پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

باسلام اینکه اکثر افراد میگن در دوره صفویه احادیث زیادی جعل وسند سازی شده است و مردم نیز پذیرفته اند و اکنون در زمان حال نیز استفاده میشود تا چه حد صحت دارد؟وچه دلایلی برای رد یا اثبات این گفته وجود دارد. بنده میبینم وگاهی عمیقا به فکر میروم که چرا مرم اینقدر به مستحبات توجه میکنند و از واجبات دوری.به عنوان مثال همین امروز همه پس از اتمام مراسم دعای عرفه مسجد را ترک کردند در حالیکه به اذان مغرب 5 دقیقه مانده بود.

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مرکز.
در این که چرا شیعیان تقید لازم را به واجبات به خصوص نماز و جماعت و دیگر واجبات ندارند، ولی نسبت به مستحبات و توسلات و زیارات و...خیلی عنایت دارند، باید تحقیق میدانی و مفصل صورت گیرد.
شاید یکی از وجوه آن تبلیغ غلط روایات مربوط به مستحبات از جانب مبلغان ديني باشد.(1)
متاسفانه برخي مبلغان بدون این که قیدها و شرط های عامی که وجود دارد و روایات مربوط به مستحبات را مقید و مشروط می کند، ذکر کنند، به تبلیغ مستحبات می پردازند . شیعیان عوام را بدان روایات بدون ذکر قید و شرط شان دلخوش می کنند . آن ها هم با توجه به تبليغ غلط ، در صدد رفع بی قیدی خود نسبت به واجبات بر نمی آیند.
دلایل دیگر هم ( كوتاهي مردم در آشنا شدن با مسائل ديني و صدا و سيما و.....)باید بررسی شود.
جعل حدیث از صدر اسلام و از زمان خود پیامبر وجود داشته ، در هر دوره ای نسبت به بعضی وجوه به تناسب شرایط و اوضاع زمان، شدت یافته ، ولی این که در دوران صفویه جریان جعل حدیث شدت یافته باشد، تا به حال در منبع معتبری بدان بر نخورده ایم.
ممکن است منظور همان معضل بالا باشد که اشاره شد، یعنی از این دوره اهل منبر با نقل روایات مربوط به مستحبات و بدون تبیین قید و شرط آن ها در تربیت دینی مردم انحراف و اخلال ایجاد کردند . حاصل آن بی تقیدی نسبت به انجام واجبات به خصوص نماز و جماعت و روآوردن افراطی و غیر صحیح به مستحبات و زیارات شد.
پی نوشت ها:
1. شرح چهل حدیث، امام خمینی،ص568-576 . مناسب است فرازی از سخن امام در این جا آورده شود:
پس اى عزيز، شيطان تو را مغرور نكند و هواهاى نفسانيه تو را گول نزند. البته انسان تنبل مبتلا به شهوات و حب دنيا و جاه و مال، مثل نويسنده، هميشه دنبال بهانه است از براى تأييد تنبلى خود، و هر چه موافق با شهوات او باشد و مؤيد هواهاى نفسانيه و خيالات شيطانيه او باشد، اقبال به آن نمايد و چشم و گوش خود را به آن باز كند، بدون آن كه فحص از مغزاى آن نمايد يا به مقابلات و معارضات آن نظر نمايد.
بيچاره گمان مى‏كند به مجرد دعوى تشيع و حب اهل بيت طهارت و عصمت(و انجام بعض اعمال مستحب یا تلاوت بعض سور و ادعیه) جواز ارتكاب هر محرّمى را خداى نخواسته دارد و قلم تكليف، نعوذ باللّه، از او برداشته شده! بدبخت نمى‏داند كه شيطان بر او تعميه كرده(بینایی او را گرفته)، و در آخر عمر بيم آن است كه محبت بي مغز بيفايده نيز از دستش برود و با كف تهى در صف نواصب اهل بيت محشور گردد. آخر دعوى محبت كسى [كه‏] بيّنه نداشته باشد پذيرفته نيست.
ممكن نيست من با شما دوست باشم و محبت و اخلاص داشته باشم، و بر خلاف تمام مقاصد و مطلوبات شما اقدام كنم. درخت محبت ثمره و نتيجه‏اش عمل بر طبق آن است، و اگر اين ثمره را نداشته باشد، بايد دانست كه محبت نبوده، خيال محبت بوده.
پيغمبر اكرم و اهل بيت مكرم او، صلوات اللّه عليهم، تمام عمر خود را صرف در بسط احكام و اخلاق و عقايد نمودند و يگانه مقصد آن ها نشر احكام خدا و اصلاح و تهذيب بشر بوده و هر قتل و غارت و ذلت و اهانتى را در راه اين مقصد شريف سهل شمردند و از اقدام باز نماندند، پس محبّ و شيعه آن ها كسى است كه در مقاصد آن ها با آن ها شركت كند و پيروى از آثار و اخبار آن ها كند. اينكه در اخبار شريفه اقرار به لسان و عمل به اركان را از مقوّمات ايمان شمرده ،بيان يك سرّ طبيعى و سنّة اللّه جاريه است، چون كه حقيقت ايمان ملازم با اظهار و عمل است. عاشق در جبلّه طبيعيه اوست اظهار عشق و تغزّل در شأن معشوق، و عمل به لوازم ايمان و محبت خدا و اولياى او. [اگر] عمل نكرد ،مؤمن نيست و محبت ندارد. و اين صورت ايمان و محبت بى مغز و معنى نيز با جزئى حوادث، و في الجمله فشار، از بين مى‏رود و صفر اليد (دست خالي)به دار جزاى اعمال منتقل شود.