نقل روايات زياد از چند امام و پيامبر(ص) و نقل نشدن روايات از امامان ديگر، بر مبناي آزادي امامان، يا عدم آزادي آنان از طرف حکومت ها بود.
در اين باره بيان مي داريم:
1. پيامبر اکرم(ص) آورنده دين اسلام بوده و مورد قبول همه مسلمانان و موفق به تشکيل حکومت ديني شد. طبيعي است، که احاديث او مورد پذيرش همه مسلمانان قرار گيرد و فراوان نقل گردد، اگر چه برخي از روايات نيز با توجه به اقبال و روي آوردن مردم به روايات پيامبر، توسط عده اي مورد تحريف و جعل نيز واقع شد.
2. اگر چه پس از ارتحال رسول خدا(ص) به مدت 25 سال امام علي(ع) تقريباً حالت انزوا گرفت و در اين مدت چندان در صحنه حضور نيافت، تا مورد توجه قرار گيرد، اما بعد از اين مدت، امام(ع) به مدت پنج سال حکومت کرده، در اين پنج سال وارد صحنه جامعه شد و همه مسلمانان پيشوايي حضرت را پذيرفتند. (شيعيان امام اول و اهل سنت خليفه چهارم مي دانند و همه سيره حضرت را منبع راه شناخت دين اسلام مي دانند.)
طبيعي است، با در اختيار گرفتن حکومت، راويان آزادانه بتوانند احاديث فراوان از او ضبط کنند. عمده خطبه هاي امام علي(ع) و شايد همه آنها مربوط به همين پنج سال حکومت است.
3. امام حسن(ع) مدت چند ماهي بيش حکومت نکرد و سرزميني که تحت حکومت امام علي(ع) بود، در اختيار معاويه قرار گرفت و تلاش فراوان کرد، تا پايگاه اجتماعي امام حسن(ع) و بني علي و شيعيان کاسته گردد. چنانکه دستور داد، روايات در مورد مناقب اهل بيت نقل نگردد و مردم را به سب و دشنام علي(ع) واداشت. پس از شهادت امام حسن(ع)، امامت امام به حسين(ع) رسيد و اين مصادف بود، با حکومت معاويه. پس از معاويه يزيد به حکومت رسيد و امامت امام حسين(ع) چند ماهي بيش دوام نيافت، تا اين که حضرت در عاشوراي سال 61 به شهادت رسيد.
در اين مدت نيز يزيد براي گرفتن بيعت از امام، براي حضرت ايجاد مزاحمت کرد و حضرت به شهادت رسيد و بعد امامت به حضرت سجاد(ع) رسيد. اما انعکاس خبر حادثه عاشورا در سراسر كشور اسلامى، رعب و وحشت شديدى را بر محافل شيعه حكمفرما ساخت، زيرا مسلّم شد، که يزيد براي استحكام حکومت خويش از هيچ جنايتى دريغ نمى كند. اين رعب و وحشت، با بروز فاجعه حره و سركوب شديد نهضت مردم مدينه توسط نيروهاى يزيد درسال 63 شدت يافت و اختناق شديدى در منطقه نفوذ خاندان پيامبر بويژه در مدينه و كوفه حاكم شد و شيعيان، كه دشمنان بنى اميه به شمار مى آمدند، دستخوش ضعف گرديدند و انسجام شان از هم پاشيد. امام سجاد با اشاره به اين وضع ناگوار فرمود: در تمام مكه و مدينه بيست نفر نيستند، كه ما را دوست بدارند.(1)
مسعودى ـ مورخ نامدار ـ تصريح مى كند: على بن الحسين، امامت را به صورت مخفى و با تقيه شديد و در زمانى دشوار عهده دار گرديد.(2)
امام صادق ـ عليه السلام ـ در ترسيم اين وضع اندوهبار فرمود: «مردم پس از (شهادت) حسين بن على(ع) برگشتند (از اطراف خاندان پيامبر پراكنده شدند) جز سه نفر ابوخالد كابلى، يحيى بن ام طويل و جبير بن مطعم».(3)
همه خلفا در عصر امام سجاد(ع) از بني اميه و دشمن اهل بيت(ع) بودند، به جز معاويه پسر يزيد که وقتي به حکومت رسيد، پس از چهل روز منبر رفت و پدر و پدر بزرگش را به خاطر غصب خلافت، مذمت کرد و خود را از خلافت خلع کرد.(4) عبدالله بن زبير از سال 61 تا 73 بر قسمتي از سرزمين هاي اسلامي از جمله مدينه حکومت کرد. او از اموي ها نبود، اما از سرسخت ترين دشمنان اهل بيت(ع) بود و برفراز منبر به امام علي(ع) اهانت مي کرد.(5)
طبيعي بود، که در چنين شرايطي اخبار و سخنان چنداني از آنان به آيندگان منتقل نگردد؛ چون که يا مردم در اين دوره به خانه امامان رو نمي آوردند و يا اگر مخفيانه رو مي آوردند و حديثي از آنان دريافت مي کردند نمي توانستند به آيندگان منتقل نمايند به ويژه که در اين دوره با توجه به سياست عمر، نويسندگي و نگارش تاريخ و سيره ممنوع شده بود. بنابراين در نيمه دوم قرن اول زمان بي خبري ديني و اختناق شديد بود. در اين دوره تا حدودي حلقات تاريخي بريده شد و ميراث گران بهاي سنت و سيره امامان خيلي اندک به آيندگان منتقل شد و اين نتيجه سياست بني اميه بود، که خواستند، دين را از بين ببرند و سياست بي مهري حديث که عمر به يادگار گذاشته بود، به اين خواست بني اميه کمک نمود. حاصلش آن شد که ما از انوار روايات سه امام حسن، حسين و سجاد(ع) محروم بمانيم.
