زيارتنامه ها

 

 

 

 

 

دعاها

مجموعه هاي حديثي

جوامع حديثي شيعه

چهل حديث ها

مسانيد شيعه

معجم هاي حديثي

احاديث خاص

سوالات و شبهات حديثي

سوالات و شبهات موضوعي

سحر و جادو

استخاره

نماز

اعمال

مهدويت

آداب و مستحبات

مناسبت ها

دعا

سلام، عازم کربلاهستم. توصیه شما برای داشتن سفری با معرفت به بنده چیست؟

پاسخ:
خوشا به حال شما كه عازم بارگاه ملكوتي حضرت ابا عبدا... هستيد. در مورد سؤال شما بايد بگويم براي با معرفت رفتن و برگشتن و خوب زيارت را درك كردن چند مورد را رعايت كنيد كه ان شاء ا... حال بهتري در زيارت داشته باشيد و از بركات زيارت امام حسين عليه‌السلام بهره‌مند شويد: نكته اول نكته اعتقادي است و آن اين كه با اعتقاد به اين كه امام حسين (ع) امام و حجت خداست به زيارت ايشان برويد يعني امام را به عنوان امام و واسطه فيض حضرت حق و اين كه زنده هستند و ما را مي‌بينند و كلام ما را مي‌شنوند و جواب سلام ما را مي‌دهند زيارت كنيم. همان طوري كه قرآن فرموده كه كساني كه در راه خدا شهيد مي‌شوند مرده نيستند بلكه زنده‌اند ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء (1) و همان‌طور كه در اذن دخول زيارت امام رضا عليه السلام مي‌خوانيم و اعلم ان رسولك و خلفائك عليهم السلام احياء عندك يرزقون يرون مقامي و يسمعون سلامي يعني مي‌دانم كه پيامبر و اهل بيت زنده‌اند و نزد تو روزي مي‌خورند مرا مي‌بينند كلام مرا مي‌شنوند و جواب سلام من را مي‌دهند. اين بينش و اعتقاد براي زيارت با معرفت امام عليه السلام لازم است.
اما نكته دوم براي معرفت پيدا كردن و بهتر درك كردن زيارت امام حسين‌عليه السلام مطالعه در باره فضيلت زيارت امام حسين عليه السلام است هر چه بيشتر فضائل زيارت امام حسين را مطلع شويم بيشتر قدر زيارت‌مان را مي‌دانيم براي اطلاع بيشتر از فضائل زيارت امام حسين عليه السلام توصيه مي‌كنم كتاب مفاتيح الجنان شيخ عباس قمي (ره) و بخش زيارت امام حسين و فضائل زيارت امام حسين را مطالعه كنيد براي نمونه 2 روايت از فضائل زيارت را مي‌آورم:
1- امام باقر عليه السلام: شيعيان ما را توصيه كنيد به زيارت قبر امام حسين عليه السلام چون رفتن به زيارت امام حسين روزي را زياد مي‌كند و عمر را طولاني مي‌كند و حادثه‌هاي بد را دفع مي‌كند و رفتن زيارت بر هر مؤمني كه اقرار به امامت امام حسين عليه السلام از خدا واجب است (2)
2- راوي سؤال كرد كه ثواب زائر قبر حسين عليه السلام چيست؟ امام صادق عليه السلام فرمود: مثل كسي است كه خدا را در عرش زيارت كرده است گفتم ثواب زائر قبر احدي از شما ائمه چيست؟ فرمود: مثل ثواب كسي كه زيارت پيامبر (ص) را كرده (3)
نكته سوم: آداب زيارت امام حسين (ع) را اگر كامل مراعات كنيد بسيار به بهره‌مندي شما از زيارت كمك مي‌كند و حالات بسيار خوبي را براي زائر امام حسين (ع) ايجاد مي‌كند براي وقوف و اطلاع بيشتر رجوع كنيد به كتاب مفاتيح الجنان شيخ عباس قمي در بخش آداب زيارت امام حسين (ع) و در اين جا به طور مختصر و فهرست‌وار آداب زيارت را متذكر مي‌شوم:
1-سه روز روزه گرفتن قبل از اين كه از خانه خارج شود.
2-آن حضرت را محزون و غمناك و ژوليده مو و غبار آلوده و گرسنه و تشنه زيارت كند چون امام با اين حالات به شهادت رسيده‌اند.
3-در سفر توشه و غذاهاي لذيذ مثل برياني و كباب و ... همراه خود نبرند و در كربلا از نان و غذاهاي ساده استفاده كنند.
4-تواضع و خشوع و فروتني و راه رفتن مانند عبد ذليل و تكبر نداشتن سواره نسبت به پياده‌ها.
5-كمك كردن و اهتمام كردن به حاجات زائراني كه در بين راه وامانده و خسته شده‌اند و كمك به زائران ناتوان.
6-مصاحبت نيكو با رفيقان- كم سخن گفتن مگر در خير- ذكر و ياد خدا- و دوري از حرام‌ها و مواظبت بر نگاه- نماز و صلوات بسيار- احسان به برادر مؤمن- خرجي دادن به كساني كه خرجي آنها تمام شده.
7-روغن بر خود نماليدن، سرمه نكشيدن، گوشت نخوردن در كربلا.
8-غسل با آب فرات.
9-خواندن نماز واجب و مستحب در حائر شريف امام.
10- عمده اعمال در روضه مطهره حضرت دعا است و دعا تحت قبه و گنبد حضرت مستجاب است.
11- صلوات فرستادن بر حضرت حسين عليه السلام.
12- دعا كردن براي مظلومين.
13- استخاره تحت گنبد حضرت يعني طلب خير كردن از خدا زير گنبد امام حسين عليه السلام براي خود و خانواده و دوستان و اقوام.
14- سكوت مگر در تكلم كردن در امور خير يعني در حرم صحبت زياد و بلند نكردن.
15- تبرك به قبر و ضريح مطهر حضرت.
16-كربلا را وطن قرار ندادن و اقامت طولاني نكردن در كربلا.
با رعايت اين آداب حالات بسيار خوبي براي زيارت براي انسان حاصل مي‌شود و در انتها خدمت‌تان عرض كنم چيزي كه در زيارت ائمه و هر كار خيري از امور مهم است دوري از ريا و اخلاص داشتن است. ان شاء ا... در زيارت حال خوشي داشته باشيد و ما را نيز از دعاي خيرتان محروم نكنيد.
والسلام

