حيات الهي چه تفاوتي با حيات مخلوقات دارد؟
در ابتدا باید گفت: مفهوم حیات واژه حیات از ریشه «حیّ» در مقابل «میّت» و به معنای زندگی و زیست است و در مقابل «موت» و «ممات» (به معنای مرگ و مردن) به كار میرود و نیز در معنای قوّه نامیه موجود در نبات و حیوان، قوّه حس كننده، قوّه عاقله و روز واپسین هم استعمال شده است. مفهوم حیات همچون مفهوم «وجود» روشن است؛ امّا حقیقت و ماهیتش برای بشر ناشناخته و مجهول است؛ هر چند آثار و نمودهای حیات در جهان آفرینش از هر چیزی نمایانتر است و از آثار و جلوههای حیات در طبیعت تاحدودی میتوان به مفهوم و ماهیّت آن پی برد.
حیات مانند وجود دارای مراتب و درجات مختلف و متفاوتی است. حیات نباتی، حیات حیوانی، حیات عقلانی و انسانی و حیات لاهوتی هر یك مرتبهای از حیاتاند. (1)
صِفت «حیّ» درباره حق تعالی، كه حیات عین ذات اوست و ذات احدیّتش اصل و حقیقت حیات است، همچنین برای ممكنات، كه حیات عارض بر ذات آنها و قائم به مشیّت باری تعالی است، اطلاق میشود.
گفتنی است كه پیچیدگی و ناشناخته بودن حقیقت حیات از یك سو و دارای مراتب بودن آن از سویی دیگر موجب شده است تا هر كس در قلمرو بینش و جهانبینی خود از آن، تعریف و تفسیری خاص ارائه دهد. آنان كه به زندگی از دید مادی و جنبه طبیعی مینگرند، حیات را نیرویی میدانند كه موجود زنده بر اثر آن دارای حسّ و حركت است، راه میرود، احساس میكند، غذا میخورد، هضم میكند، جذب مینماید، دفع میكند و سلّول میسازد تا از طرفی بدل ما یتحلّل شود و از طرفی دیگر باعث رشد و نموّ موجود زنده گردد.
این نشانهها و ویژگیها قدر جامع حیات در جانداران ـ اعم از حیوان و انسان ـ است و اساسیترین خصیصه آن محدود بودن میان زمان تولد و مرگ موجود زنده در این جهان است؛ اما آنان كه به زندگی به صورتی جامع مینگرند و در كنار بعد مادّی، بعد معنوی را نیز میبینند، معتقدند كه موجود بهرهمند از حیات، علاوه بر برخورداری از نشانهها و خصیصههای یاد شده، از خصیصه علم و ادراك و قدرت نیز برخوردار است.
علامه طباطبایی در تعریف حیات می نویسد:
« حيات كه در مقابل موت يعني باطل شدن مبدأ اعمال حياتي قرار دارد، برگشت معنايش بر حسب تحليل به اين است كه موجود داراي حيات داراي چيزيست كه بوسيله آن، آثار مطلوب از آن موجود مترتب بر آن موجود ميشود، هم چنان كه موت عبارت است از اينكه آثار مطلوب از آن موجود بر آن موجود مترتب نشود، پس زنده شدن زمين به معناي آن است كه زمين گياه خود را بروياند و سرسبز گردد، بر خلاف زمين مرده كه اين اثر بر آن مترتب نميشود. و زنده بودن عمل عبارت است از اينكه عمل طوري باشد كه غرضي كه بخاطر آن غرض آن عمل انجام شده از آن عمل حاصل شود، و عمل مرده عبارتست از عملي كه اينطور نباشد.» (2)
بر این اساس معنای حیات الهی هم روشن می شود كه همان تجلی و بروز افعال ارادی و آگاهانه از جانب اوست؛ در قرآن آيات زيادي دلالت بر حيات الهي دارند از جمله: اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم؛(3) معبودي جز خداوندِ يگانه زنده و پايدار و نگهدارنده، نيست. «ووَ تَوَكَّلْ عَلَي الْحَيِّ الَّذي لا يَمُوت»؛(4) و به آن زنده كه نميميرد توكل كن. «وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّوم؛(5)و چهرهها براي آن زنده پاينده خضوع ميكنند.
حال باید دید كه تفاوت حیات در خدا با مخلوقات در چیست؟
حيات خداوند، ذاتي، ازلي، ابدي، تغييرناپذير و خالي از هرگونه نقص و محدوديت است، و بيانگر احاطه علمي او به هر چيز و توانايي بر هر كار است.(6) با توجه به آن چه در باره معنای حیات در خدا وند گفته شد فرق آن با مفهوم حیات در مخلوقات به خوبی روشن است چون هیچ كدام از امور یاد شده در حیات مخلو قات وجود ندارد مثلا حیات مخلوق ذاتی، ازلی،ابدی، ومانند آن نیست چون صفات مخلوق همانند ذات آن حادث، زوال پذیر وناقض ومانند است.
پی نوشت ها:
1. حسینی دشتی، معارف و معاریف نشر دانش قم 1376 ش، ج4 ،ص 691
2. علامه طبا طبایی، المیزان نشر جامعه مدرسین قم بی تا، با ترجمه موسوی همدانی، ج10، ص72.
3. بقره(2) آیه 255.
4. فرقان(25) آیه 58.
5. طه(20) آیه 111.
6. مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، انتشارات مطبوعاتي هدف، 1373، ج 4، ص 202.