۸.
2. همان.
3. سرپرسی سایکس؛ تاریخ ایران؛ ترجمه: محمدتقی فخرداعی گیلانی؛ تهران: وزارت فرهنگ، ۱۳۳۳ ش، ج ۲، ص ۴۶۰.
4. احمد خانملک ساسانی؛ سیاستگران دوره قاجار؛ تهران: طهوری، ۱۳۳۸ ش، ص ۲۷۴.
5. علیاصغر شمیم؛ ایران دوره قاجار؛ تهران: زریاب، 1379 ش، ص 92.
6. محمدتقی لسانالملک سپهر؛ ناسخ التواریخ: تاریخ قاجاریه؛ تهران: چاپ جمشید کیانفر، ۱۳۷۷ ش، ج ۱، ص ۳۵۷.
7. جهانگیر میرزا؛ تاریخ نو: شامل حوادث دوره قاجاریه از سال ۱۲۴۰ تا ۱۲۶۷ قمری؛ تصحیح: عباس اقبال؛ تهران: کتابخانۀ علیاکبر علمی و شرکا، ۱۳۲۷ ش، ج ۱، ص ۹۶ ـ ۹۷.
8. سعید نفیسی؛ تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ایران در دوره معاصر؛ تهران: [بینا]، 1344 ش، ص 210.
9. علیاصغر شمیم؛ ایران در دوره سلطنت قاجار؛ چ 2، تهران: زریاب، ۱۳۸۰ ش، ص 255.
10. عبدالرضا هوشنگ مهدوی؛ سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی؛ تهران: پیکان، 1377 ش، ص 247.
11. همان، ص 713.
12. محمدتقی لسانالملک سپهر؛ ناسخ التواریخ؛ تصحیح: جمشید کیانفر؛ تهران: اساطیر، 1390 ش، ج 3، ص 145.
13. مرتضی دهقاننژاد و زینب جلالیان؛ «انگلستان و معاهده استعماری پاریس»؛ مجله تاریخ روابط خارجی، س 10، ش 37، ص 91.
14. احمدعلی سپهر؛ ایران در جنگ بزرگ: 1914 ـ 1918؛ تهران: [بینا]، ۱۳۳۶ ش، ج ۱، ص ۸۹.
15. همان، ص ۳۶۳ ـ ۳۶۴.
16. ژان پیر دیگار و ...؛ ایران در قرن بیستم: بررسی اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در یکصد سال اخیر؛ ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی؛ تهران: [بینا]، ۱۳۷۷ ش، ج ۱، ص ۶۲.
17. محمدقلی مجد؛ قحطی بزرگ؛ نسلکشی ایرانیان در جنگ جهانی اول (1296 ـ 1298 ش/ 1917 ـ 1919 م)؛ ترجمه: محمد کریمی؛ تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ویراست دوم، 1394 ش، ص 16.
18. صفاالدین تبرائیان؛ ایران در اشغال متفقین؛ تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۱ ش، ج 1، ص 13.
19. مهدی هروی؛ نخستوزیری در ۳۷ سال؛ تهران: نشر توکل، ۱۳۸۴ ش، ص ۲۲.
20. همان، ص 34.
21. علیاکبر ولایتی و همکاران؛ «جنگ عراق با ایران»، در: دانشنامه جهان اسلام؛ زیرنظر غلامعلی حداد عادل؛ تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، 1393 ش، ص 11.
22. مهدی مرندی و داوود سلیمانی؛ دفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1383 ش، ص 122.