۱۳۸۹/۰۴/۲۷ ۲۰:۲۶ شناسه مطلب: 14764
با عرض سلام مدتی است که دچار بیماری شده ام از خداوند درخواست کرده ام که سلامتی از طرف خودش به من بدهد.اما تا کنون به این سلامتی نرسیده ام.در اثر این بیماری نمی توانم به سر کار بروم. خوانواده دائما از من ایراد می گیرند، که چرا به دائم یکجا نشسته ای.حتی به صورت غیر مستقیم گفته اند اگر می خواهی به خلاف بیفتی بیفت ولی از خانه برو. از خداوند به صورت تفال سوال کرده ام که علت این امر چیست و علت طغیان من است. لطفا راهنماییم بفرمایید. با تشکر
باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
دوست عزيز
خوب بود قدري بيش تر درباره بيماري تان براي ما مي نوشتي تا بهتر بتوانيم قضاوت كنيم . با توجه به آنچه نوشته ايد ، استفاده مي شود كه مبتلا به افسردگي شده ايد . اگرچنين باشد، اين بيماري با كار كردن منافاتي ندارد. در اين صورت علت كار نكردن شما براي ما معلوم نيست . شايد به همين جهت است و همان گونه كه نوشته ايد ،ديگران به يك جا نشستن شما اعتراض دارند.
به هر حال آن چه به عنوان پاسخ بيان مي شود، با توجه به اين مسئله است كه مبتلا به افسردگي هستيد . در صورتي كه پاسخ با سوال شما مغايرت داشت، در نامه هاي بعدي بيان روشن تري از سوال تان داشته باشيد تا پاسخ دهيم .
هيچ انساني نيست که در زندگي با احساس غم و اندوه، بيگانه باشد. همه ما به دنبالِ از دست دادن دوستان و بستگان، بيماري اطرافيان، عدم موفقيت در کار و... دچار غم و اندوه ميشويم؛ اما افسردگيِ مرضي، واکنشي است بسيار فراتر از واقعهاي که در زندگي افراد روي ميدهد. بنابراين، گاهي مواقع، غم و اندوهِ موقّت، پاسخي است به شرايط بيروني، و تا حدي طبيعي است؛ اما اگر واکنش، بيش از شش ماه به طول انجامد و با نشانههاي ديگري که نشانهها و علائم خاص افسردگياند ،همراه شود، به طوري که عملکرد عادي فرد را مختل کند، بيماري تلقي ميشود . بايد نسبت به درمان آن، اقدام جدي به عمل آورد.
افسردگي تقريباً در سراسر دنيا و در همه جوامع با فرهنگهاي متفاوت ديده ميشود. فراواني افسردگي در ميان افراد به گونهاي است که از آن به عنوان «سرماخوردگي رواني» ياد ميشود.
تئوريهاي اساسي در روانشناسي، بر احساس کمارزش يا بيارزشي فرد افسرده تأکيد دارند. معمولاً کساني که به هنگام شکست يا بدبختي، خود را سرزنش ميکنند و خويشتن را عامل شکست ميدانند و از طرفي، به هنگام موفقيت، پيروزيشان را به شرايط بيروني يا شانس نسبت ميدهند، بيش تر در معرض افسردگياند؛ زيرا اين شيوه برخورد، منجر به تضعيف خودپنداره مثبت در آن ها ميشود و به تدريج، افکار زيانباري مانند اين که: «من به درد هيچ کاري نميخورم»، «من نميتوانم» و... . در آن ها شکل ميگيرد. در حالي که اکثر افراد، مسئوليت حوادث مثبت و خوشايند زندگيشان را به خود نسبت ميدهند.
در حقيقت، افسردگي بيش تر حاصل يادآوري شکستها و ناکاميهاي گذشته است. فردي که در يک يا چند موقعيت، دچار ناکامي گرديده، ميپندارد که اگر در موقعيتهاي مشابه ديگر قرار گيرد، تلاش او بينتيجه مانده، شکست او حتمي است. اينگونه تفکرات باعث ميشود که فرد در زندگي احساس درماندگي کند؛ حالتي که به آن، «درماندگي آموخته شده» ميگويند.
البته در بعضي افراد، افسردگي با اضطراب همراه ميشود؛ به طوري که شخص به همراه احساس ضعف و خستگي، از ناکامي و بيقراري هم رنج ميبَرد.
علايم افسردگي :
علائم افسردگي به دو دسته، تقسيم ميشود:
ا- علائم روانشناختي
ب- علائم زيستشناختي
علائم روانشناختي در چهار سطح ديده ميشود:
1- خُلق: بيمار، احساس غمگيني و اضطراب، و تحريکپذيري دارد.
2- تفکر: بيمار، فاقد تمرکز است . مرتب خود را سرزنش ميکند و عزّت نفس پاييني دارد.
3- انگيزش: فرد، علاقهاي به انجام دادن کارها و سرگرميهاي قبلي ندارد .از فعاليتهاي شغلي کنارهگيري ميکند.
4- رفتار : علائم بيماري از قبيل عدم فعاليت بيمار، گريه کردن، کُند راه رفتن و کُند سخن گفتن بروز مي کند.
