دلیل اینکه گفته می شود که در بعضی پیمان شکنی های یهود و کفار، دستور به اسارت زنان و بچه ها می دادند چه بوده است؟ آنها نقشی در پیمان شکنی نداشتند.
دو تا مقدمه را عرض کنم، یکی اینکه این در مورد همه ی عهد شکنی ها نبوده است و فقط در مورد بنی قریضه اتفاق افتاده است. از نظر قرآن، یهودیان و مسیحیان اهل کتاب بودند، و با مشرکان فرق داشتند. و احترام داشتند و برخورد مسلمانان با آنان هم محترمانه بود. بر این اساس رفتار رسول خدا(ص) در مقایسه با مشرکان متفاوت بود.
اگر اینها حالت جنگی و محاربه با مسلمانان نداشتند، و می خواستند در دین خود باقی بمانند، می توانستند باقی بماند ولی سرانه مقدار ناچیزی به نام جزیه می بایست می دادند و متناسب با وضع مالی طرف بود.
مقدمه ی دوم اینکه؛ اسیری زنها و بچه ها متقابل بود، نه اینکه فقط مسلمانان این کار را می کردند. آن زمان اگر زن و بچه ی طرف در میدان جنگ بود و یا دشمن دسترسی داشت، طرف مقابل هم همین کار را می کردند.
اگر طرفی که اسیر بود و فدیه نمی داد، اسیر به عنوان برده حساب می شد. و طرف می بایست حساب اینجا را هم می کرد که اگر وارد جنگ شود این دامنه اش هست. و حضرت رسول خدا (ص) هیچ وقت نظر اسیر گرفتن زن و بچه را نداشت، اگر در مورد بنی قریضه اتفاق افتاد دلیل خاص خودش را داشت، ویک مورد استثنایی بود.
مثلا در جنگ حنین که قبیله ی ثقیف و هوازن آماده می شدند که به مکه حمله کنند، گزارش حمله به رسول خدا(ص) رسید، با دوازه هزار نفر از مسلمانان حرکت کرد، و در دره ی حنین به هم رسیدند. قبیله ی ثقیف و هوازن و بنی سعد یک اشتباه محاسباتی کرده بودند، که تمام زن و بچه هایشان را آورده بودند. به این دلیل که نیروهایمان خوب بجنگند و بدانند که در صورت عقب نشینی زن و بچه شان اسیر می شوند. لذا شکست خوردند و شش هزار نفر اسیر به دست پیامبر و مسلمانان افتاد . چهل هزار گوسفند و چندین هزار شتر به عنوان غنایم به دست آمد.
نمایندگانشان از قبیله ی بنی سعد که قبیله ی حلیمه ی سعدیه بود، به محضر پیامبر (ص) آمدند و عرض کردند؛ توجه داشته باشید که در این اردوگاه شما اسیرانی که هستند، خاله های رضاعی و خواهران و بستگان شما هستند ، اگر طرف ما یک امپراطور یا قیصر و کسری بود وضع فرق می کرد. شما که پیامبر هستید راضی نباشید که اینها اسیر باشد.
حضرت رسول (ص) گفت بیایید این حرفها را بین نماز ظهر و عصر بزنید، حضرت فرمود: من سهم خودم و سهم بنی مطلب را از این اسیران بخشیدم، بقیه ی مسلمانان تکلیف خودشان را دارند، یک نفر از مسلمانان گفت من سهم خودم را می خواهم و همه سهم خودشان را به احترام پیامبر (ص) بخشیدند.
در مورد یهودیان در مدینه که سه قبیله بود، با بنی نظیر این طور رفتار نکرد و اجازه داد که یک بار شتر از اموالشان را ببرند، و با بنی قینقاع هم موافقت کرد و اسیری از آنها نگرفت. در یک مورد بنی قریضه خودشان مسبب این کار شدند. و در برخی منابع بعضی اصل قضیه اسیری زنها را منکر است، و در قرآن به این قضیه اشاره می کند که بعضی کشته شدند و بعضی اسیر شدند، ولی بحث زن و بچه را پیش نکشیده است.
در محاصره ی مدینه که سپاه احزاب پشت خندق اردو زده بودند، و کل مسلمانان سه هزار نفر بودند، و اینها لب خندق اردو زده بودند، وضع بسیار دشوار بود که در آیات اول سوره احزاب بیان شده است. می فرماید؛ هُنَالِكَ ابْتُلِي الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا(الأحزاب/11)
سپاه احزاب ده هزار نفر است در مقابل سه هزار نفر، به رسول خدا(ص) خبر رسید که عده ای از بنی قریضه دارند از پشت سر عملیات تروریستی انجام می دهند و به پناهگاه هایی که افراد غیر نظامی را جای داده بودند، حرکت های ائذایی و تروریستی انجام می دهند. به صورتی که یک روز صفیه عمه ی رسول خدا (ص) در آن پناهگاه بود، دید که یکی از افراد بنی قریضه ، سر زده به پناهگاه آمد و صفیه به حسان بن ثابت که شاعر بود، رو کرد که برو این یهودی را بیرون کن. صفیه یک آهن کهنه ای پیدا کرد و این یهودی را کشت و جنازه اش را بیرون انداخت.
سوال من این است که این زنها و بچه ها تقصیرشان چی بود که باید اذیت می شدند؟ و کار به جایی رسید که از بین سه هزار نفر ، 500 نفر را جدا کرد که بروند از شهر و از پناهگاه ها حفاظت کنند، و این 500 نفر شب تا صبح در کوچه های مدینه راه می رفتند و تکبیر می گفتند که بگویند اینجا بی صاحب نیست.
در ثانی یهودیان ، سعد بن معاذ را به عنوان داور انتخاب کرد، و سعد این تصمیم را گرفت. در تمام تاریخ ها که جستجو کرده ام، خود آنها هیچ وقت معترض نبوده است. و راههای زنده ماندن را پیش پای آنها گذاشتند. مثلا حیی بن اخطب را آوردند، رو کرد به رسول خدا (ص) و گفت من از دشمنی با تو پشیمان نیستم، اما هر کس را خداوند خوار بسازد خوار می گردد.
یکی از اینها را آوردند و گفتند که تسلیم بشو و مسلمان بشو و امان بخواه، گفت : من کشته می شوم و اینها را قبول نمی کنم.
بنابر این رسول خدا(ص) نهایت رأفت و گذشت را با اینها انجام داد و آن حکمی که سعد بن معاذ داد مطابق تورات بود.
در کتاب « تاریخ اسلام از جاهلیت تا رحلت رسول خدا » و کتاب «فروغ ابدیت» می توانند در این مورد ملاحظه بفرمایند.
۱۳۹۵/۰۹/۱۹ ۰۹:۵۸
شناسه مطلب: 95060
حجت الاسلام والمسلمین مهدی پیشوایی