پي نوشت‌:
1-آل عمران(3) آیه169 .
2-ابن قولويه القمي ،كامل الزيارات،دارالمرتضوية - النجف الأشرف، 1356 ه. ق. ص151 .
3-همان، ص147 .

سلام در زیارت عاشورا صد مرتبه لعن وجود دارد، پس چرا در مراسم ها خوانده نمی شود؟ آیا این زیارت صحیحی است؟ توضیح بفرمایید

پاسخ:
شیخ طوسی با سه سند زیارت عاشورا را نقل می‏ نماید:
1- عقبة ابن خالد از امام باقر (علیه‏ السلام)؛
2- صفوان بن مهران از امام صادق‏ (علیه‏ السلام) از پدرانش از پیامبرو جبرئیل و سرانجام از خدا؛
3- علقمه بن محمد حضرمی از امام باقر(علیه‏ السلام).
بیشتر رجال ین سه سند مورد تأیید علمای علم رجال می‏ باشند و سند آن مورد قبول‏ مصباح المتهجد شیخ طوسی است. می‏ توان گفت این زیارت شریفه از دو یا سه نفر از معصومین نقل شده است.
جریان این زیارت بدین صورت است که علقمه بن محمد حضرمی به حضرت باقر(ع) گفت: مرا در این روز (روز عاشورا) دعایی تعلیم دهید تا در هر مکانی که هستم، چه دور و چه نزدیک بخوانم، حضرت فرمود: ابتدا دو رکعت نماز به جا آور، پس از آن الله اکبر بگو و زیارت عاشورا را بخوان. هر که چنین امام حسین را زیارت کند، مثل کسی است که همراه او شهید شده باشد و از جمله شهیدان کربلا خواهد بود، نیز برای تو نوشته شود ثواب زیارت تمامی پیامبران و ثواب زیارت هر کسی که امام حسین را زیارت کرد،‌ از روزی که شهید شده است.
برای اطلاع بیشتر می‌توانید به مقدمه زیارت عاشورا در کتاب مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباسی قمی مراجعه نمایید.
چون تعلیم و دستور این زیارت در روز عاشورا توسط حضرت صادق بوده،(1) این زیارت امروزه به زیارت عاشورا شهرت یافته، خواندن آن در همه اوقات و هر روز دارای فوائد و برکات زیادی است. این زیارت تجدید عهد همه روزه پیروان حسین بن علی‏ (علیهما‏ السلام) با مولای خویش است که همراه با تولّی و تبری است. خط فکری زائر را در برابر دوستان و دشمنان اسلام و اهل بیت‏ (علیهم‏ السلام) ترسیم می‏ کند. اعلام همبستگی با موافقان راه حسین‏ (علیه‏ السلام) و اعلان جنگ و مبارزه با دشمنان حق است تا عشق در وی به جهاد بیرونی بینجامد.(2)
دو فقره آخر این زیارت باید صد بار تکرار شود تا زیارت کننده به ثواب کامل برسد و (چون خواندن این زیارت و تکرار این فقرات واجب نیست) برای اختصار و جلوگیری از خستگی و...، خواندن یک بار و گفتن " مأةَ مرة " یا " و تِسعٌ و تسعین مرة" بعد از آن، نیز جایز است و امید است ثواب کامل را حایز گردد.

پی‌نوشت‌ها:
1. مفاتیح الجنان، ص 832.
2. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 207.

