يهودياني كه باهم قرار گذاشتند كه خدمت پيامبر بياييند و به دروغ بگويند كه ايمان آورديم و بعد بگويند از اسلام برگشتيم پيامبر با آنها چگونه برخورد كردند؟
بنده در کتاب «تاریخ اسلام از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلام»، این شیطینت های یهود را آورده ام، چون برای یهودیان مدینه، پیشرفت های مسلمانان سخت بود چون آنها عمری عادت کرده بودند بر دو قبیله قدیمی یثرب یعنی اوس و خرزج آقایی کنند. قبیله های اوس و خزرج بت پرست و همچنین بدوی بودند، ولی یهودیان افرادی باسواد، با فرهنگ بودند و در کل عادت به آقایی بر آنها داشتند.
هجرت که پیش آمد و مسلمانان که به مدینه آمدند و مستقل شدند و قبیله های اوس و خزرج هم مسلمان شدند، در ابتدا روابط یهودیان مدینه و اطراف خوب بود، ولی با پیشرفت اسلام و افزوده شدن مسلمانان، آنها بو بردند که اگر اوضاع به همین منوال پیش برود، ما (یهودیان) یا باید به صورت یک گروه اقلیت در بین مسلمانان زندگی کنیم و آن آقایی و سروری مان از دست برود یا اینکه مسلمان شویم. مسلمان که حاضر نبودند بشوند، به صورت اقلیت هم ضعیف بودند و کاری از دستشان ساخته نبود، لذا شیطنت هایی می کردند و القای شبهه می کردند، قرآن می فرماید که یهودیان با قرار می گذاشتند که صبح پیش پیامبر اظهار ایمان کنند و عصر اظهار کفر کنند تا بدین وسیله به مسلمانان ضربه بزنند.
حضرت رسول هم با شیطنت های آنها مقابله می کرد و تا این شیطنت ها در حد القای شبهه و فکر بود، حضرت رسول آنرا خنثی می کرد، و دلیلش هم این است که همین شیطنت آنها را قرآن برای رسول الله بیان می کند، که یا رسول الله! اگر اینها صبح اظهار اسلام می کنند و عصر اظهار کفر، اینها همه توطئه و ازروی برنامه است. رسول الله از نظر فرهنگی در مقابل القای شبهه و توطئه آنها می ایستاد و جواب می داد، مگر اینکه کار به جاهایی می رسید که جز جنگ و برخورد نظامی چاره ای نبود که این مسئله جز سه مورد بیشتر نبود.
اجمالا حضرت با این ترفندهای شیطینت آمیز مبارزه می کرد و نمی گذاشت این مسئله جا بیفتد.
۱۳۹۵/۰۹/۲۱ ۱۹:۱۵
شناسه مطلب: 95161
حجت الاسلام والمسلمین مهدی پیشوایی