۱۳۹۷/۰۴/۲۲ ۱۱:۰۲ شناسه مطلب: 96505
2. سيد بن طاووس در كتب تراجم جزو صوفيه يا متهمين به تصوف شناخته مي شود . دفاعهايي كه مرحوم سيد از عقايد صوفيه كرده اند ، سبب شده است كه سيد را به عنوان يك شخصيت صوفي در كتب تراجم معرفي كنند؟
3. علاوه برا اين ايشان اساتيدي داشت كه جزء صوفيه رسمي بودند و خرقه مي دادند . و اسناد صوفيه را به ائمه در طرائف مطرح مي كند و مي گويد همه صوفيه به امير المومنين مي رسند؟
4. در فهرست اساتيد مرحوم سيد ، برجسته ترين استاد ايشان كه بيش از همه از او تعريف مي كند ، جناب كمال الدين حيدربن محمد حسيني است كه از سادات است... اين بزگوار كه از علماي شيعه است و جزو روات نهج البلاغه است ، جزو صوفيه رسمي است و در زمان خودش ، عده اي از ايشان خرقه گرفته اند.
5. يكي از بزرگان كمال الدين ميثم بحراني شارح نهج البلاغه است . در احوالات او گفته اند كه ايشان ابتدا مشغول به تحصيل علوم رسمي بود و فلسفه مي خواند و بعد از مدتي ديد كه اين ها فائده ندارد دها كرد و صوفي شد و خودش اهل خرقه است و معتقد است كه خرقه صوفيه به ائمه برمي گردد؟
6. بزرگترين شخصيت در قرن هشتم ، علامه حلي است... مطلقا در برابر صوفيه جبهه گيري نمي كند و با صوفيه همكاري مي كردند؟
7. ابن بطوطه در جلد اول صفحه 421 رحله ابن بطوطه مي گويد من وارد بجف كه شدم ، در مقابل حرم اميرالمومنين خانقاه هاي بسيار زيادي بود؟
8. در همين دوره در گزارش كه از مدرسه سالانيه اولجايتو به دست ما رسيده است... در اين مدرسه بيست نفر مرشد صوفي مي آورند كه مخصوص تدريس تصوف بودند؟
9. شما تا قرن هفتم و هشتم كسي را پيدا نمي كنيد كه اعتقاد داشته باشد كه امام عالم به ما كان و مايكون و ما هو كائن الي يوم القيمه است. مطلقا علم امام را منكرندو مي گويند كه اصلا معنا ندارد كه انساني به همه هستي علم داشته باشد؟
10. شيخ بهايي كه تصوفش اظهر من الشمس است و احتياج به توضيح ندارد؟
11. مير لوحي در كتاب هايش ... مي گويد گول نخوريد كه مجلسي ثاني با تصوف مخالف است. او هم مثل پدرش صوفي است و فعلا براي اين كه زمانه اقتضاء نمي كند. تظاهر به مخالفت با تصوف مي كند و به خاطر همين ، به شدت به ايشان اهانت مي كند؟
12. مجلسي دوم با شهيد قريب العد است و مي گويد ، شهيد از صوفيه بود و اهل معرفت و عرفان بود
ماجراي تهمت تصوف به عالمان بزرگوار شيعه توسط برخي ايراد شده بود كه نقد آن در سايت سمات تحت عنوان مقاله پاسخي به اتهام تصوف و صوفي گري به تشيع و علماي شيعه ارائه گرديده كه ما برخي از مطالب آن را خدمتتان بيان ميكنيم و شما را به مطالعه آن توصيه مي نماييم.(1)
قرن ششم تا دهم ،اين فاصله، اوج شكوفايي تصوف در جهان اسلام است و در اين دوره، حكمت و عرفان وارد جهان اسلام شده است و به شكل وسيعي علماي ما را تحت تأثير قرار داده است.
شما اگر كتاب هاي سيد بن طاووس را به وسيله رايانه جستجو كنيد، شايد به ندرت برخورد كنيد كه مرحوم سيد از تصوف مدحي كرده باشد يا اسمي از صوفيه آورده باشد.
