سؤال:
هدف پیامبر (صل الله علیه و آله) در واقعه غدیر خم، انتخاب علی (علیه السلام) بهعنوان خلیفه و جانشین نبود؛ زیرا میتوانست این مسئله مهم را، در صحراي عرفه که همه زائران از نقاط مختلف سرزمین اسلامی در آنجا حضور داشتند، بیان کند. پس منظور پیامبر (صل الله علیه و آله)، حمایت از علی (علیه السلام) بود و این امر به دلیل شکایتی بود که تعدادي از مسلمانان، از او، نزد پیامبر (صل الله علیه و آله) برده بودند شیعیان چه پاسخی دارند؟
پاسخ:
پیش از پرداختن به پاسخ پرسش فوق، باید نکاتی را یادآور شویم:
1. حدیث غدیر ازنظر سند، قطعی الصدور و متواتر است و هیچکس از مسلمانان، در صدور آن تردید نکرده است و برخی علماي اهل سنت نیز، براي اثبات متواتر بودن این حدیث، کتابهای مستقلی تدوین کردهاند. (1)
2. هنگامیکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) از حجه الوداع برمی¬گشت، جبرئیل در مکان غدیر خم نازل شد و آیه تبلیغ را بر حضرت نازل کرد: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ...» (2) «اي پیامبر آنچه را که از سوي پروردگارت مأموریت یافتهای ابلاغ کن و اگر نکنی رسالت او را ابلاغ نکردهای و از مردم بیمی نداشته باش که خداوند تو را از گزند آنها مصون می¬دارد».
بعد از نزول این آیه، پیامبر (صلیالله علیه واله) دستور توقف دادند. آنهایی که از کاروان عقبمانده بودند رسیدند و کسانی که از کاروان جلو افتاده بودند بازگشتند … پس از نماز ظهر، از جهاز شتران، براي پیامبر (صلیالله علیه واله)، سکویی ساختند. پیامبر (صلیالله علیه واله) با صداي بلند، همگان را مخاطب قرارداد و خطبه¬اي رسا و طولانی ایراد فرمود و در ضمن آن، فرمود دو چیز گرانبها در بین شما می¬گذارم؛ قرآن و عترتم که اهلبیتم هستند و خداي دانا و مهربان به من خبر داد که این دو از هم جدا نخواهند شد تا در کنار حوض بر من وارد شوند. (3)
آنگاه فرمود: «أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟» (4) آیا من نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر نیستم؟ مردم گفتند: «خدا و رسولش آگاهترند» حضرت، دست امیر مؤمنان (علیه السلام) را بلند کرد، به حدي که زیر بغل حضرت آشکار شد و فرمود: «…أَنَا أَوْلَی بِهِم مِنْ أَنْفُسِهِم فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ. …»صاحب اختیارتر از مردم بر خودشان من هستم. پس هر که من مولاي اویم، علی مولاي او است. این جمله را سه بار تکرار کرد. (5)
آنگاه دست به دعا بلند کرد و گفت: «أَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.» (6)
و پس از اعلان چنین امری جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دِیناً...». (7) امروز دینتان را برایتان کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را آیین شما پسندیدم. (8)
3. بر اساس آنچه گذشت (نزول آیات، مقدمه حدیث، ویژگیهای مکانی و تمهیدات پیامبر (صلیالله علیه واله) و متن سخنان ایشان و) … براي محقق منصف، تردیدي باقی نمی¬ماند که حقیقت چیست؟
4. پیامبر (صلیالله علیه واله)، از مدتها پیش، مأمور انجام این کار بود و تصمیم داشت که آن را انجام دهد و برحسب روایت¬ها جبرئیل (علیه السلام)، این مأموریت را در مکه، عرفات و منا نیز، یادآوري کرده بود؛ اما طبق آنچه در آیه تبلیغ، آمده است، پیامبر (صلیالله علیه واله) نگران نپذیرفتن چنین امری از سوی مردم و در نتیجه تضعیف دین را از سوی آنان داشت. تا آنکه در روز غدیر، خداوند مصونیت حضرت را از مردم (مطابق آیه)، تضمین کرد. آنگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) بدون هیچگونه ترسی از مردم، مأموریت خود را به انجام رساند.