به نام خدا با سلام و ضمن قبولي طاعات و عبادات شما يكي از شبكه هاي وهابي شبهاتي در مورد زيازت جامعه‏ در زيارت جامعه كبيره از قول امام هادي ع مي خوانيم: <وَ اِيابُ الْخَلْقِ اِلَيْكُمْ، وَحِسابُهُمْ عَلَيْكُمْ، وَفَصْلُ الْخِطابِ عِنْدَكُمْ،> اما در سوره مباركه غاشيه در آيات 25 و 26 مي خوانيم: إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ (25) ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ (26) كه با توجه به آيات قبلي ضمير "نا" به خداوند متعال بر مي گردد اما در حديثي در جلد 7 صفحه 263 كتاب بحار النوار حديث 19 از قول امام صادق ع مي خوانيم: 19- ما، [الأمالي للشيخ الطوسي‏] أَبُو الْقَاسِمِ بْنُ شِبْلِ بْنِ أَسَدٍ عَنْ ظَفْرِ بْنِ حُمْدُونٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَحْمَدَ التَّمِيمِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَكَلَنَا اللَّهُ بِحِسَابِ شِيعَتِنَا فَمَا كَانَ لِلَّهِ سَأَلْنَا اللَّهَ أَنْ يَهَبَهُ لَنَا فَهُوَ لَهُمْ وَ مَا كَانَ لَنَا فَهُوَ لَهُمْ ثُمَّ قَرَأَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُم‏ لطفا جواب اين شبه را با برهان قوي و مجادله احسن(مناظره از طريق خود قرآن و كتب خودشان ) بدهيد با تشكر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
وهابيون متاسفانه چشم و گوش بر حقايق بسته و بر دل هاي خود قفل زده اند.
امامان و اهل بيت رسول خدا انسان هايي هستند. که بر صراط بندگي خدا پاي فشرده ، خدا آنان را پاک کرده ، براي خود برگزيده و واسطه بين خود و خلق قرار داده است. اين انسان هاي برگزيده از منيت به طور صد در صد خارج شده ، محو در اراده خدا گشته اند . جز آنچه خدا بخواهد، نمي خواهند و جز آنچه او امر کند، انجام نمي دهند.
آيا خدا نمي تواند بندگاني را در دنيا واسطه فيض و هدايت و در آخرت واسطه در حساب و رسيدگي به خلايق قرار دهد؟ مگر ملائکه موکل اعمال و ميزان و صراط و ...در قيامت در حساب و کتاب بندگان به امر خدا دخالت ندارند؟ آيا اين با توحيد منافات دارد؟ آيا جز اين است که اصناف ملائکه موکل بر مواقف قيامت همگي محو در اراده خدا و مجري فرمان اويند؟ آيا اشکالي دارد که انسان هايي که در عبوديت و بندگي بر ملائکه پيشي گرفته اند و ملک وار محو در اراده و خواست خدا شده اند، در حساب و کتاب بندگان به امر خدا دخالت کنند؟
اگر اين دخالت ها در عرض دخالت خدا و بدون اذن خدا بود، پذيرفتني نبود، زيرا در قيامت جز خدا حاکم نيست . همه مطيع فرمان و امر اويند . فقط اوست که حکمراني مي کند اما اگر کساني به درجه مظهريت رسيدند و عيسي وار در دنيا خلق کننده و ميراننده و زنده کننده به امر خدا شدند (1)، اينان مي توانند در آخرت هم به امر خدا حکومت داشته باشند و به حساب خلايق برسند و پاداش دهند و کيفر نمايند و چشم بپوشند .
خداوند در باره "رجال اعراف" در قيامت مي فرمايد:
وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسيماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ وَ نادى‏ أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسيماهُمْ قالُوا ما أَغْنى‏ عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ أَ هؤُلاءِ الَّذينَ أَقْسَمْتُمْ لا يَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ؛ (2)
در ميان آن دو [بهشتيان و دوزخيان‏]، حجابى است و بر «اعراف» مردانى هستند كه هر يك از آن دو(خوبان و بدان) را از چهره‏شان مى‏شناسند و به بهشتيان صدا مى‏زنند كه: «درود بر شما باد!». بهشتيان هنوز داخل بهشت نشده اند ،در حالى كه اميد آن را دارند. هنگامى كه چشم شان به دوزخيان مى‏افتد مى‏گويند: «پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده!» و اصحاب اعراف، مردانى (از دوزخيان را) كه از سيماي شان آن ها را مى‏شناسند، صدا مى‏زنند و مى‏گويند: « (ديديد كه) گردآورى شما (از مال و ثروت و فرزند) و تكبّرهاى شما، به حال تان سودى نداد!» آيا اين ها [اين واماندگان بر اعراف‏] همانان نيستند كه سوگند ياد كرديد. رحمت خدا هرگز شامل حال شان نخواهد شد؟! (ولى خداوند به خاطر ايمان و بعضى اعمال خيرشان، آن ها را بخشيد؛ بعد به بهشتيان گويند:) داخل بهشت شويد، كه نه ترسى داريد و نه غمناك مى‏شويد!
در اين آيات دقت کنيد، مگر غير از اين است که رجال اعراف آزادند که حرف بزنند و ستمگران را محاکمه و توبيخ کنند. و به مؤمنان امر ورود به بهشت بنمايند؟
در آيات قرآن دقت کنيد ببينيد چگونه رسول خدا در خدا محو شده ، رنگ خدايي گرفته به طوري که خدا همچنان که بندگان را به محبت و اطاعت محض از خودش دعوت مي کند، به محبت و اطاعت محض از رسولش هم دعوت مي کند:
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ(3)
وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها(4)
إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْض‏(5)
وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون‏(6)
در اين آيات بين خدا و رسول هيچ فرقي قرار نداده زيرا رسول خدا بنده برگزيده خدا و خليفه اوست.
آيا اين که خدا افرادي را در قيامت حاکم قرار دهد، با حکومت مطلقه خدا منافات دارد.
اگر بخواهي در مقابل حق تسليم باشي، حق روشن است و اگر عناد داشته باشي با درياي بينات هم در تاريکي خواهي ماند و هدايت نخواهي يافت.
اما اين ها با آيه 25 و 26 غاشيه نه تنها منافات ندارد ، بلکه در همان راستا است. در آن آيات اياب و بازگشت و حساب خلايق به سوي خدا و کارگزاران خدايي اعلام شده ،به همين جهت از ضمير متکلم مع الغير (ما) استفاده کرده ، ما هم گفتيم که رسول خدا و امامان به عنوان کارگزاران خدا و خليفه هاي او و مظاهر حق، محل رجوع خلايق و رسيدگي کننده به حساب آن ها هستند، نه اين که آنان در عرض خدا و رقيب خدا باشند که حاکم يگانه و قهار (شريک ناپذير) قيامت فقط خداست و رسول الله و امامان کارگزاران و مظاهر او در رسيدگي به حساب خلايقند.

