دنيا داراي نظامي است متناسب با هدف خلقت كه همان ابتلا و امتحان و به فتنه انداختن و رشد دادن است.
خداوند بشر را خلق كرده تا در كوره هاي امتحان و فتنه رشد يابد و توانايي هاي تكويني اش را فعليت بخشد و خوب از بد متمايز شود:
الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (1)
آن كس كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل ميكنيد.
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ(2)
آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها ميشوند و آزمايش نخواهند شد؟!
اعمال انسان هم در اين نظام به طور طبيعي تاثير هاي مثبت و منفي دارد و اين لازمه خلقت است. سيل ويران مي كند، آتش مي سوزاند، باران حيات مي بخشد و ...
رفتار پدر و مادر هم به طور طبيعي و مطابق نظام علت و معلول در فرزندان بخصوص در دوران حمل و جنيني و شيرخوارگي و كودكي تاثير گذار است. پدري كه مشروب مي خورد و در حال مستي با مادر گناهكار همبستر مي شود و در اين همبستري نطفه فرزندي بسته مي شود و فرزندانش را با لقمه حرام بزرگ مي كند، به طور طبيعي زمينه هاي ميل به گناه و فساد در اين فرزند زيادتر شده و زمينه هاي اصلاح و نيك بودن در او كمتر مي شود و بر عكس پدر و مادري كه از لقمه حلال ارتزاق كرده و با ياد خدا و طهارت آميزش مي كنند و ...، طبيعي است كه زمينه فساد و گناه در اين فرزند كمتر بوده و زمينه هاي عبادت و بندگي در او بيشتر مي باشد گر چه در هيچ كدام اين زمينه ها به حدي نيست كه آنان را به خوب بودن يا نبودن و بد بودن يا نبودن مجبور كند و هر كدام در نهايت اختيار و توانايي دارد بر خلاف اين زمينه ها عمل كند و اين زمينه ها را تضعيف كرده و زمينه هاي مقابل را در خود به وجود آورد ولي به طور طبيعي فرزند پدر و مادر فاسد به فساد ميل بيشتري دارد و فرزند پدر و مادر صالح به صلاح.
اينها اقتضاهاي طبيعي نظام خلقت و دنيا و دار امتحان و فتنه و عمل است و از بين بردن آنها يعني به هم زدن اين نظام و در هم ريختن آن. پس اين تاثير گذاري ها و تاثير پذيري ها طبيعي و لازمه خلقت است و چاره اي از آن نيست و همه مطابق حكمت خدا و به اذن او بوده و خداوند بر همه آگاه است.
در نظام كيفر و پاداش هم خداوند عادل است و با هر كس مطابق سرمايه، توانايي ها و زمينه هاي مثبت و منفي اي كه دارد، عمل مي كند. كسي كه سرمايه زيادتر دارد، مسئوليتش هم زيادتر است و كسي كه سرمايه كمتر دارد، انتظار كمتري هم از او مي رود.
از طرف ديگر پدر و مادر و ديگراني كه در ما تاثير مثبتي گذاشته و با عمل به وظايف انساني و دستورهاي پروردگار باعث ايجاد زمينه هاي مثبت در ما شده اند، براي اين تاثير مثبت گذاري مستحق پاداش مي شوند و ما هم بايد قدردان آنان باشيم چون در حقيقت بدانان بدهكاريم و بر ما حق نعمت و منت دارند و كساني كه با ظلم، تجاوز از حدود خدا و ارتكاب گناه در ما زمينه هاي منفي ايجاد كرده اند، نسبت به ما ستمگرند و متناسب با تأثيرگذاري منفي اي كه در ما نهاده اند، از بار گناهان ما به دوش آنها است. زيرا آنان سبب غير مستقيم گناه ما مي باشند گر چه ما هم گناه تصميم و انتخاب بد خود را بايد بدهيم.
در اينجا گناه ما تا حدودي به انتخاب و اختيار خود ما مربوط است كه به پاي خودمان نوشته مي شود و تا حدودي به زمينه هاي منفي اي كه آنان ايجاد كرده اند منسوب است كه به پاي آنها نوشته مي شود و ما هم بابت اين زمينه هاي منفي كه در ما ايجاد كرده اند، از آنان طلبكار مي شويم كه خداي عادل در محكمه قسط و عدلش به همه اينها عالم است و رسيدگي مي كند و حق هر ذي حقي را تمام و كمال به او مي پردازد.
خداوند مي فرمايد:
ٍ وَ لا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري(3)
هيچ كس، عمل (بدي) جز به زيان خودش، انجام نميدهد و هيچ گنهكاري گناه ديگري را متحمّل نميشود.
پس تأثير منفي گناهان پدر و مادر زمينه اي براي امتحان ما ايجاد مي كند و گناهش به عهده ما نيست، بلكه گناهش فقط به عهده خودشان است و ما هم در آن صحنه امتحان و اختبار متناسب با تصميم و اراده خود پاداش يا كيفر مي شويم.
وجود اين تاثيرها طبيعت و لازمه اين جهان است تا افراد در شرايط مختلف امتحان شوند و استعدادهايشان ظهور كند. اما گناه و كيفر اينها فقط به انجام دهندگانشان بر مي گردد و كسي بار گناه ديگري را به دوش نمي كشد.
طبيعي است كه فرزندي كه داراي زمينه هاي منفي و گرايش به گناه است كه اين زمينه ها و گرايش ها نتيجه گناهان والدين اوست، به اندازه تاثير گذاري اين زمينه ها، از والدين طلبكار است و به همين اندازه از بارگناهانش به دوش والدين اوست كه اين زمينه ها را در او ايجاد كرده اند و اين گناه تا اين اندازه نتيجه كار آنها بوده است و اين فرد اگر بر عكس اين زمينه ها و گرايش ها عمل كند، عمل او پاداش بسيار عظيم تري از عمل كسي كه داراي زمينه هاي مثبت است، دارد زيرا او براي خوب بودن تلاش و جهاد عظيمي كرده كه فرد داراي زمينه هاي مثبت به اين تلاش و جهاد عظيم نياز نداشته و با تلاش كمتري اين عمل را انجام داده است.
خداوند عادل در نظام كيفر و پاداش به تمام اين عوامل و زمينه ها علم و آگاهي داشته و همه را مد نظر دارد و هر كدام را به اندازه واقعي اش حساب مي كند.
براي اطلاع بيشتر و استدلالي تر شما را كتاب عدل الهي از استاد شهيد مطهري ارجاع مي دهيم.
پي نوشت ها:
1. ملك(67) آيه 2.
2. عنكبوت(29) آيه2.
3. انعام(6) آيه 164.