باسلام 1-آیاآن دنیابه خاطراینکه شخص نماز نخواند.یا قرآن نخواند مجازات می شود؟اگر بله ،خداوند که به آن نیاز ندارد.وما می دانیم اکراهی دردین وجودنداردوزوری نیست واگر مابه خاطر اینکه عبادت نکردیم مجازات شویم چه نوع اختیاری است؟ 2-ظلم به خدا یعنی چه؟ 3-چراماباید با کافر،مشرک دشمن باشیم مگر نه اینکه آنها فقط به خودشان ظلم می کنند وهمینطور آزادند بنابرداشتن قدرت اختیار به هر دینی باشند پس دیگر علت دشمنی چیست؟ 4-آیا ظلم به خود گناه است؟چرا؟ با تشکر از شماو زحماتتان
پرسش 1:
1-آياآن دنيا به خاطراينکه شخص نماز .يا قرآن نخواند مجازات مي شود؟اگر بله ،خداوند که به آن نياز ندارد؟
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
خداوند غني و بي نياز از همه چيز است، چون غير از خدا هر چه موجود است، همه مخلوق خدا است و نيازمند به او :
«اي مردم! همگي نيازمند به خداييد. تنها خداوند است كه بي نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است»(1) . بنابر اين خداوند بي نياز مطلق است و مخلوقات همه محتاج اويند. او است كه همه نيازهاي مخلوقاتش را بر طرف ميكند.
ما انسانها كه يكي از مخلوقات خداييم، سراسر وجودمان را نياز و احتياج فرا گرفته است، مانند نياز به آب و غذا و هوا و. .. كه با نبود يكي از اينها قادر به ادامه حيات نيستيم. چند دقيقه يا چند ثانيه نميتوانيم بدون هوا زنده بمانيم. همه نيازمندي ها به وسيله آب و هوا و غذا و. .. بر طرف ميشود كه خداي مهربان با خلق آن نياز ما را برطرف كرده . خداي حكيم ومهربان است كه به هنگام تولد بچه، خون را تبديل به شير ميكند و نوزاد آن را از پستان مادر تغذيه مينمايد.
يكي از نيازهاي ما نيازهاي روحي است ،مثل احتياج به محبت. از اين رو بچههايي كه در خانواده خود احساس كمبود محبت كنند، دچار اختلالات روحي و رواني ميگردند. يكي از نيازهاي واقعي و اساسي روح بشر عبادت و پرستش است، چون خداوند انسان را براي تكامل آفريده است . تكامل جز از راه عبادت و بندگي به دست نميآيد.
بنابر اين خداوند نياز به عبادت ما ندارد، بلكه ما محتاج به عبادت هستيم كه با بندگي او به نعمتهاي جاودان نايل شويم: « هر كسي كفر ورزد و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده است. خداوند از همه جهانيان بي نياز است».(2)
در آيه ديگر فرمود : «كسي كه جهاد و تلاش كند، براي خود جهاد ميكند؛ چرا كه خداوند از همه جهانيان بي نياز است». (3)
در جاي ديگر ميفرمايد: « كسي كه عمل صالحي به جا آورد ، به سود خود به جا آورده، و كسي كه كار بدي انجام دهد ، به زيان خود او است. سپس همه شما به سوي پروردگارتان باز ميگرديد».(4)
در آيه ديگر فرمود: «كسي كه پاكي گزيند، به نفع خود او است».(5)
پس خداوند نيازي به پرستش ما ندارد. عبادات ما فايده اي به حال او نخواهد داشت چنان كه ترك عبادت ما هيچ زياني به او وارد نمي سازد؛ بلكه فوائد ظاهري و باطني عبادات مستقيم و غير مستقيم به خود ما مي رسد ؛ فوائد مستقيم آن مانند آرامش روحي وارضاي نياز به پرستش و... فوائد غير مستقيم در رسيدن به كمال روحي و باطني است كه هدف خلقت انسان محسوب مي شود . در نتيجه مستلزم سعادت و نجات ما در دنيا و آخرت خواهد بود .
در يك چارچوب منطقي مي توان گفت :
1. غير از خداوند كمال مطلقي نيست.
2. جز در سايه ارتباط با كمال مطلق، استكمال(فرايند كامل شدن) حاصل نميشود.
3. ارتباط با كمال مطلق، راه ويژه خود را دارد كه خداوند بهترين آن ها را در قالب عبادات بيان كرده است.در نتيجه روشن ميشود كه از غير راهكار معين عبادت و پرستش خداوند، رسيدن به كمال حقيقي و سعادت ابدي ممكن نخواهد بود.
البته در نگرش اسلامي، احكام الهي همه منطبق با مصالح و مفاسد واقعي هستند؛ اگر مثلاً دستور به نماز با جزئيات و شرايط خاصي داده شده، به خاطر مصالح واقعي است كه در اين عمل نهفته است . انسان در مسير كمال و سعادت جاودان، بدان نيازمند است. بدون آن به مطلوب نرسيده، زيانكار خواهد بود. پس اولين عذاب كسي كه از پرستش خداوند سرباز مي زند ، محروم ماندن از آثار وضعي و طبيعي عبادات در زندگي خود و در مسير كمال انساني است . ترك عبادت يعني خارج شدن از مسير هدايت و كمال انساني و مخالفت با حكم عقل بر لزوم اطاعت دستور الهي و نافرماني در برابر خداوند كه نتيجه اي جز شقاوت و عذاب جهنم نخواهد داشت.