پي نوشت ها:
1. (آل عمران، (3)آيه 49)أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ
نشانه‏ اى از طرف پروردگار شما، براي تان آورده‏ام . از گِل، چيزى به شكل پرنده مى‏ سازم. سپس در آن مى‏دمم و به فرمان خدا، پرنده ‏اى مى‏ گردد. به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى ‏بخشم . مردگان را به اذن خدا زنده مى‏ كنم . از آنچه مى‏خوريد، و در خانه‏ هاى خود ذخيره مى‏ كنيد، به شما خبر مى‏ دهم .
2. اعراف(7)آيه46-49.
3.نساء(4)آيه13.
4. همان،آيه14.
5. مائده(5)آيه33.
6.همان،آيه56.
7.انفال(8)آيه1.
8. همان،آيه13.

لطفاً طرز عبادت صحيح و همچنين زيارت امازاده ها و اماکن مقدس را بيان کنيد.

در هر عبادتي قصد قربت شرط است واگر عملي که عبادت است (مانند نماز) قربتا الي الله انجام نگيرد عبادت حساب نمي شود ومورد قبول خدا واقع نمي شود. پس انسان بايد عبادت را به نيت قربت يعني براي انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد.
افزون براين اگر عبادت شرايطي داشته باشد ، شرايط هم بايد رعايت شود تا عبادت صحيح واقع شود مثلا با وضو وپاک بودن لباس وبدن از نجاست ؛ از شرايط صحت نماز است. همين طور ساير عبادت ها که هر يک شرايطي دارد. مسايل و احکام صحت و بطلان نماز در رساله عمليه مراجع ذکر شده است.
درزيارت امام زاده ها اگر امامزاده اي زيارت مخصوص داشته باشد آن زيارت خوانده مي شود واگر زيارت نامه مخصوص نداشته باشد، نخست براي آن امام زاده فاتحه مي خوانند وسپس دورکعت نماز به جا مي آورند و ثوابش را هديه به او مي کنند و بعد از آن هرچه بخواهند دعا مي کنند.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

عبداللّه امینى پور، در زیارت عاشورا فرازهاى گوناگونى قرار گرفته که با توجه به معانى آن جملات سؤالاتى به ذهن مى‏ رسد که نیاز به پاسخ دارد. در این مقاله به پاره‏ اى از سؤالات، پاسخ داده شده که توجه خوانندگان عزیز را به آن جلب مى‏ کنیم: فراز1- «و لعن اللّه بنى أمیة قاطبة» چرا دعا مى‏ کنیم خدا همه بنى امیه را (تک تک شان را) از رحمتش دور کند؟ خوبان بنى امیه چه گناهى دارند که باید مورد لعن قرار گیرند؟

پاسخ:

الف) لعن هیچ مؤمن و مسلمانى هرچند گناهکار باشد، جایز نیست و فقط باید کافران معاند و ستیزندگان با حق و اولیاى حق را لعن کرد. این از آموزه‏ هاى مهم قرآن و عترت است و امامان معصوم(ع) هیچ گاه جز دشمنان سرسخت حق را لعن و نفرین نکردند.

ب) نسبت افراد از نظر قرآن به نسب ظاهرى نیست بلکه آنچه افراد را به هم منسوب مى‏ کند، ارتباطهاى ایمانى و روحى است که پایدار بوده و در دنیا و آخرت پایدار است. این مطلب در قرآن بارها مورد تأکید قرار گرفته است از جمله خداوند به حضرت نوح وعده مى‏ دهد که اهل و خانواده او را از عذاب نجات خواهد داد و وقتى عذاب فرا مى‏ رسد فرزند او غرق مى‏ گردد. حضرت نوح به خداوند عرض مى‏ کند: «انّ ابنى من أهلى؛ فرزند از اهل من است» و خداوند فرمود: «انّه لیس من أهلک؛(1) او از اهل تو نیست.» در آیه دیگر از زبان حضرت ابراهیم(ع) به عنوان یک اصل کلى مى‏ فرماید: «فمن تبعنى فانّه منّى؛(2) هر کس مرا پیروى کند از من است». و باز به عنوان یک اصل کلى، حق تعالى مى‏ فرماید: «و من یتولّهم فانّه منهم؛(3) هر کس اهل کتاب را دوست بدارد و ولایت آنان را بپذیرد، به درستى که از آنان است.» بنابر این آیات آنچه نسب شخص را به واقع معلوم مى‏ کند، نه نسب ولادتى ظاهرى و جسمى است بلکه نسب ایمانى و روحى و معنوى است و بنى امیه همه کسانى هستند که پیرو راه معاویه و یزید هستند و بر آن راضى بوده و بر تداوم آن راه اصرار دارند و هر کس محب اهل بیت و خدا و ایمان و عمل صالح بوده از بنى امیه نیست و از بنى هاشم است هرچند فرزند بلافصل معاویه یا یزید باشد. ج) گاهى قومى آن چنان در دریاى کفر و شرک و ظلم غوطه‏ ور مى‏ شوند که از آن هیچ جوانه پاکى نخواهد روئید. خداوند در مورد قوم نوح به آن حضرت چنین وحى مى‏ کند: «انّه لن یؤمن من قومِک الّا مَن قد آمَن.

