در ضمن چرا باید بخاطر اشتباه حضرت آدم (ع) تمام انسان ها مجازات شوند و به این دنیا بیایند آیا نمی شد که تنها همان حضرت را به این جهان فرستاد؟
آیا این با عدالت خدا تناقضی ندارد؟

پرسش: هدف از آفرینش انسان چه بوده است؟

پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با این مرکز.
فلسفه آفرینش انسان، در فلسفه عمومي خلقت همه موجودات تعريف شده است. این دو ماهيتي جداي از هم ندارند. بايد ديد كه هدف خداوند از آفرينش همه موجودات چيست تا آن گاه فلسفه آفرينش انسان و هدف اصلي آن براي ما روشن گردد.
تصور ما از انجام کارها، معمولا به دست آوردن سود یا رفع یک نیاز است؛ زیرا ما انسان ها موجوداتی محدود و ناقص هستیم و همواره اعمال ما به یکی از این دو امر برمی گردد؛ اما خداوند، هیچ نقصی ندارد تا با افعالش، قصد رفع آن را داشته باشد . خدا فاقد هیچ کمالی نیست تا به کمال رسیدن برای او متصور باشد؛ بلکه خدایی او اقتضای آفرینش دارد؛ زیرا «آفریدن» به معنای ایجاد کردن است. هر وجودی، خیر است و لازمه فیاض (بخشنده) بودن خداوند، عطا کردن او است. خداوند در قرآن می فرماید:
«و ما کان عطاء ربک محظورا»؛(1) «عطای پروردگارت منع نشده است».
هر چیزی که اقتضای وجود و هستی داشته یا امکان وجود داشتن آن باشد، فیض وجود از خدا دریافت می کند. خداوند بخل در وجود و هستی دادن ندارد تا موجودی که امکان وجود آن است، وجود را دریافت نکند.
جهان هستی با تمام نظم و زیبایی هایش نمادی از لطف، مهربانی، علم، قدرت و حکمت خداست؛ به طوری که بدون آفرینش، صفات جمال و جلال خدا مخفی و پنهان می ماند.
هر «بود»ی، «نمود»ی دارد. نمی شود خدا فیاض باشد، اما فیضی نداشته باشد. همان گونه که نمی تواند نور باشد. اما روشنایی نداشته باشد و رحمت باشد، اما بخشش نداشته باشد. بنابراین، از همین جا می توان نتیجه گرفت که خلقت جهان و از جمله انسان، نتیجه صفات خداوند است.
خداوند فیض و بخشش دارد و لازمه آن این است که هر چه امکان وجود دارد، فیض و هستی خداوند را دریافت کند. چون قابلیت وجود برای جهان هستی بود، خداوند آن را آفرید. بنابراین، جهان هستی نشان دهنده و نتیجه صفات خداوند است . از این رو، خلقت جهان هستی با تمامی نظم و زیباییش، جلوه گر جلال و جمال خداست.
خداوند از آن جا که "علم" و "قدرت" و "فضل" و "جود" بی نهایت دارد، جهان و انسان را آفریده است. لازمه این صفات آن است که اولا، جهان را بیافریند. ثانیا، خلقت او بهترین و کامل‏ترین آفرینش باشد. در مجموعه هستی اگر وجود مخلوقی، زیبایی و کمال آفرینش مجموعه عالم را افزایش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق کند؛ زیرا عدم خلقت آن موجود، ناشی از عدم اطلاع و آگاهی از زیبایی آن است، یا در اثر ضعف و ناتوانی از خلقت آن است.
چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بی نهایت، باز آن زیبایی را خلق نکند، ناشی از عدم "فضل" و "جود" و بخشندگی است و خدا از بخل، منزه است. "جود" و رحمت و بخشندگی او بی نهایت است. پس جهانی که خدا خلق می کند، باید کامل‏ترین صورت ممکن را داشته باشد. هر چه امکان تحقق دارد، از طرف خداوند فیض وجود دریافت می کند. هدف نهایی تک تک موجودات و مجموعه عالم هستی، اعم از دنیا و آخرت، همین است.
