با سلام-چرا قرآن(خدا) به ما و پیامبر( در شب معراج) فرموده اهل دنیا را خوار بشمار و با آنها همنشین مشو و هر چه كه دارند را كوچك بشمار. در حالی كه نگفته اول قدمی در راه اصلاحشان بردار اگه دیدی هدایت نمیشوند بعدا( كارهای بالا را بكن ).(اخه خدا كه انها را رها گذاشته به حال خود ما هم اگر كاری به سودشان نكنیم خب مستقیما اینده بدی خواهند داشت دیگر )
به مطلب مورد اشاره به این شكل در قرآن دست نیافتیم و آنچه در كتاب خدا در مورد معراج پیامبر گرامی اسلام - صلوات الله علیه - اشاره شده است، فقط یك سیر ملكوتی با جسم شریف پیامبر است كه حضرت در ملكوت آسمان ها واقعیت هایی را به چشم خود دید و خدای متعال در این سیر ملكوتی، حضرت را به اسرار عالم و سرنوشت انسان ها و ثواب یا كیفر اعمالی كه انجام داده اند، آشنا كرد. اگر در این باره مطالبی گفته و یا شنیده شده است كه ناظر به سؤال مورد نظر باشد، این طور می توان تفسیر كرد كه پرهیز پیامبر خدا و برحذر داشتنش از اهل دنیا و مردم دنیاپرست افرادی را شامل می شود كه از حالت انسانی خود خارج شده و در مقابل دنیا زانوی بندگی خم كرده و به جای خدای متعال، دنیا معبودشان شده است؛ این حال دنیا پرستان است.
در این صورت، چون هیچ امیدی برای هدایت آن ها وجود ندارد، یك نوع پرهیز كلی از وضع آنان، نه تنها به پیامبر، بلكه حتی از انسان هایی كه دوست دارند در مسیر هدایت قرار گیرند، ابلاغ می شود؛ زیرا همنشینی با چنین افرادی، انسان های غیر معصوم را در معرض خطرهای حتمی قرار می دهد و اما در مورد پیامبر اگر چه تأثیر منفی نخواهد گذاشت، ولی به هر حال، پرهیز و دوری از انسان های غیر قابل هدایت، در هر وضعی كاری عاقلانه است.
امام حسین - سلام الله علیه - در مسیر رسیدن به كربلا، ضمن نكوهش دنیا طلبی و مردمی كه برای رسیدن به اهداف دنیایی شان به ستیز با او شتافتند، آنان را قابل هدایت ندانسته، در جملاتی پندآموز به این جمله پر معنا رسیدند كه: "إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَي أَلْسِنَتِهِمْ؛ (1) مردم (به طور عموم، خصوصاً در زمان حضرت كه مخاطب اصلی این سخنان بودند) بندگان دنیایند و دین، لقلقه زبان آنان است".
و اما در مورد اصل هدایت كه دغدغه اصلی همه پیامبران الهی و در مرحله نخست برای همه انسان ها، چه قابل هدایت و چه منحرف، به شكل مساوی بوده است، باید گفت همه پیامبران الهی تا حد امكان و توان وجودی شان در مقام هدایت مردم قوم خویش از هیچ كوششی فرو گذار نكردند و حتی در این مسیر جان خود را هم به خطر انداخته و هم فدا كردند كه در میان آیات نورانی قرآن در موارد بسیاری به داستان های پر عبرت پیامبران بزرگ الهی بر می خوریم كه توصیه می شود به آن ها مراجعه نمایید.
و اما در مورد پیامبر بزرگ اسلام، دغدغه پیامبر در امر هدایت مردم و پی گیری آن، چنان پر رنگ بود كه خدای متعال در در دو آیه از قرآن به خضرت نسبت به این همه شدت عاطفه و دلسوزی كه حتی جان ایشان را به خطر انداخته بود، خطاب به پیامبرش این گونه هشدار می دهد:
"فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلي آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً؛ (2) گويي ميخواهي به جهت اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاك كني؛ اگر به اين گفتار ايمان نياورند".
و در آیه ای دیگر به انضمام چند آیه بعدی اش این موضوع بهتر تبیین شده است؛
"لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنينَ"إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعينَ " وَ ما يَأْتيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ كانُوا عَنْهُ مُعْرِضينَ؛ (3) گويي ميخواهي جان خود را از شدّت اندوه از دست دهي؛ برای اين كه آن ها ايمان نميآورند! اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيهاي نازل ميكنيم كه گردن هايشان در برابر آن خاضع گردد! و هيچ ذكر تازهاي از سوي خداوند مهربان براي آن ها نميآيد؛ مگر اين كه از آن رويگردان ميشوند".
نتیجه این كه:
با ملاحظه آیات ذكر شده متوجه می شویم كه پیامبر گرامی اسلام چه قدم های سختی در مسیر هدایت مردم برداشتند و حتی در این مسیر از شدت دغدغه های عاطفی كه نظیر آن را می توان در مقیاس های پایین تری در مورد نگرانی های پدران و مادران در مورد فرزندانشان است، جان خود را به خطر می انداخت.
همه رسولان و پیامبران و اولیای الهی و معصومان - سلام الله علیهم اجمعین - در ابتدا تمام تلاششان بر محوریت هدایت مردم قرار می گرفت و مطابق با دستور خدای متعال كه خود "ارحم الراحمین" است، توسعه این رحمت را در ارسال رسولان و بعثت پیامبران و معصومان به وضوح می توان دید كه در این مسیر، جان های نورانی و با ارزش خود را فدا كردند؛ زیرا كه هدایت تنها دغدغه ایشان بوده است و با این حساب اگر در مورد مطالب مورد سؤال حدیث و یا روایتی وجود داشته باشد، باید گفت امیدی به اصلاح افراد مذكور وجود نداشته است كه پرهیز و دوری از ایشان امری لازم بوده است.
پی نوشت ها:
1. مجلسی محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،تهران، انتشارات اسلامیه، ج 75، ص 118.
2. كهف (18)، آیه 6.
3. شعراء (26)، آیه 3-5.