د) از قوم تو جز آنان که ایمان آورده‏ اند، کسى دیگر به ایمان نخواهد گرایید.» و حضرت نوح نیز این گونه قوم را نفرین مى‏کند: «ربّ لاتذر على الأرض من الکافرین دیاراً انّک إن تذرهم یضلّوا عبادک ولایلدوا إلّا فاجراً کفّاراً.

ه) خدایا احدى از کافران را بر روى زمین مگذار، زیرا اگر آنان را واگذارى بندگانت را گمراه ساخته و جز بدکار کافر نزایند.» و علم به این وضعیت را فقط خدا و بندگان خاص او به اذن او مى‏ دانند. زیارت عاشورا در کتب معروف دعا ثبت شده از جمله: مصباح المتهجد شیخ طوسى، مصباح کفعمى، بحارالانوار و کتب حدیثى دیگر و بنابر نقل شیخ طوسى این دعا را خداوند به جبرئیل(ع) و او به رسول خدا(ص) و آن حضرت به امامان تعلیم داده و آنان به شیعیان خود یاد داده‏ اند و خداوند وقتى قومى را به تمامى لعن مى‏ کند، با لعن خود خبر مى‏ دهد که از این قوم مؤمنى بر نخواهد خاست. بنابراین لعن یک قوم از جانب خدا و اولیاى الهى دلالت دارد که آن قوم همگى ـ گذشتگان و آیندگان آنان ـ گمراه و ظالم‏اند و این لعن بدین جهت به همه آنان تعلق گرفته است. در عین حال اگر از آن قوم مؤمنى هم برخیزد با ایمان آوردن، نسبتش با آنان قطع مى‏ شود و دیگر از آن قوم حساب نمى‏ شود تا لعنت آن قوم به او هم شامل گردد.

 

فراز2ـ «اللّهم انّ هذا یوم تبرکت به بنو امیّة و ابن آکلة الاکباد اللّعین ابن اللّعین على لسانک و لسان نبیّک صلّى اللّه علیه و آله فى کلّ موطن و موقفٍ وقف فیه نبیّک صلّى اللّه علیه و آله؛ آیا پسر هند جگرخوار(معاویه) (و پسرش یزید) و پدرش(ابوسفیان) را پیامبر در هر منزل و مسکن که توقف داشت (هر جا و مکانى که توقف مى‏ کرد) لساناً لعن مى‏ نمود؟ ضمناً لسان خدا یعنى چه؟

پاسخ: آرى، خداوند و پیامبر، ابوسفیان، معاویه و یزید را لعن کرده‏ اند و پیامبر بارها و بارها در مواقف فراوان این برائت را اظهار کرد هم چنان که در مواقف بسیار به امام حسین(ع) ابراز محبّت کرد و براى او اقامه عزا نموده، اظهار مودّت نسبت به بندگان برگزیده و اظهار برائت از سردمداران کفر و گمراهى یک وظیفه الهى براى همه مؤمنان و ازجمله براى رسول خداست و این هم جزو رسالت‏ ها و وظایف آن حضرت بوده است. این اظهار برائت‏ ها و بیزارى‏ ها نصب تابلو براى آیندگان است تا بدانند این گروه گمراه و گمراه کننده‏ اند و از آنان دورى جویند و حریم بگیرند تا در امان بمانند. لعن‏ هاى پیامبر نسبت به ابوسفیان، معاویه و یزید در کتب روایى و تاریخى فراوان ثبت شده است. «لسان خدا» عبارت محاوره‏ اى است و گرنه خداوند تعالى داراى اعضاء و جوارح نیست تا زبان داشته باشد. همین که خدا این لعن را به سمع و گوش بندگان خود رسانده و در قرآن خود که کلام او مى‏ باشد، ثبت کرده است، در محاوره و گفتگو به «جارى شدن بر زبان او» تعبیر مى‏ شود همچنان که «یداللّه» به معناى دست خدا نیست زیرا حق تعالى دست ظاهرى ندارد و جسم ندارد بلکه قدرت خدا و یارى دهى خدا به «دست خدا» تعبیر شده است و لفظ دیگرى رساتر از این لفظ براى این معنا وجود ندارد تا بدان معنا رسانده گردد. آکلة الاکباد هند همسر ابوسفیان است و معاویه فرزند اوست هم چنان که یزید هم نوه و فرزند او است و یزید (یعنى فرزند هند) و بنى امیه، همگى روز عاشورا را بعد از شهادت امام حسین(ع) به عنوان روز پیروزى عید و جشن گرفتند.