بلكه يك مورد هم پيدا نمي شود، و مطلب ( بدعت گزاري و انحرافات صوفيه و طرفداران ايشان) هم براي همه اهل علم واضح است تا چه رسد به امثال سيد بزرگوار! و هيچ سرّي در كار نيست!
صوفيه براي رواج كالاي فاسد خويش خود را به امامان معصوم عليهم السلام مي بندند و گاهي علماي ما مانند علامه حلي در شرح تجريد، و سيد بن طاووس در طرائف، بدون اينكه ايشان را كمترين تأييدي كنند، از باب احتجاج، كلمات آنان را بر ضد خودشان مي آورند تا ايشان را از زبان خودشان محكوم كنند.
ولي برخي م به امثال همين كلمات استشهاد كرده و خيال مي كنند كه علماي ما واقعا صوفيه را به امامان معصوم مستند مي دانند،
و چنان كه بيان خواهيم كرد مرحوم سيد بن طاووس هم در كتاب طرائف از قول امام سنيان فخر رازي نقل مي كند كه تمام علوم و معارف به علي بن ابي طالب مي رسد، و در اين ميان صوفيه را نيز نام مي برد، ولي ايشان خيال مي كنند كه اين مطالب عقيده خود سيد بن طاووس است! و اصلا توجه ندارند كه ذكر اين مطالب از باب احتجاج و استدلال بر ضد خصم، به كلماتي است كه خودش قبول دارد.
مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني مي نويسد كه رحمت علي شاه نعمت اللهي شيرازي (از اقطاب صوفيه)، در كتاب طرائق الحقائق كه آن را در احوال مشايخ صوفيه، و احياي رسوم ايشان نوشته است، سيد ابن طاوس و برادرش أحمد و فرزندش عبد الكريم و ابن فهد و شهيد و مجلسي اول و دوم و غير ايشان را از صوفيه شمرده است! سپس مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني، در مورد كساني كه اين بزرگان را به تصوف نسبت داده اند مي فرمايد: اين مطلب امر بسيار عجيب و شگفتي است كه از ايشان سر زده است! زيرا تصوفي كه به اين بزرگان مثل ابن فهد و ابن طاوس و خواجه نصير الدين و شهيد ثاني و بهائي و غيرهم نسبت داده مي شود جز انقطاع به سوي خالق جل شانه، و زهد در دنيا، و استغراق در حب خداوند تعالي و أشباه آن چيز ديگري نيست، و آن تصوفي نيست كه به بعضي از صوفيه نسبت داده مي شود كه به فساد اعتقاد مانند قول به حلول و وحدت وجود و شبه آن معتقدند، و يا اعمال مخالف شرع فاسدي دارند كه بسياري از ايشان در مقام رياضت يا عبادت و غير آن مرتكب آنها مي شوند! (2)
تكمله امل الآمل مي نويسد:«ما با تأخري كه از عصر صفويه داريم مي دانيم كه همين مشايخ رضي الله تعالي عنهم توانستند احكام شرعيه را نشر دهند و دولت صفويه را كه شعار سلطنتشان تصوف بود و ايشان و همه وزرا و لشكرشان صوفي بودند و جز طريقت صوفيان چيزي نمي دانستند، شيخ بهائي و أمثال ايشان با روش و جدال و مماشاة أحسن و حضور در مجالس ذكر ايشان، آنان را به سوي تشرع و أخذ به شريعت و تقليد و تعبد به احكام بكشانند... تا جايي كه از ايشان دولتي متشرع و پرورش دهنده فقهاء و محدثين، و مروج طريقه أهل البيت عليهم السلام ساختند.(3)
پي نوشت ها :
1. لينك http://sematmag.com/index.php?option=com_contentview=articleid=212:2011-...
2. آقا بزرگ تهراني، الذريعه الي تصانيف الشيعه، ناشر بيروت 1403 چاپ21، ج15، ص 57.
3. صدر، حسن، تكمله امل الآمل، ناشر مركز اطلاعات و مدارك اسلامي، ص 184.