بين اعمال نيك و بد , و بين پاداش و كيفر اخروى , نوعى رابطه عليت وجود دارد كه وحى الهى آن را بـيـان كـرده و چـنان كه در اين جهان بعضى جنايات موجب آثار شوم طولانى مى شود , مثلا كور كردن چشمى در يك لحظه , نتيجه شومى تا پايان عمر دارد ،همچنين گناهان بزرگ هم داراى آثار اخروى جاويدان است . اگر كسى وسايل جبران آن ها را در همين جهان با توبه فراهم نكند ،آثار سوء آن تا ابد دامنگير وى خواهدشد , زيرا نتيجه عملى گناه است كه شخص گنهكار آگاهانه به آن اقدام كرده ومحصول بذرى است كه كشته است .
اگـر پـرنيـان اسـت، خـود رشـتـه اى اگـر بـار خـار اسـت، خـود كشـتـه اى
پينوشتها:
1. فاطر (35) آيه15.
2 .آل عمران (3) آيه97
3 .عنكبوت (28) آيه 6.
4 .فجر (89) آيه 27-30.
5 .ذاريات (51) آيه 56.
پرسش 2:
2-ظلم به خدا يعني چه؟
پاسخ:
يكي از اقسام ظلم ، ظلم به خداست که بر شرک تطبيق داده شده .در سورة لقمان مي خوانيم :
لقمان به پسر خويش گفت: اي پسرك من! به خدا شرك مياوركه شرك ظلم و ستم بزرگي است.(1)
چرا ظلم عظيم؟ چه ظلمي از اين عظيم تر، كه موجودي بيارزش و پست، شريك و همتاي خداوند رحمان قرار گيرد؟ چه ظلمي از اين بالاتر، كه انسان ارزش و شخصيّت وجودي خويش را، تا سرحدّ پرستش يك قطعه سنگ و چوب، پايين آورد. نيز ظلمي كه در اثر شرك، اجتماع را گرفتار تفرقه و جدايي و فساد اخلاقي مي كند. به راستي چه ظلمي از اين عظيم تر؟
پي نوشت:
1 - لقمان(31) آية 13.
پرسش 3:
3-چراما بايد با کافر،مشرک دشمن باشيم ،مگر نه اين که آن ها فقط به خودشان ظلم مي کنند وهمين طور آزادند، بنابرداشتن قدرت اختيار به هر ديني باشند ،پس ديگر علت دشمني چيست؟
پاسخ:
در اسلام دستوري بر دشمني مطلق با آن ها وجود ندارد ، بلكه در صدراسلام هم مسلمانان با بسياري از كفار و مشركان پيمان صلح امضا نموده، با هم روابط عادي تجاري و مراودات اجتماعي داشتند . به صورت كاملا مسالمت آميز در كنار هم زندگي مي نمودند.
حتي در مواردي از دوستي با آن ها منع نشدند. خداوند مي فرمايد:
لاينهاكم اللّه عن الذين لم يقاتلوكم في الدين ولم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليهم ان اللّه يحب المقسطين؛(1)
خدا شما را از نيكي كردن و عدالت ورزيدن با آنان كه با شما در دين نجنگيده اند و از سرزمين تان بيرون نرانده اند، باز نمي دارد. خدا كساني را كه به عدالت رفتار مي كنند، دوست دارد».
در مواردي نيز كه عقيده باطل آن ها در مسلمانان تأثير منفي بر جاي مي گذاشت، از دوستي با آن ها برحذر داشته است.
البته در مواردي هم دستور دشمني و حتي جهاد با كفار و مشركان صادر شده كه آن موارد يا در مقام دفاع از خود در برابر حملات آن ها بوده ،يا به خاطر تلاش هاي زياد آنان براي نابود نمودن اسلام و جلوگيري از توسعه و ترويج آن و يا اموري مشابه ؛ در خصوص بسياري از غير مسلمانان كه شناخت درستي از حقيقت ندارند ، اين قاعده و ضابطه جريان ندارد .
البته احترام به عقيده و تفكر ديگران به معني حقانيت همه عقايد و تفكرات نيست . نمي توانيم همه انسان ها را در گزينش نوع تفكر و ايده شان مساوي و برابر بدانيم.
پي نوشت:
1. ممتحنه(60) آيه 8.
پرسش 4:
4-آيا ظلم به خود گناه است؟چرا؟
پاسخ:
اگر انسان مرتكب گناه شود، به خود ظلم كرده است. زيرا با انجام گناه، خود را مستحق كيفر سهمگين الهى كرده است .
گناه، حركت بر ضد نظام هستى است. پس انسان در حركت مخالف نظام، اوّلين صدمه را به خود زده است. اين نظام حدود، اندازه ها و قوانين خداست; همان قانون هايى كه پيروى از آن باعث رشد و مخالفت با آن باعث زيان و خروج از سير كمال است. قرآن چه زيبا فرموده است:
و مَنْ يتعد حدود الله فقد ظلم نفسه ؛
هر كس از حدود خداوند تجاوز نمايد، به خويشتن ستم نموده است.(1)
ظلم اقسامي دارد : ظلم به خود ، ظلم به خدا و ظلم به ديگران .هر سه قسم عقوبت دارد.
پي نوشت:
1 . طلاق(65) آيه 1.