فراز3ـ «السّلام على الحسین و على على بن الحسین و على اولاد الحسین و على اصحاب الحسین». على بن الحسین کیست؟ على اکبر یا على اوسط(امام سجاد)؟ لطفاً دلیل خود را بگویید، یعنى ذکر شود که آیا قرائنى وجود دارد که نشان دهد منظور کیست؟

پاسخ: زیارت عاشورا زیارت امام حسین(ع) و کسانى است که با آن حضرت شهید شده و در کربلا دفن شده‏ اند. وقتى زیارت مى‏ خوانیم باید متوجه زیارت شونده باشیم و خود او یا مقبره او مد نظر ما باشد. در این زیارت مى‏ گوییم: «سلام بر حسین و بر على فرزند حسین و بر فرزندان دیگر حسین و بر اصحاب حسین». معلوم است که منظور از فرزندان و اصحاب در این عبارت آن فرزندان و اصحابى هستند که با امام در کربلا بوده و همراه ایشان شهید شده و در کنار ایشان دفن شده‏ اند و چون همه آنان در یک محدوده کوچک (حائر حسینى یعنى موضع قبر امام و دیگر یارانش) هستند، پس همگى مى‏ توانند در یک لحظه مورد توجه ما باشند و اما فرزندان دیگر امام حسین(ع) و اصحاب دیگر آن حضرت اگر چه بلند مرتبه و شایسته درود فرستادن هستند و باشند، ولى در این مقام مورد توجه ما نیستند تا سلام ما شامل آنان شود. امام سجاد(ع) دفن شده در کنار امام حسین(ع) نیست تا وقتى ما امام و شهداى کربلا را زیارت مى‏ کنیم و سلام مى‏ دهیم، او را هم یاد کنیم ولى حضرت على اکبر در زمره آنان است و اگر در این زیارت آن بزرگوار جداگانه ذکر شده، نشان از عظمت و جلال ایشان دارد از این رو آن حضرت جداگانه ذکر شده با این که او نیز از جمله اولاد امام حسین(ع) است. و اما امام سجاد(ع) گرچه در کربلا حضور داشت، ولى آنجا به شهادت نرسید و دفن نشد و زیارتى براى ایشان در کربلا وارد نشده است.

فراز4 ـ «والعن عبیداللّه بن زیادٍ و ابن مرجانة و عمر بن سعدٍ و شمرا و آل ابى سفیان و آل زیادٍ و آل مروان الى یوم القیمة». اصولاً کسى که مرده و دستش از دنیا کوتاه است، آیا از بدخواهى نیست که بخواهیم او از رحمت حق دور شود؟ آیا این از «رحمة للعالمین» بودن دور نیست؟ ما معتقدیم ائمه دشمنانشان را هم دوست داشتند، حتى کسى را که با او مى‏ جنگیدند، به سرنوشتشان علاقه‏ مند بودند، و همیشه پیش از شروع جنگ آن‏ها را به راه حق و صحیح راهنمایى مى‏ کرده‏ اند. یعنى مى‏ خواستند مردم را به رحمت حق نزدیک سازند. ما از انسان‏ها متنفر نیستیم، بلکه از اعمالشان متنفریم (لو علم المدبرین کیف اشتیاقى بهم لماتوا شوقا» پس چرا کسى که مرده او را لعن مى‏ کنیم، آن هم لعنى همیشگى.

پاسخ: محبت به مخلوقات خداوند و سعى و تلاش در آشنا کردن آنان با حق تعالى و برگرداندن آنان به سوى خدا خصیصه ذاتى اولیاء است. آنان چشمه جوشان محبت هستند و محبت را به همه بندگان نثار مى‏ کنند، جفاى مخلوقات را فراموش مى‏ کنند و از ستم ظالمان چشم مى‏ پوشند و این آموزه مکتب آنان به پیروانشان نیز هست. اما نسبت به دشمنان حق و انسانیت و پیشوایان گمراهى امر غیر از این است. خداى تعالى که رحمن و رحیم و ارحم الراحمین و...است، خودش نسبت به دشمنان حق و پیشوایان گمراهى قهر و غضب دارد و لعن ابدى خود را نثار آنان کرده است. توجه کنید: «انّ الّذین یکتمون ما أنزلناه من البیّنات و الهدى من بعد ما بیّناه للناس فى الکتاب اولئک یلعنهم اللّه و یلعنهم اللاعنون».(6) آنان که آیات روشن و هدایتگر را بعد از بیان آنها براى مردم در کتاب خدا، کتمان مى‏ کنند، آنان را خداوند لعن مى‏ کند و لعن‏ کنندگان. «کیف یهدى اللّه قوماً کفروا بعد إیمانهم و شهدوا أنّ الرسول حقّ و جاءهم البیّنات و اللّه لایهدى القوم الظالمین اولئک جزاؤهم أنّ علیهم لعنة اللّه و الملائکة و الناس أجمعین».(7) چگونه هدایت کند خدا قومى را که بعد از ایمان و شهادت به حقانیت رسالت، کفر مى‏ ورزند با اینکه آیات روشن بر آنان نازل شده و خداوند ستمکاران را هدایت نمى‏ کند. کیفر اینان لعنت خدا، ملائکه و همه مردم است. کسى که با حق به ستیز برخاسته و منشأ گمراهى شده، میکروبى است که آثار وخیم او حتى پس از مرگش هم ادامه دارد و مستحق لعن ابدى است و ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکارى بود بر گوسفندان. اینان بنیانگذاران و قوام دهندگان سنّت گمراهى و ستمگرى هستند و سزاوار لعن و نفرین ابدى و ترحم بر چنین موجودات ستم پیشه نه نشان از رحمت و رحمانیت بلکه نشان از جهالت دارد. جهالت به آثار وخیم وجودى آنان که هم چنان تداوم دارد.