در حقیقت، غایت و هدف افعال الهی همان خود اوست . خداوند چون خداست، می‌آفریند. آفرینش، لازمه خدایی اوست؛ زیرا وجود بهتر و ارزشمند تر از عدم است. خداوند این فیض را از عام دریغ نمی نماید؛ در عین حال، آفرینش خداوند هم بر اساس صفات حکمت و علم او در نهایت اتقان و استحکام و هدف مندی است . همچنین مسیری معین برای موجودات آن تعبیه شده است . سرانجامی دقیق و محاسبه ای کامل در برابر رفتارها و کنش های اختیاری موجودات مختار، در نظر گرفته شده است.
بر این اساس، آخرت و معاد هم در همین جهت، ضرورت وجود می یابد؛ چون به شکوه بیش از پیش این مجموعه و عادلانه بودن ساختار عالم کمک می کند. این امر همخوان با روح جاودانگی طلب انسان است و بستر رسیدن به کمالات وجودی انسان را که برترین مخلوق خداوند است، مهیا می سازد.
البته این موضوع از منظر غایت فاعل و هدفی است که علت ایجاد عالم در آفرینش دارد. در کنار این امر، این عالم و خود مخلوق خداوند هم به نوعی دارای هدف و مقصدی است که در مسیر حرکت خود در نهایت به آن منتهی می گردد.
در پايان، براي درك حقيقت هدف خداوند تذكر اين نكته ضروري است كه ما دو هدف داریم: یکی هدف فعل و دیگری هدف فاعل. بین این دو تفاوت وجود دارد. به این مثال توجه نمایید:
صنعتگری موتوری را می سازد که قادر به حرکت با سرعت 800 کیلومتر در ساعت است. هدف این موتور که فعل صنعتگر است، رسیدن به سرعت مورد نظر است. اما هدف اصلی سازنده موتور، نشان دادن توانمندی خود یا رسیدن به شهرت و مانند آن است. با این توضیح باید گفت که فارغ از هدف خداوند در خلقت عالم و اقتضای ذات و صفاتش، این عالم هم مسیر و مقصدی را در پیش دارد که هدف آن به شمار می رود. اين هدف، تکامل انسان و رسیدن به غایت نهایی ذات انسانی اوست.
در آیات قرآن آزمایش (2) و عبادت (3) به عنوان علّت آفرینش انسان شناخته شده است. در عین حال، آفرینش بسیاری از مظاهر خلقت مانند آنچه در زمین است، برای او تعریف شده است. (4) از این امر می توان نتیجه گرفت که غایت حکیمانه ای که خداوند در مسیر خلقت عالم در نظر گرفته، تکامل انسان و رسیدن او به درجات والای وجودی و در نهایت، بهره مندی او از این کمالات و رشد و پیشرفت آدمی است.

پی نوشت ها :
1. اسراء (17) آیه‏ 20.
2. ملک (67) آیه 2.
3. ذاریات (51) آیه 56.
4. بقره (2) آیه 29.

پرسش: در ضمن چرا باید بخاطر اشتباه حضرت آدم (ع) تمام انسان ها مجازات شوند و به این دنیا بیایند آیا نمی شد که تنها همان حضرت را به این جهان فرستاد؟ آیا این با عدالت خدا تناقضی ندارد؟
پاسخ :

برای پاسخ به سوالات شما ذکر مقدماتی ضروری به نظر می‌رسد:
1ـ در تقدیر الهی از ابتدا مقدّر آن بوده که انسان‌ها روی زمین زندگی کنند و کمال و سعادت و خوشبختی خود را روی زمین با اختیار خود به دست آورند. خداوند از ابتدا به ملائک فرموده بود که روی زمین جانشین قرار می‌دهم،‌(1) پیش از آن که در بهشت قرار گرفتن انسان مطرح باشد.
2ـ بهشتی که حضرت آدم در آن سکونت داشته اند، بهشت اُخروی نبوده و بنا به نظر برخی مفسرین بهشت برزخی بوده است، به دلائل مختلفی، از آن جمله این که بهشت اُخروی هرگز جای ابلیس نمی‌باشد .آن جا محدوده ای نیست که شیطان و شیطنت و عصیان در آن راه داشته باشد. اساساً خیال باطل و نافرمانی در آن جا نیست.(2) از سوی دیگر کسی که به جنت الخلد وارد شود، دیگر از آن جا خارج نخواهد شد.(3)
پس بهشتی که آدم و حوا در آن بوده اند، بهشتی برزخی بوده است . اسکان در این بهشت از ابتدا اسکانی موقّت برای پیمودن مرحله ای آزمایشی بوده، تا آدم، با مکرها و حیله‌های دشمن خود آشنا شود و تلخی عصیان و آثار دردآور آن را بچشد. نیز راه توبه و بازگشت را بیاموزد.(4)
یا این که لذت بهشت و نعمت‌های بهشتی را به انسان بچشاند تا در او شوق رسیدن به آن و ترک هواهای نفسانی را در درون انسان زنده نگهدارد و به انسان بفهماند که جایگاه اصلی تو آن جا است و باید به آن دست یابی.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
حال بعد از این دو مقدمه به پاسخ مي پردازيم :
به يقين از ازل اراده و حکمت الهی بر این تعلّق گرفته بود که حضرت آدم بعد از توقف کوتاهی در بهشت برزخی به دنیا منتقل شودو آدم و نسل او در دنیا با اختیار خود اعمال خیر و شر را انجام دهند. اما این که خداوند آدم را برای نافرمانی شان از بهشت بیرون راند؛ نه به خاطر آن بود که آن‌ها دچار گناه شده باشند و خداوند آن‌ها را به خاطر این عمل مجازات نموده باشد تا بگوئیم که خداوند می‌توانست به و اسطه جایز الخطا بودن انسان یا به و اسطه توبه ای که نمودند آ ن‌ها را مورد عفو و بخشش قرار داده و دوباره به بهشت باز گرداند. بلکه خداوند در بهشت به ایشان اعلام کرد: تا در این جا هستی از گرسنگی و تشنگی و برهنگی و رنج و...در امان هستی ولی اگر از این درخت بخوری ناچار به خروج از اين موقعيت خواهب شد و به مشقت خواهي افتاد (5)و چنين هم شد و بعد ازتناول از درخت ممنوعه زشتي هايشان آشكار شد(6) و گرفتار مشقات بعدي شدند .
در هر حال بناي خداوند از ابتدا بر قرار گرفتن انسان در زمين بود و آمدن حضرت آدم به زمين هم به جهت طي نمودن سير تكاملي ان حضرت و آزموده شدن در برابر امتحانات الهي بود ، همان هدفي كه در خلقت تك تك ما انسان ها هم وجود دارد و مساله مجازات به اين شكل مطرح نيست ؛
اما در مورد شبهه ناعادلانه بودن اين امر باید دید تعریف و معنای عدالت چیست تا ببینیم مسئله همان طور که گفته‌اید می‌باشد يا خير؟
دو تعریف برای عدالت ذکر کرده‌اند که ابتدا تعریف نخست را ذکر می‌کنیم تا ببینیم برخلاف عدالت هست یا نه و بعد تعریف دوم را.
تعریف اول: حق را به صاحب حق دادن[7]
اگر در بهشت بودن حق ما بود و خداوند آن را به ما نمی‌داد، برخلاف عدالت بود. امّا وقتی هنوز وجود نداریم، چه جور حق برایمان ثابت می‌شود؟ چیزی که نیست و وجود ندارد، حقی هم ندارد. پس قبل از آن که آفریده شویم ،وجود نداشتیم . در نتیجه حقی نداشتیم که بگوییم حقمان این بود که در بهشت باشیم، نه در زمین.
