گاهي انسان در عمل دچار تعارضات اخلاقي مي شود، چرا؟ لطفا پاسخ جامع و كامل دهيد؟
در تعارضهايي كه طرفين آن از درجه اهميت و الزام بيشتري برخوردارند، با زير پا گذاشتن هر طرف، هزينه زيادي پرداخته ميشود و فرد در هر صورت احساس عذاب وجدان شديدي ميكند.
هر يك از ما همه روزه با اينگونه تعارضها مواجه ميشويم، ولي به دليل كماهميت انگاشتن آنها، به آساني يك طرف آنها را انتخاب ميكنيم و چندان احساس ناراحتي و ندامت هم نداريم و از كنارشان ميگذريم.
- تعارض اخلاقي، چرا؟
تعارضات اخلاقي يا به تعبير بهتر دو راهي هاي اخلاق، زماني پيش مي آيد كه تنها دو راه -به لحاظ اخلاقي- خلاف وجود داشته باشد. اگر اين دو راه به لحاظ اخلاقي ارزش مثبت داشته باشند، مي توان با تبديل كردن اين گزاره ها به نقيض، آن ها را به گزاره هاي خلاف تبديل كرد و از اين راه توصيه شده براي حل اين تعارضات بهره جست.
نمونه اي از تعارض اخلاقي: گفتن راز كسي(كار اخلاقاً خلاف و زشت) يا راز داري پيشه كردن كه متضمن خيانت به دوست يا سازماني است، چرا كه آگاهي از اين راز، فايده هايي براي آن دوست يا سازماني كه در قبالش تعهد داريم خواهد داشت.
- اهميت تعارضات اخلاقي:
اما مسئله تعارض اخلاقي به اندازهاي مهم است كه عدهاي، تعارضهاي اخلاقي را محل تجلّي عقلانيت انسان و آشكار شدن جوهره انساني او ميدانند.
دليل محكم ديگري كه نشان ميدهد انسانها موجودات استدلالگرياند، آن است كه مفاهيم اخلاقيشان را در موقعيتها و زمينههاي خاص به صورت انعطافپذيري به كار ميبرند. افراد نوعاً در وقت اتخاذ تصميم و در نتيجهگيريها، با در نظر گرفتن ويژگيهاي هر موقعيت، ملاحظات مختلفي را ميسنجند و (درجه اهميت و اولويت آن را) مقايسه ميكنند.
- حال چه بايد كرد؟
دو راه حل براي اين گونه تعارضات شنيده ايم:
۱- مي گويند يكي از دلايل نياز به رسالت پيامبران همين تعارضات اخلاقي است، يعني بايد براي پيدا كردن راه حل اينگونه تعارضات به دين و تعليمات ديني مراجعه كرد.
۲- راه دوم كه علم اخلاق حرفه اي مي آموزد، در اين گونه موارد پيدا كردن راه سوم است.
اما اگر پيدا كردن راه سوم محال بود، براي حل اين بلا تكليفي، راه حل ارسطو استفاده مي شود كه معتقد است بايد بين بد و بدتر دست به انتخاب زد. يعني از قاعدۀ دفع افسد به فاسد بهره برد. قاعده هايي كه ارزشش در بين علماي طراز اول همچون علامه مجلسي همچون ارزش حديث و سخن معصوم تعبير مي شود.
- توجه به اين نكته ضروري است:
اگر راه سوم وجود داشت، نبايد به سراغ دفع افسد به فاسد رفت! زيرا استفاده از اين قاعده باعث رواج همۀ بي اخلاقي هاي موجود در جامعه مي شود. همۀ آن ها كه براي اولين دفعه مي خواستند دستشان را به كار خلاف آلوده سازند، رشوه بگيرند، دزدي كنند و ... از اين قاعده استفاده كردند و بعد هم كه ديگر قبح آن گناه در نظرشان از بين رفته و تكرارش برايشان كاملا رايج شده، گناه و فسق وفجور در سطح جامعه رواج مي يابد.
بنابراين استفاده از قاعده دفع افسد به فاسد مشروط به دو شرط است.
1- محال بودن راه سوم.
2- اينكه افسد و فاسد به علم يقيني و عيني، افسد و فاسد باشد. يعني آنچه را كه بد و بدتر مي دانيم واقعاً بد و بدتر باشند.
- براي اطلاعات بيشتر به اين كتاب مراجعه فرماييد:
«دين در ترازوي اخلاق»، نويسنده: دكتر ابوالقاسم فنايي.