5. غدیر خم از جاهاي دیگر (مکه، منا و عرفات) مناسبتر بود؛ زیرا:
الف) در مکه، مردم در منازل و جاهاي مختلف پراکنده بودند و جمعکردن آنها ممکن نبود.
ب) در مکانهای مذکور، مردم مشغول انجام مناسک و عبادت خود بودند و براي امر مهم معرفی جانشین، حاضر نمی¬شدند.
ج) از طرفی مردم در عرفات محرم بودند و محدودیتهای احرام را داشتند و براي وقوف واجب، در آنجا گردآمده بودند و اگر پیامبر (صلیالله علیه واله) این کار را انجام می¬داد، امري تبعی و حاشیهای و فرعی محسوب می¬شد، بهویژه با توجه به اینکه حضرت در عرفات خطبهای طولانی درباره اخلاق رفتاري و معاشرتی مسلمانان ایراد نموده بود، درحالیکه باید براي این امر مهم، جلسهای ویژه با شرایط ویژه و منحصر به فرد و به یادماندنی تشکیل می¬شد.
د) تمام کسانی که به حج، مشرف شده بودند و در صحراي عرفات حضور داشتند، در غدیر خم نیز که نزدیک جحفه و مکان جدا شدن راهها از یکدیگر است حضور داشتند. با این تفاوت که در عرفات، مردم در خیمهها و جایگاههای خود پراکنده و مشغول عبادت بودند و تشکیل چنین جلسه بااهمیتی، هم با حفظ حال عبادت آنها منافات داشت و هم اینکه امري تبعی و طفیلی و غیر مهم بهحساب می-آمد.
بر اساس آنچه گفته شد، در پاسخ پرسش فوق، می¬گوییم: اگر پیامبر (ص) میخواست از علی (ع)، در مقابل کسانی که از او شکایت کرده بودند حمایت کند، باید فقط همان افراد را گرد می¬آورد و آنها را از شکایت از امیر مؤمنان (علیه السلام)، نهی می¬کرد، نه آنکه همه مسلمانان را در آن صحراي گرم و شرایط بسیار نامناسب که گفتهشده هوا آنقدر گرم بود که مردم قسمتی از لباس خود را بر سر می-کشیدند و قسمتی را زیر پا می¬گذاشتند گردآورد و ساعتها متوقف کند.
تمام کسانی که در آنجا حضور داشتند، اقدام پیامبر (صلیالله علیه واله) را براي تعیین کردن خلیفه می¬دانستند و در طول تاریخ نیز، مطلب چنین بوده است.
در اینجا به برخی دلایل و شواهدي که خلاف گفته پرسشگر است اشاره می¬شود:
اول: صدر حدیث« اَلَسْتُ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِم» (9) این حدیث گویاي این است که مسئله تعیین والی و حاکم و اولی، به تصرف بوده است نه چیز دیگر.
دوم: فرمایشهای پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خطبه غدیر که علاوه برآوردن واژه مولی از عبارتی همچون « فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونی فِی¬الثَّقَلَیْن» (10) استفاده کرده است و یادآور حدیث ثقلین و مانند آن است که دیگر عذري براي کسی باقی نمی¬گذارد.
سوم: تبریک شادباش گفتن اصحاب ازجمله عمر و ابوبکر که گفتند «بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَصبَحْتَ وَ أَمْسَیْتَ مَوْلاي وَ مولی کل مومن و مومنه» (11) حاکی از تعیین جانشین است نه رفع اختلاف و حل شکایت یک نفر از امیرمومنان (علیه السلام).
چهارم: شعرا نیز، در این باره، شعرهایی سرودند. ازجمله حسان بن ثابت، شاعر ویژه پیامبر (صلی الله علیه و آله)، چکامه¬اي سرود و از پیامبر (صلی الله علیه و آله) اجازه گرفت و همانجا خواند:
« یُنادیهِم یَومَ الغَدیرِ نَبِیّهم بِخُمٍّ وَ إِسمَع بِالرَّسُولِ مُنادیا » (12) «پيامبر آنها در روز غدير در سرزمين خم به آنها ندا داد، و چه ندا دهنده گرانقدرى»...