فراز5 ـ «السّلام علیک یا ثاراللّه وابن ثاره و الوتر الموتور» لطفاً معنا کنید، و ضمناً بفرمایید که آیا خون خواهى عملى از روى کینه نیست؟ و مگر مؤمن ازعقده و کینه خالى نیست؟

پاسخ: «ثار» را خون و خونخواهى و انتقام معنا کرده‏ اند. خونخواهى عملى است که از نظر حق تعالى و انسان‏هاى سلیم النفس جایز شمرده شده است. قرآن مى‏ فرماید: «من قُتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطاناً»(8) آن کس که مظلومانه کشته شود، ولىّ او سلطه (و حق قصاص و خونخواهى) دارد. امام حسین(ع) بنده خاص خدا و دعوت کننده به صراط حق بود و به خاطر همین دعوتگرى و مخالفت با گمراه کنندگان از راه حق، مورد قهر و غضب ستمگران قرار گرفت و کشته شد، از این رو ولىّ او خود حق تعالى گردید و حق تعالى خونخواهش شد، از این رو به ثار اللّه یعنى کسى که خدا خونخواهش مى‏ باشد، نام گرفت. عبارت وارد شده در یکى از زیارات این معنا را بیان مى‏ کند. در آن زیارت آمده: «و انّک ثار اللّه فى الأرض و الدم الذى لایدرک ثاره أحد من اهل الأرض ولایدرکه الّا اللّه وحده»(9) شهادت مى‏ دهم تو خون خدایى در زمین، خونى که کسى جز خدا خونخواه او نیست. گروهى نیز «ثار» را به معناى خون گرفته‏ اند یعنى خون خدا یعنى همچنان که خون جارى در رگ‏ ها حیاتبخش کیان وجود است، امام حسین(ع) هم همچون خون حیاتبخش دین خدا است همچنان که پدر گرامى‏ اش اسد اللّه و ید اللّه و ثار اللّه بود. بنابر این معناى عبارت این گونه است: سلام بر تو اى خون خدا و فرزند خون خدا و اى تنهاى تنها شده. و اما کیفر بعد از مرگ، تجسّم عمل است و نامگذارى آن به خونخواهى و... براى تقریب به ذهن مى‏ باشد. کسى که گناهى مرتکب مى‏ شود، با ارتکاب خود، قیامتش را مى‏ سازد و آن را خود ساخته یا در جهنمى که خود افروخته. و وجه دیگر نام گذارى خونخواهى، رعایت حقوق مظلوم است. وقتى کسى مظلوم واقع مى‏ شود باید دادگاهى باشد تا حق او را از ظالم بستاند، کسى که ناحق کشته شده، در دنیا دیگر براى او احقاق حقى نیست و باید در دادگاه آخرت احقاق حق صورت بگیرد و حاکم دادگاه گاهى خودش شاکى مى‏ شود از جمله در مورد امام حسین(ع) خود حق تعالى خصم قاتلانش مى‏ باشد و به این وجه او خونخواه امام مى‏ باشد.

فراز6ـ لطفاً معنا کنید: «السّلام علیک یا ابا عبداللّه و على الارواح الّتى حلّت بفنائک» در ترجمه نوشته «کسانى که به آستانت فرود آمدند». یعنى کسانى که به زیارت امام مى‏ آیند؟ یا کسانى که در کربلا کنار قبر ایشان خاک شده‏ اند؟ یا کسانى که در وجود حسین فانى شدند، و جانشان را در راه او دادند(یاران حسین(ع))؟

پاسخ: منظور کسانى است که در رکاب حضرت شهید شدند و در کنار ایشان دفن گردیدند ـ نه دیگر مدفونان در کربلا ـ اینان کسانى هستند که به آستان حضرت آمده و در آنجا بار انداخته و ملازم شده‏اند. «فناء» یعنى فضاى باز جلو منزل، کسانى که حوارى و فدایى امام شدند و در راه ایشان به شهادت رسیدند. این زیارت امام حسین(ع) و یاران آن حضرت است که در رکاب ایشان شهید شده‏ اند، نه زیارت زائران کربلا یا مدفونان کربلا.

فراز7 ـ «والعن عبید اللّه بن زیادٍ و ابن مرجانة» مگر ابن مرجانه همان عبیداللّه بن زیاد نیست؟ پس چرا بینشان «واو» آمده؟

پاسخ: ابن مرجانه همان عبیداللّه است و تکرار دوباره آن با واو عطف تفسیرى معمول است. عبیداللّه بن زیاد فرد شناخته شده‏ اى بود و ظلم و ستم بى حد او نسبت به شیعیان على بن ابى طالب او را مشهور ساخته بود ولى در این زیارت و در خطابه‏ هاى اهل بیت و اسراى کربلا، ابن زیاد به مردم بیشتر معرفى شده و با معرفى مادر وى، اوج خباثت، ناپاکى و رذالت او به شنوندگان منتقل شده است. مرجانه مادر عبیداللّه بن زیاد از زنان بدکار مشهور و معروف بود(10) و معرفى ابن زیاد در این زیارت و در خطابه‏ هاى دیگر به ابن مرجانه یادآورى خباثت اصل و طینت و ریشه اوست.