در مورد علائم زيستشناختي ميتوان گفت که افراد افسرده معمولاً دچار کم اشتهايي يا بياشتهايي و در نتيجه با کاهش وزن مواجه ميشوند. البته در برخي از افسردگيها با پرخوري و پراشتهايي که منجر به افزايش وزن ميشود هم مواجه هستيم. همچنين در افسردگي، اختلال خواب نيز مشاهده ميشود. بدين معنا که فرد افسرده يا در به خواب رفتن مشکل دارد، يا اگر به خواب رود، در اواسط شب يا صبح خيلي زود بيدار ميشود و به سختي به خواب ميرود.
کاهش انرژي و احساس خستگي نيز از علائم ديگر افسردگي است. فرد افسرده حتي اگر فعاليت زيادي انجام ندهد، باز هم احساس خستگي و ناتواني ميکند.
درمان افسردگي:
1- معنويت و دعا:
هميشه و در همه جا پيروي از دستورهاي ديني به سود انسان بوده ؛ زيرا اين دستورها، منطبق بر سرشت آدمي است . انسان با پيروي از اين دستورها، برنامهاي در پيشرو خواهد داشت که او را از سردرگمي و انحراف، نجات ميدهد. انسان با پيروي از دين و معنويت، به کسي اتکا پيدا ميکند که ميداند همه چيز در دست اوست. از طرفي دعا در تمام اديان و فرهنگها، وسيلهاي براي رهايي از مشکلات، درمان بيماريها و راهي براي رسيدن به آرزوها بوده است.
دعا، رو در رويي انسان با خالق است. در هنگام دعا و نيايش، انسان، بدون هيچ مقاومتي، از خود براي خدا ميگويد و ميداند که آنچه ميگويد، نزد او محفوظ خواهد ماند. اقرار به خطاها و عرض نياز به درگاه الهي، هيجانات انسان را تخليه ميکند و براي ادامه راه زندگي به او توان ميبخشد.
البته اگر انسان بتواند برخي از عبادات را به طور دسته جمعي انجام دهد (مثل نماز جماعت، زيارت و اعتکاف يا خواندن دعا به صورت گروهي)، ميتواند از افراد شايسته در مکانهاي برگزاري اين نوع مراسم، به عنوان الگو استفاده نمايد . نيز ارتباطات بينفردي خود را افزايش دهد؛ چرا که افسردگي، بيش تر در افرادي ديده ميشود که ارتباطات بينفرديِ ضعيف دارند و ضعف در ارتباطات بينفردي، قادر است انسان را از بسياري تقويتهاي محيطي محروم سازد. بنابراين تمام دعا ها مي تواند مفيد واقع شوند و دعاي خاصي براي اين خصوص مشاهده نکرديم.
2- انجام فعاليتهاي هنري و ورزش :
اينگونه فعاليتها از آنجا که ذهن و جسم را ـ هر دو را ـ مشغول ميکند، مفيدند. اين نوع فعاليتها، احساس خوبي را در فرد ايجاد ميکنند . از سوي ديگر، توجه فرد را از افکار ناراحت کننده به چيزهاي ديگر معطوف ميکنند. اگر انسان خسته باشد، با استراحت، خستگي رفع ميشود؛ اما اگر افسرده شود، افسردگي با فعاليت از بين ميرود. عدم فعاليت، باعث ميشود انسان بيش تر به مشکلات زندگي توجه کند و افسردگياش تشديد شود.
3- استفاده از رنگ هاي شاد:
استفاده از نور طبيعي مناسب و رنگهاي شاد و ملايم در محيط کار و زندگي و همچنين در نوع پوشش فرد ميتواند به عنوان محرکي خوشايند به طور غيرمستقيم در روحيه فرد افسرده تأثيرگذار باشد. همينطور، تغيير دکوراسيون محيط خانه و يا کار، تازگي و تنوعي ايجاد ميکند که فرد را از حالت يکنواختي و کسالت، خارج ميسازد و او را به سوي نشاط و تحرک، سوق ميدهد.
4-اصلاح شناختِ شخص افسرده که به «شناختْ درماني» موسوم است، يکي از تکنيکهايي است که به منظور درمان افسردگي به کار ميرود. در اين روشِ درماني، سعي ميشود بيمار نسبت به ويژگيهاي تفکر خود آشنا شود. اين ويژگيها که در بالا تحت عنوان عوامل ايجاد افسردگي از آن ها ياد شد، عبارتاند از:
تفکرِ همه يا هيچ، تعميم افراطي، اِسنادهاي اشتباه، مسئول دانستن خويش در حوادث بد و ناگوار و... . پس از شناسايي اين افکار، به بيمار کمک ميشود تا تحريفهاي شناختي خويش را اصلاح کند يا تغيير دهد.
5-تکنيک «توجّه برگرداني» براي تسکين افسردگي، هر چند موقتي، اما مفيد است. از فعاليتهايي که منجر به سرگرم شدن فرد و عدم توجه به مشکلات ميشود، ميتوان به خواندن شعر، نقّاشي، پيادهروي، ورزش، بازي و... اشاره کرد. نوشتن خاطرات شاد گذشته با تمام جزئيات آن، روش سودمندي است؛ چرا که افراد افسرده تمايل دارند به خاطرات تلخ بينديشند که اين، خود، منجر به تشديد افسردگي در آنان ميشود.
5-همچنين آموزش مهارتهاي حل مسئله براي مقابله با مشکلات واقعي زندگي ضروري است. بايد به آن ها آموزش داد که کنارهگيري از مشکل، راه حل مشکلات نيست. درگير شدن با مشکلات و در نظر گرفتن راههاي متعدد حل مسئله، مشورت و انتخاب بهترين راه، حلاّل مشکلات خواهد بود.
موفق باشيد.