پنجم: عده زیادي از علماي اهل سنت، به دلالت حدیث غدیر، بر امامت امیر مؤمنان (علیه السلام) اعتراف دارند که در اینجا نام برخی از آنها ذکر می¬شود:
امام محمد غزالی در کتاب سر العالمین؛ (13) محمد بن طلحه شافعی در مطالب السؤول؛ (14) سبط بن جوزي حنفی در تذکرة الخواص؛ (15) محمد بن یوسف گنجی شافعی، در کفایۀ الطالب؛ (16) تقی الدین مقریزي در المواعظ والاعتبار؛ (17) تفتازانی در شرح مقاصد. (18) و...
بسیاري از صحابه و تابعین و تابعینِ تابعین به حدیث غدیر بر خلافت امیر مؤمنان (علیه السلام) دلیل و حجت آوردهاند، ازجمله: امام امیر مؤمنان (علیه السلام) در روز شوری (19) و در روز محاصره خانه عثمان، (20) در رحبه کوفه، (21) در روز جمل، (22) در حدیث الرکبان در کوفه و در جنگ صفین (23)
حجت آوردن حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله) امام حسن مجتبی (علیه السلام) سبط اکبر پیامبر (24) (صلی الله علیه و آله) امام حسین (علیه السلام) (25) احتجاج عبدالله بن جعفر طیار علیه معاویه (26) احتجاج عمرو بن عاص علیه معاویه، (27) حجت آوردن عمار یاسر در جنگ صفین، (28) احتجاج اصبغ ابن نباته در مجلس معاویه، (29)
پس از خطبه، پیامبر (صلی الله علیه و آله)، عمامه معروف به سحاب را بر سر امیر مؤمنان (علیه السلام) گذاشت (30) که نوعی تاجگذاری و حاکی از سیاسی بودن اقدام پیامبر(صلی الله علیه و آله) است.
6. عید قرار دادن روز غدیر خم نیز، خلاف ادعاي پرسشگر را ثابت می¬کند؛ زیرا در فرهنگ اسلامی، روز 18 ذیحجه، جزء اعیاد اسلامی قرارگرفته است. (31) اگر منظور پیامبر (صلی الله علیه و آله) فقط حمایت از علی بود، پیامبر (صلی الله علیه و آله)، در دوران رسالت خود، همواره اقداماتی را براي رفع اختلاف بین مسلمانان انجام داده بود. ولی هیچیک از آنها عید محسوب نشد و از اهمیت غدیر نیز، برخوردار نگردید.
7. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مسلمانان دستور داد با او تجدید بیعت و با امیر مؤمنان (علیه السلام) به جانشینی خلافت، بیعت کنند. زید بن ارقم صحابی پیامبر گوید: «اولین کسانی که با پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) دست بیعت دادند عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر و سپس بقیه مهاجرین و انصار و سپس سایر مردم» (32)
8. واقعه غدیر را صد و ده صحابی، نقل کردهاند و هیچ حادثه تاریخی نداریم که از چنین جایگاهی در اسلام برخوردار باشد.
نتیجه:
پیامبر در طی یک مأموریت حضرت علی را بهسوی یمن اعزام نمود. یکی از امور محوله به حضرت، اخذ جزیه از مسیحیان نجران یمن بود. آنان بُردها و پارچههای یمانی را به حضرت تحویل دادند. در آن زمان پیامبر عازم حج بود که حضرت علی به ایشان ملحق شد تا همراه پیامبر حج بهجا آورد. پیامبر به حضرت علی فرمود بهسوی لشکریانت بازگرد و همراه آنان وارد مکه شو.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) چون به لشگریان پیوست با تعجب آنها را غرق در لباسهای فاخر دید. حضرت بهشدت ناراحت شد و در کمال صلابت و قاطعیت، تمام آن لباسها و اموال را از آنها پس گرفت. لشکر با خاطرى آزرده وارد مکه شد و مستقیماً سراغ پیامبر (ص) رفته و زبان به شکایت و گله از امیرالمؤمنین (ع) گشود.