فراز8 ـ «و لعن اللّه امّةً دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم الّتى رتّبکم اللّه فیها» مگر امامان از رتبه امامت و مقام ولایت دفع و ازاله شدند؟ این مقامات قابل منع نیست از طرف مردم.

پاسخ: مقام امامان چند چیز است:

الف) وساطت بین پیامبر و مردم در بیان و تفسیر دین و رفع اختلاف.

ب) مقام هدایت و راهبرى و دستگیرى طالبان هدایت. 

ج) مقام حکومت و قضاوت و تصدى ریاست امور دین و دنیاى مردم. نصب امامان به این مقامات از طرف خداوند صورت گرفته و به جهت شایستگى ذاتى آنان است. آنان به اوج بندگى رسیده و خداوند آنان را صالح براى تصدى این مقامات روحانى و معنوى یافته و به این مقامات نصب کرده است. این مقامات از طرف مردم قابل دفع و زوال نیستند اما تحقق بالفعل این مقامات با مراجعه مردم صورت مى‏ پذیرد. وقتى مردم در مقام حلّ اختلاف یا فهم دین به امام مراجعه نکنند یا دست خود را به دست او ندهند تا آنان را به راه حق ببرد و یا از ایشان نخواهند که زمام امور مادى و معنوى آنان را به دست گیرد، امام در مقام عمل واسطه و هدایتگر و حاکم نخواهد بود. حالا کسانى که اجازه نمى‏دهند مردم به امامان رجوع کنند و بیان دین را از آنان بگیرند و خود را به آنان بسپارند و زمام امورشان را به دست بگیرند این کسان در حقیقت امامان را از این مقامات کنار زده و دفع کرده‏ اند. وقتى مردم به خواست خود یا به قهر و جبر منع کننده‏ اى، به امام مراجعه نکنند، دیگر امام مبیّن دین و هدایتگر و حاکم مردم نخواهد بود و آن مانع امام را از تصدّى این مقامات منع کرده، و این مقامات را از امام سلب کرده و به دیگرى سپرده است. آنان امام را از مقام بیان دین کنار زدند و دیگران مانند کعب الاحبار و ابوهریره را بر آن مقام گمارد. حکومت را از امامان گرفتند و خود حاکم شدند.

فراز9ـ «اللّهم لک الحمد حمد الشّاکرین لک على مصابهم، الحمد للّه على عظیم رزیتى» چرا خدا را بر مصیبتى که به آن‏ها رسیده حمد و شکر مى‏ گوییم؟ یعنى «خدا را شکر که این بلا به سر حسین آمد!» و چرا خدا را بر مصیبت زدگى خود حمد مى‏ گوییم؟

پاسخ: قسمت اول سؤال شما، ناشى از برداشت اشتباه شماست «مُصاب» یعنى مصیبت دیده «مصابهم» یعنى کسانى که به مصیبت امام و یارانش دردمند و مصیبت زده شده‏ اند و این جاى شکر فراوان دارد. بسیارى از مسلمانان به مصیبت امام و یارانش مصیبت زده نشده‏ اند و آن فاجعه عظیم دل آنان را به درد نیاورده و از نظر آنان اهمیتى نداشته است. اینان مصیبت زدگان به اهل بیت نیستند چون حبّ اهل بیت را نداشته‏ اند ولى من و شما چون دوستدار اهل بیت هستیم با آمدن محرم عزادار مى‏ شویم و این جاى شکر بسیار دارد که ما در زمره عزاداران و مصیبت زدگان کربلا هستیم. ما از اینکه امام خانواده گرامى‏ اش به این مصیبت عظمى گرفتار شدند، غم زده‏ ایم و دردمندیم نه اینکه شاکر خوشحال از اینکه مصیبت زده شده‏ اند. ما شاکریم که در زمره مصیبت زدگان هستیم نه در زمره بى‏ تفاوت‏ ها یا در زمره شادى رسیدگان. حزب اموى و طرفداران بنى امیه این روز ذوق زده و شادى زده‏ اند. این روز عید آنان است ولى روز عزاى ماست و این جاى شکر بسیار دارد که ما در زمره حزب اموى نیستیم و در زمره حزب نبوى و علوى هستیم. و مصیبت ما هم در این روز عظیم است، عظیم‏ تر از مصیبت مرگ پدر و مادر و فرزندمان. مصیبت ما در این روز بزرگترین مصیبت است و این نشان از حبّ فوق العاده ما به خانواده رسول خدا(ص) دارد و نعمتى عظیم است و سپاس فراوان مى‏طلبد.

پى‏ نوشت‏ ها ـــــــــــــــــــــــ

11. سوره هود، آیه 46.

12. سوره ابراهیم،آیه 36.

13. سوره مائده، آیه 51.

14. سوره هود، آیه 36.

15. سوره نوح، آیه 26 ـ 27.

16. سوره بقره، آیه 159.

17. سوره آل عمران، آیه 86 ـ 87.

18. سوره اسراء،آیه 33.

19. ترجمه کامل الزیارات، ص 683 زیارت 16.

20. تراجم اعلام النساء، محمد حسین اعلمى حائرى، ج 2، ص 399. منبع: پاسدار اسلام ، شماره 315 و 316.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها