بي بي شطيطه که بود و سرانجامش چه شد؟
بي بي شطيطه يك بانوي مسلمان پارساي با ايمان شيعي اهل نيشابور بود. زماني كه عده اي از شيعيان نيشابور مي خواستند نماينده اي خدمت امام موسي بن جعفر (ع) بفرستند، ايشان نيز يك مبلغ و جنس ناچيزي محضر امام فرستاد و امام بقيه اموال افراد نيشابور را برگرداند و تنها اموال شطيطه را قبول كرد و يك كيسه پول و مقداري از كفن شخصي خودشان را براي او فرستادند.
اصل قضيه در كتاب مناقب ابن شهر آشوب، بحارالانوار علامه مجلسي در جلد 48 صفحه 73 و منتهي الآمال شيخ عباس قمي در فصل زندگاني امام كاظم (ع) وجود دارد كه جزء كرامات امام كاظم نقل شده است.
اين داستان مفصل است و اجمال آن بدين شرح است:
شهر نيشابور در زمان امام كاظم (ع) از مراكز تجمع شيعيان بوده است. روزي شيعيان جمع شدند و شخصي بنام محمد بن علي نيشابوري را به عنوان نماينده انتخاب كردند كه از طرف آن ها به مدينه خدمت امام كاظم (ع) برسد و سي هزار دينار و پنجاه هزار درهم و مقداري پارچه را به ايشان بدهد. در اين هنگام بانوي شطيطه يك درهم و مقداري پارچه و دوختني و بافتني كه خودش شخصا تهيه كرده بود كه جمعا ده درهم ارزش داشت آورد و گفت: ان الله لا يستحيي من الحق؛ يعني خدا از حق حيا نمي كند حتي اگر كم باشد. شيعيان نيشابور، يادداشت ها و سوالهايي داشتند كه هفتاد ورقه بود كه در هر ورقه يك سوال مطرح كرده بودند و در آن، جاي جواب را باقي گذاشته بودند و هر سوال را نوار پيچ كرده بودند و پنج مهر به هر كدام زده بودند. به اين نماينده مطلبي گفتند كه نشان مي دهد شيعيان آن زمان با مراتب علم امامت آشنا بودند. گفتند: نامه ها را شب به امام بده و فردا جوابش را بگير. سوالها را نگاه كن اگر ديدي مهرش باز شده و جواب داده شده، اموال ما را هم برگردان اما اگر ديدي كه مهرها شكسته نشده و باز كردي ديدي جواب نوشته شده، بدان كه او امام است و اموال را تحويل او بده. محمد بن علي نيشابوري كه متحير بوده (به نظر مي رسد زماني بوده كه هنوز امامت امام كاظم (ع) جا نيفتاده بوده و دسترسي به ايشان مشكل بوده است) به عبد الله افطح برخورد كرد كه ادعاي امامت كرده بود. از او سوالاتي كرد و دريافت كه نشانه هاي امامت را ندارد. تا اين كه كسي از طرف امام كاظم (ع) رسيد و او را راهنمايي كرد و محضر حضرت برد. هنوز امانت را نداده بود كه حضرت فرمود برو نامه ها را باز كن و من آن ها را جواب داده ام و اين پول هاي نقد را برگردان و آن يك درهم كه بانوي شطيطه داده است را بياور كه يك درهم و دو دانق است و در فلان كيسه اي است كه چهارصد درهم ديگر جزو آن است. و فرمود: آن پارچه اي را هم بياور. وقتي آن را خدمت امام داد حضرت فرمود: ان الله لا يستحيي من الحق. همان جمله اي كه آن بانو در نيشابور گفته بود. فرمود: سلام مرا به آن بانو برسان و اين كيسه كه بالغ بر چهل درهم است را به او بده و قسمتي از كفن خود را كه از پنبه قريه صيداء (قريه مادرم فاطمه) است و خواهرم حليمه آن را رشته است به او بده و بگو: نوزده روز بعد از روزي كه به نيشابور مي رسي از دنيا خواهد رفت. به او بگو: شانزده درهم را خرج كند و بقيه را براي بعد از مرگش به عنوان صدقه و مخارجش نگاه دارد. علت قبول نكردن آن اموال توسط امام اين بود كه زماني كه اين نماينده بازگشت معلوم شد كه صاحبان آن اموال دنبال عبد الله افطح هستند و هنوز امامت امام كاظم (ع) را قبول ندارند.
۱۳۹۵/۰۹/۱۸ ۱۹:۲۶
شناسه مطلب: 94999
حجت الاسلام والمسلمین مهدی پیشوایی