رسول خدا (ص) فرمود: زبانهایتان را از حرفهای ناپسند نسبت به على بن ابیطالب (ع) کوتاه کنید. او در ذات خدا (و دین خدا) خشن است و سهلانگار و مسامحه گر در دینش نیست. (33)
اهل سنت بر این باورند که جریان غدیر برای دلجویی از شاکیان این داستان است درحالیکه پیامبر پاسخ آنان را در همان ماجرا داده بود و نیازی نبود اینهمه جمعیت را در آن هوای گرم و سوزان نگاه دارد تا بگوید از علی بدگویی نکنید و او را دوست بدارید.
پی نوشت:
1. علامه امینی الغدیر، ج 1 ص 31-36-154
2 . مائده 67.
3 . حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص118، ح4576، و ج3، ص126، ح4601، و ج3، ص160، ح4711.
4 . همان ج 3، ص118، ح4577.
5 . همان.: «ثُمَّ قَالَ: «أَتَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ثَلَاثَ مَرَّاتٍ».
6 . حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص118، ح4576، و ج3، ص126، ح4601.
7 . مائده 3.
8 . ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج3، ص28.: «وَقَدْ رَوَى ابْنُ مَرْدُويه مِنْ طَرِيقِ أَبِي هَارُونَ العَيْدي، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ؛ أَنَّهَا أُنْزَلِتْ عَلَى رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غَدِير خُم حِينَ قَالَ لَعَلِيٍّ: "مَنْ كنتُ مَوْلَاهُ فَعَليٌّ مَوْلَاهُ"».
9 . احمد بن حنبل، مسنداحمد بن حنبل، ج32، ص76، ح19328.
10 . حاکم نیشابوری، المستدرک، ج3، ص118، ح4576.: «عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَنَزَلَ غَدِيرَ خُمٍّ أَمَرَ بِدَوْحَاتٍ فَقُمْنَ، فَقَالَ: " كَأَنِّي قَدْ دُعِيتُ فَأَجَبْتُ، إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ: أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ، كِتَابُ اللَّهِ تَعَالَى، وَعِتْرَتِي، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا، فَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ "».
11 . خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، ج9، ص221، أبو القاسم علي بن حسن بن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص233.
12 . اربلی، کشف الغمه، ج 2 ص 1199.
13 . ابو حامد محمد بن محمد غزالی شافعی، سر العالمین، ج1، ص18.
14 . 36. ابن طلحه شافعي، محمّد، مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، ج1، ص51.
15 . سبط ابن الجوزي، تذكرة الخواص، ص299.
16 . گنجی شافعی، کفایة الطالب، ص 166-167
17 . مقریزی، المواعظ والاعتبار، ج 2، ص255.
18 . تفتازانی، شرح مقاصد، ج 2 ص 290.
19 . جوینی، فرائد السمطین، ج 1 ص 319.
20 . همان
21 . مناقب خوارزمی، ص 198.
22 . مسند احمد، ج2، ص71.: «عَنْ زَاذَانَ أَبِي عُمَرَ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيًّا، فِي الرَّحْبَةِ وَهُوَ يَنْشُدُ النَّاسَ: مَنْ شَهِدَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ، وَهُوَ يَقُولُ مَا قَالَ؟ فَقَامَ ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا، فَشَهِدُوا أَنَّهُمْ سَمِعُوا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ يَقُولُ:" مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ"».
23 . کتاب سلیم بن قیس هلالی ص 295.
24 . قندوزی حنفی، ینابیع الموده، ج 3 ص 369.
25 . کتاب سلیم بن قیس ص 320.
26 . همان ص 361.
27 . مناقب خوارزمی، ص 199.
28 . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 8 ص 21
29 . ماقب خوارزمی، ص 205.
30 . ابن قیم زاد المعاد، ج 1 ص 130.
31 . ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ص 395، الغدیر ج 1 ص 270.
32 . علامه امینی الغدیر، ج 1 ص 270.
33. مجلسی، بحارالانوار، ج 21، ص 384.