4. در عصر امامت به امام باقر(ع) خلفا به اين نتيجه رسيدند، که سختگيري هاي شديد، نتيجه عکس مي دهد و تدريجاً سياست دگرگون مي شود. کم کردن فشار بر مخالفان، از زمان سليمان بن عبدالملک آغاز شد. به محض آن که در سال 96 به حکومت رسيد، هزاران زنداني را که حجاج به زندان افکنده بود، آزاد کرد.(6) پس از او در سال 99 عمر بن عبدالعزيز به خلافت رسيد و آزادي نسبي فراوان داد. وي در مدت خلافت خود سه کار مهم انجام داد: سبّ امام علي(ع) را ممنوع کرد، ممنوعيت نوشتن احاديث پيامبر را برداشت و فدک را به فرزندان حضرت زهرا(س) برگرداند.
پس از عمر بن عبدالعزيز نيز آزادي ها نسبتاً ادامه يافت. امام باقر(ع) از اين فرصت استفاده کرد و شروع به نشر حديث خود و پدران خويش کرد. مردم در خانه حضرت و در مسجد پيامبر و نيز در ايام حج، بر گرد او جمع مي شدند و حضرت حديث مي کرد يا به پرسش هاي آن ها پاسخ مي داد.(7) در عصر امام صادق(ع) نيز شرايطي منحصر به فرد پديد آمد. شرايط اجتماعى و فرهنگى عصر حضرت در زمان هيچ يك از امامان وجود نداشت؛ زيرا آن دوره از نظر سياسى، دوره ضعف و تزلزل حكومت بنى اميه بود و مدتى را در كشمكش و مبارزه با بني عباس گذراندند، تا اينکه در سال 132 هجری عباسيان به پيروزي رسيدند. بنى اميه در اين مدت گرفتار مشكلات سياسى فراوان بودند، فرصت ايجاد فشار و اختناق نسبت به امام و شيعيان را ـ مثل زمان امام سجاد(ع) ـ نداشتند.
عباسيان نيز چون پيش از دستيابى به قدرت در پوشش شعار طرفدارى از خاندان پيامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل مى‏كردند، فشارى از طرف آنان مطرح نبود. از اين رو اين دوران، دوران آرامش و آزادى نسبى امام صادق (ع) و شيعيان، و فرصت بسيار خوبى براى فعاليت علمى و فرهنگى آنان به شمار مى‏رفت.
از نظر فكرى و فرهنگى نيز عصر امام صادق(ع) عصر جنبش فكرى و فرهنگى بود. در آن زمان شور و شوق علمى بى سابقه‏اى در جامعه به وجود آمد و علوم مختلفى اعم از علوم اسلامى همچون: قرائت قرآن، تفسير، حديث، فقه، كلام يا علوم بشرى مانند: طب، فلسفه، نجوم، رياضيات و... پديد آمد، به طورى كه هر كس يك متاع فكرى داشت به بازار علم و دانش عرضه مى‏كرد. بنابراين تشنگى علمى عجيبى به وجود آمد كه لازم بود امام به آن پاسخ گويد. امام صادق(ع) با توجه به اين فرصت مناسب سياسى و زمينه اجتماعى، دنباله نهضت علمى و فرهنگى پدرش امام باقر (ع) را گرفت و حوزه وسيع علمى به وجود آورد و در رشته‏هاى مختلف علوم عقلى و نقلى آن روز، شاگردان بزرگ و برجسته‏اى همچون: هشام بن حكم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مومن طاق، مفضل بن عمر، جابر بن حيان و... تربيت كرد. هر يك از اين شاگردان شخصيت هاى بزرگ علمى و چهره‏هاى درخشانى بودند كه خدمات بزرگى انجام دادند و آثار فراوان علمي از خود به يادگار گذاشتند.(8)
فلذا با توجه به شرايط و موقعيت پيش آمده طبيعي است که شاگردان اين دو امام روايات فراواني از آنان نقل نمايند. چرا که از نظر علمي تفاوتي ميان امامان نيست و فراواني روايت از يک امام و کمي آن از امام ديگر به دليل مساعد بودن و نامساعد بودن شرايط براي نشر حديث در عصر آنان است.
براي آگاهي بيشتر از اوضاع فرهنگي و اجتماعي در عصر معصومان(ع) به کتاب سيره پيشوايان، تأليف حجت الاسلام مهدي پيشوايي مراجعه شود.
پی نوشت ها:
1. مجلسی، بحار الأنوار، تهران، اسلامیه، چ دوم، 1363ش، ج46، ص 143؛ ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، قم، مكتبة آية الله المرعشي، 1404ق، ج4، ص 104.
2. مسعودی، اثبات الوصيه، قم، انصاریان، چ سوم، 1384ش، ص 167.
3. شيخ مفيد، الإختصاص، قم،‏ كنگره شيخ مفيد، چ اول، 1413ق،‏ ص67، بحار، پیشین، ج 46، ص 144.
4. بحار، پیشین، ج 46، ص 118 ـ 119.
5. سيد مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، قم، اسماعیلیان، چ اول، 1369ش، ج 7، ص 239.
6. مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، قم، موسسه امام صادق(ع)، چ شانزدهم، 1383ش، ص 313.
7. حبیب الله احمدی، امام باقر(ع) الگوي زندگي، تهران، فاطیما، 1385ش، ص186 ـ 189.
8. سيره پيشوايان، پیشین، ص 353 ـ 356.