حجت الاسلام والمسلمین مهدی پیشوایی

درباره تاريخ طبري و احوالات نويسنده آن و صحت مطالب اين كتاب توضيح دهيد.
ابوجعفر محمد بن جرير طبري متوفاي 310 هـ.ق اهل آمل مازندران است. وي از محدثين، مفسرين و مورخين برجسته اهل سنت است. او عليرغم اين كه از اهل سنت بوده، طبق هيچكدام از فتاواي مذاهب چهارگانه اهل سنت عمل نمي كرده است و تنها به فتاواي خود عمل مي كرده است. او ساكن بغداد بوده و سفرهاي علمي به تركيه و مصر نيز داشته است.
نام كتاب تفسيري او جامع البيان و كتاب تاريخي او، تاريخ الامم و الملوك يا تاريخ الرسل و الملوك است كه به اختصار، به آن تاريخ طبري گفته مي شود. اين كتاب، تاريخ عمومي است، يعني از اول خلقت شروع مي كند و تاريخ انبياء گذشت را مطرح مي كند و در جلدهاي بعدي به تاريخ اسلام مي رسد و از عصر نبوي به بعد هم دوران خلفا را تا سال 308 هـ.ق (يعني دو سال پيش از وفات) مي نويسد. شاخصه بزرگ تاريخ طبري، نقلي بودن آن است، يعني نقد و بررسي در آن وجود ندارد. به اين دليل كه محدث بوده است به سند اهميت مي داده و به شكل مسند و روايي نقل مي كرده است كه از نقاط قوت تاريخ طبري است.
او پرچمدار تاريخ نقلي است. خودش مي گويد اگر چيزي عجيب و غريبي در اين كتاب ديديد تعجب نكنيد زيرا آن را از گذشتگان گرفته ايم و هيچ راهي براي آگاهي از گذشتگان نداريم جز اخبار مخبران و نقل ناقلان. پانصد سال بعد از طبري، ابن خلدون بيان كرد كه عقل هم در نقل راهي دارد و مي تواند نقل را مورد نقد و بررسي قرار دهد و او بود كه باب نقد تاريخ را باز كرد.
بدليل اهميت دادن طبري به حديث، مشاهده مي شود كه يك واقعه را چند بار نقل مي كند كه علتش اين است كه از چند سند يا طريق نقل مي كند و گاهي اين نقل ها هم از نظر تفصيل و اختصار و حتي از نظر مضمون با هم متعارض اند.
خصوصيت ديگر تاريخ طبري اين است كه از برخي راويان ضعيف نقل كرده است؛ خصوصا شخصي بنام سيف بن عمر تميمي كه اهل سنت او را جاعل و دروغگو مي دانند ولي طبري از طريق همين فرد، 50 نفر را به عنوان صحابه معرفي مي كند كه رجال شناسان، اين افراد را صحابه نمي دانند و علامه سيد مرتضي عسكري نيز در نقد آن كتابي دارند.
برخي موارد مربوط به قتل عثمان از همين طريق نقل شده است. معرفي شخصيت فردي بنام عبدالله بن سبا از همين كتاب شروع شده است. او عبدالله بن سبا را فردي سياه پوست، يمني و يهودي متظاهر به اسلام معرفي مي كند كه مردم را به قتل عثمان تحريك كرد و در سفرهاي دوره اي كه داشت مردم را عليه او شوراند و همو بود كه مردم را به سمت بيعت با علي (ع) كشاند. اين گونه است كه از چنين فردي يك شخصيت اسطوره اي مي سازد.
با توجه به اين كه طبري نزد اهل سنت جايگاه بسيار مهمي دارد و او را امام المورخين مي دانند و در تاريخ نگاري بسيار مورد توجه است، همين افسانه عبد الله بن سبا به مدت 600 سال در كتاب هاي تاريخي بعد از طبري شد كه استاد محمد رضا حكيمي در تعليقه اي كه بر كتاب اسلام در ايران نوشته، جدولي آورده و تاريخ هايي كه اين افسانه از تاريخ طبري نفوذ كرده، آورده است و علامه سيد مرتضي عسكري در نقد اين مطلب كتابي نوشته است و مرحوم علامه اميني هم متعرض اين مساله شده است. بنابراين چنين اشتباهاتي دارد.
در يك نگاه كلي بايد گفت كه به غير از اساتيد تاريخ اسلام توصيه نمي كنيم از اين كتاب استفاده كند؛ زيرا در اين كتاب، دروغ و راست مخلوط شده است. پس كسي بايد استفاده كند كه بتواند به اسناد و محتواي آن ها توجه كند و بر آن مسلط باشد. بنده در تاليفاتم اگر مطلبي را از تاريخ طبري نقل مي كنم ابتدا به سند آن نگاه مي كنم تا اگر در سندش سيف بن عمر است آن را نقل نكنم. همچنين ترجمه اي كه از آقاي ابوالقاسم پاينده وجود دارد نيز استفاده نكنند؛ زيرا اين كتاب نيز با توجه به اين كه نقد ندارد همان اشكالات طبري به آن وارد شده است؛ علاوه بر اين كه برخي از اصطلاحات تاريخ طبري را متوجه نشده است و آن را اشتباه ترجمه كرده است.

کد امنیتی
سوال امنیتی
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.