در این مسئله با یک فرض می‌توان عدم عدالت را تصور کرد و آن این که :
ما و آدم در بهشت بودیم و بعد هیچ خطا و اشتباهی نداشتیم و فقط آدم بود که اشتباه می‌کرد و ما را به خاطر اشتباه آدم همراه او از بهشت خارج می‌کردند، امّا می‌بینیم که این فقط یک فرض است چون همراه آدم در بهشت نبودیم، از وجود ما خبری نبود.
تعریف دوم: هر چیزی را در جایگاه مناسب خودش قرار بدهیم[8]
این تعریف با تعریف حکمت تقریباً یکی است ، یعنی هر چیزی را مناسب با هدفی که برای او در نظر گرفته‌ایم، قرار بدهیم.
بودن ما روی زمین و با سختی‌های آن مواجه شدن، به جا بوده است یا نابه جا؟ آیا خدا ما را برای بهشت و راحتی خلق کرده بود تا آمدن ما به روی زمین و سختی کشیدن ، برخلاف حکمت و عدالت او باشد؟ هدف خلقت انسان چه بود؟ خداوند می‌فرماید:
«جن و انس را نیافریدم مگر این که مرا پرستش کنند».[9]
در آیات دیگری به امتحان اشاره شده است:
«او کسی است که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید . عرش او بر آب قرار داشت تا شما را آزمایش کند، تا کدام یک عملتان بهتر است».[10] هدف خلقت آسمان ها و زمین را آزمایش انسان ها می‌داند. آیه اول هم هدف را عبودیت ذکر کرد. عبودیت اظهار آخرین درجة خضوع در برابر معبود و تسلیم شدن در برابر ذات پاک اوست.[11]
با این هدف چه چیز مناسب‌تر است؟ راحتی و خوشی، انسان را در عبودیت موفق می‌سازد یا خوشی و نعمت در کنار سختی‌ها و سلب نعمت‌ها؟ کدام یک از سختی و خوشی در بروز عبودیت انسان و تسلیم بودن او در برابر خدا نقش دارد؟ همه ما قبول داریم که انسان در سختی‌ها بیشتر به خدا توجه دارد. پس سختی‌ها با هدف خلقت انسان که توجه به خدا و تسلیم بودن در برابر اوست، تناسب بیشتری دارد. خداوند نیز به امتحان انسان ها با سختی‌ها اشاره می‌کند :
«قطعاً همة شما را با ترس، گرسنگی، کاهش در مال ها و جان ها و میوه‌ها آزمایش می‌کنیم...»[12]
در زمین بودن و با سختی‌ها ورنج ها و یا با خوشی‌های آمیخته به رنج‌ها، نعمت‌های توأم با کمبودها مواجه بودن و زندگی کردن، ‌با هدف خلقت انسان ها بیشتر همخوانی و تناسب دارد یا آن جا که آدم ـ علیه السلام ـ بود و در آن از سختی‌ها خبری نبود ؟ پس نه تنها امدن ما به زمين بي عدالتي نيست بلكه عين عدالت و حكمت خداوند نيز محسوب مي گردد .

پی‌نوشت‏ها:
1. بقره (2) آیه 28.
2. آیت الله جوادی، تفسیر تسنیم، ج 3، ص 337. انتشارات اسراء بي تا .
3. همان، ص 329.
4. همان، ص 335.
5.طه (20) آيه 117
6. همان آيه 121
7. مصباح یزدی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، 1365، ص 192.
8 . همان.
9 . ذاریات(51) آيه 56.
10 . هود(11) آيه 7.
11 . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، چ 17، 1378، ج 22، ص 387.
12 . بقره(2) آيه 155.