من به خدا شك دارم لطفا مرا قانع كنید، ضمنا با همین شك نماز هم می خوانم آیا نماز من قبول است؟
اي كاش منشا شك و ترديد خود را دقيق بيان مي كرديد تا امكان پاسخگويي بهتري براي ما وجود داشته باشد، در هر حال اصل شك و ترديد در اين موضوعات بد نيست. بلكه اين شك مي تواند منشا رسيدن به باوري عميق باشد ، به شرطي كه از ابتدا امكان برطرف كردن اين شك را در ذهن خود از بين نبريم و اين شك را تبديل به منزلگاه دائمي خود ننمائيم.
اما در مورد اثبات خدا دلايل و براهين متعددي وجود دارد كه در اينجا به يك مورد اشاره مي كنيم:
برهان عليت:
برهان عليت برهاني كاملا معقول و عام است كه با اندكي تامل در اجزاي آن مي توان دريافت كه امكان انكار و ترديد در آن وجود ندارد؛ اين برهان از يك اصل كاملا بديهي و ضروري تشكيل شده است كه مي گويد: « هر پديده اي نياز به پديد آورنده دارد».
اين اصل مي گويد هر چيز كه "پديده" است، يعني هر چيزي كه نبود و بود شد يا هر چيز كه ايجاد شده است و سابقه نبودن دارد و به عبارت فلسفي هر چيز كه « ممكن الوجود» است، نياز به علت دارد. دليل آن هم كاملا واضح است، زيرا هر يك از ما به راحتي با مراجعه به عقل مان در مي يابيم كه هر پديده اي پديد آورنده اي مي خواهد، زيرا نمي تواند خودش، خودش را به وجود آورد،چون قبل از به وجود آمدنش نبوده تا اين كار را بكند. بدون هيچ علتي هم معقول نيست كه از نيستي به هستي تبديل شود. پس حتما علتي غير از خودش براي به وجود آمدن داشته است.
بر اين اساس هر چه در جهان هستي يافت مي شود كه داراي عمر معيني بوده، در زمان خاصي پديد آمده، يقينا پديد آورنده اي داشته است. پديد آورنده در نهايت بايد به موجودي ختم شود كه خود پديده نباشد. اگر همه موجودات عالم از قسم پديده باشند و هر يك ديگري را به وجود آورده باشد، اولين پديده بي علت خواهد ماند، زيرا همه پديده هاي ديگر معلول او محسوب مي شوند و بعد از او به وجود آمده اند، ولي خود او داراي علتي نيست كه اين امر محال و خلاف فرض است.
البته ممكن است گفته شود: چطور ممكن است يك موجود وجودش هميشگي باشد و اين وجود را از چيز ديگر نگرفته باشد، يعني علت نداشته باشد؟
در پاسخ مي توان گفت: اين امر هر چند براي ما كه همواره با موجودات ممكن و پديده سروكار داريم، نامانوس است؛ اما از نظر عقل وجود چنين موجودي محال نيست، بلكه با دقت و تامل مي توان دريافت كه لازم و ضروري است.
اين امر در امور متداول و عادي زندگي ما هم نمونه هايي دارد، مثلا مي توان گفت: روشنايي هر چيزي كه روشن شده، به وسيله نور است، ولي نمي توان گفت: پس روشني خود نور از چيست؟ چون نور خودش ذاتاً روشن و نور است، معني ندارد دنبال علت ديگر براي آن بر آييم. چيزي كه نور نبود و نور شد، بايد دنبال علت نورش بود، نه چيزي كه ذاتش فقط همان نور است. (1)
اما در مورد قبولي نماز بايد عرض كنيم منظور شما از اين پرسش چندان رونش نيست؛ اگر مقصودتان اين است كه به طور كلي آيا نماز شما در نزد شما قبول خواهد بود يا نه بايد عرض كنيم نه تنها ما بلكه بزرگان و عالمان رباني هم از اين امر اطلاع ندارند؛ در واقع اگر بنا بود كه هر كس از كم و كيف اعمالش در نزد خداوند آگاه باشد، آزموني مهم و جدي نبود.
ما تلاش مي كنيم كه همه اعمال خود را به نحو كامل و صحيح انجام دهيم و مقدمات قبولي عمل را فراهم آوريم و اين خداست كه در نهايت اعمال را مي پذيرد و نمي توان به آساني در مورد قضاوت خداوند حكم كرد، هرچند در منابع ديني در اين خصوص مطالب متعددي بيان شده و شرائط و جزئيات قبولي اعمال مانند تقوا (2) بيان شده است كه در صورت رعايت اين امور مي توان به عنايت خداوند اميدوار بود.
البته اگر منظورتان اين است كه در شرائط شك كنوني نسبت خداوند آيا نمازتان قبول هيست يا نه بايد گفت اين قبيل شك و ترديدها مانع قبولي عمل نيست و ايمان فطري و دروني شما و امثال شما به خداوند در جاي خود باقي است، اما شما براي رسيدن به يقين و باور عقلي به دنبال حل اين ترديد و شبهه هستيد كه اين ضرري به عمل صالح شما نمي زند.
پي نوشت ها:
1. رك : محمد سعيدي مهر آموزش كلام اسلامي، نشر طه، تهران 1383 ش، ج 1، ص 57.
2. مائده (5) آيه 27