پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

به نام خدا سلام خسته نباشيد لطفا راهنمايي كنيد چطوري بايد اخلاق خوب داشت من آدمي كمي مغرور و كمي عصباني ام و 16 سال سن دارم ممنون

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
با توجه به اينكه در دوره نوجواني هستيد، تا حدي اين حالات به ويژگي هايي طبيعي شما بازگشت مي كند كه به مرور زمان مي تواند قابل رفع باشد. برخي از علت ها مربوط به حالت اضطراب است كه در شما وجود دارد. جاي اميدواري و خوشوقتي است كه درد و اثر بيماري خود را ديده و شناخته ايد . الآن در جستجوي درمان آن هستيد . در حالي که بسياري افراد اصولاً به فكر درمان يا شناخت درد خود نيستند.
پرسش شما را در دو قسمت پاسخ داده ايم.
ا- اخلاق خوب :
خلق و خوي آدمي ريشه در طبيعت و سرشت انسان دارد . انسان هاي خوش اخلاق دو دسته اند :
يک دسته خلق نيکو را از راه ژن و وراثت به دست آورده اند .
دسته ديگر با زحمت و تلاش خويش از راه رياضت ، خود کنترلي ، تمرين و ممارست آن را کسب کرده اند.
کسي که اخلاق نيکو را با زحمت و تلاش خويش به دست آورده، نزد خدا از ارزش و فضيلت بيش تري برخوردار است .از عواملي که خُلق و خوي انسان را زشت مي کند ، سبب مي شود که زندگي شيرين نداشته باشد، از عقل و انديشه ، علم و دانش ، محبوبيت و خوش نامي ، حيات و عمر ، رزق وروزي ، رفاه و آرامش و آسايش او کاسته شود « غرور و عصبانيت » است .
ب‌-غرور و خود پسندي :
ريشه غرور ، تکبر و خود خواهي، ناآگاهي از توانايي ها و استعداد هاي خويش و عدم شناخت و آگاهي لازم از قدرت خداوند است؛ زيرا اگر انسان از اين حقيقت آگاهي داشته باشد که اساس و خمير مايه آفرينش او از مادّه اي پست و کم ارزش بوده، يك موجود ضعيفي است كه از خود چيزي ندارد « خلق الانسان ضعيفاً » (1) هرگز آلوده به غرور و خود خواهي که ريشه بسياري از صفت هاي زشت و گناهان است، نمي شود.
از طرف ديگر اگر براي انسان عظمت پروردگار عالم و اين كه هر چه هست، از اوست، روشن شود، ديگر جايي براي غرور و عجب باقي نمي‏ماند؛ چون مي‏فهمد كه اگر مال و ثروتي دارد ،از اوست ،همان طوري که داده است ،مي تواند بگيرد ، اگر علمي و دانشي دارد، از اوست. ابزار درك و فهم آن را خدا داده است. اگر قدرتي دارد، از اوست. اگر عبادت و نيايشي مي‏كند، آن هم به توفيق اوست.
اگر بداند كه خداوند با اندك، اشاره‏اي مي‏تواند همه اين سرمايه‏ها و قدرت‏ها را از انسان سلب كند، هميشه خود را نيازمند و بدهكار خدا مي‏بيند . عجب و غرور و تکبر را از وجود خويش دور مي‏كند. البته رسيدن به اين مرحله از معرفت، كار ساده‏اي نيست. مجاهده با نفس لازم دارد. دقت در آيات قرآن، روايات و تاريخ اسلام و و دانستن سرنوشت افراد مغرور و خود خواه كمك خوبي براي شناخت راه درست و مبارزه با اين صفت رذيله است.
را ه هاي درمان :
براي درمان غرور و عصبانيت اولا- بايد عواملي که باعث پيدايش غرور، هم چنين عصبانيت مي شود ، شناسايي گردد ، زيرا تا عوامل و ريشه هاي پيدايش بيماري شناسايي نشود ، چگونه مي توان براي درمان و ريشه کن کردن آن اقدام نمود ؟ پس گام نخست در ريشه کني و آسيب زدايي ، ريشه شناسي و آسيب شناسي است .
دوم - از آثار و عوارض تخريبي آن آفت و بيماري آگاهي و اطلاعات لازم داشته باشد . بداند که اگر به آسيب زدايي و درمان بيماري خود اقدام نکند ،چه سرنوشت و عواقبي خواهد داشت . در اين صورت ترس و دلهره از عواقب و سرنوشت شوم ، باعث ترغيب و تحريک فرد جهت اقدام براي جلوگيري از گسترش آسيب و درمان بيماري مي شود .
سوم- شناخت آثار و فوايد مادي و معنوي ، آگاهي از ميوه هاي ناب و شيرين دنيايي و آخرتي خوش اخلاقي و اعتدال و ميانه روي ، انسان را به وجد وشوق آورد . عشق و علاقه به آن همه نعمت ها انسان را آرام نمي گذارد، بلکه او را به تحرک و اقدام وادار مي کند .
تبيين و توضيح راهکارهاي سه گانه در اين مجال ممکن نيست .هدف ما اين بود که راه را براي رسيدن به خواسته مطلوب ، به شما معرفي کنيم ولي به اندازه اي که از محور پاسخگويي خاج نشود ، اشاره اي به برخي محورها مي شود .
اسباب غرور
بعضي از بزرگان علم اخلاق گفته‏اند :اسباب غرور و خودبيني بسيار است و مغروران افراد و گروه‏هاي مختلفي هستند:
مغروران به دانش : کساني هستند که وقتي به مقامي از علم مي‏رسند، غرور و خودبيني بر آن ها عارض مي‏شود.
گاه مي‏شود که افراد کم ظرفيت ‏با فرا گرفتن علم ناچيزي و خواندن کتاب و يا کتاب هايي بر مرکب غرور سوار مي‏شوند . خود را شکننده صد قفل و صد زنجير مي‏دانند، بدترين نوع غرور است که عالم و دانشمند را هم از نظر ارزش علمي ساقط مي‏کند و هم از جهت ارزش اجتماعي!
افراد صالح کم ظرفيتي را مي‏بينيم که هرگاه توفيق انجام عبادات يا اعمال نيکي پيدا مي‏کنند، ناگهان بر مرکب غرور سوار شده، خود را اهل نجات و سعادت مي‏شمرند. همه مردم در نظرشان کوچک مي‏شوند. همين امر باعث هلاکت شان مي‏گردد.
يکي ديگر از عوامل غرور، مغرور شدن به لطف و کرم و مغفرت خداست. به همين دليل در قرآن و روايات اسلامي از اين نوع غرور شديدا نهي شده است. در آيه‏6 سوره انفطار مي‏خوانيم: «يا ايها الانسان ما غرک بربک الکريم؛ (2)اي انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار کريمت مغرور ساخته است‏»؟
اميرمؤمنان(ع) در تفسير اين آيه مي‏فرمايد: يا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا جَرَّأَكَ عَلَى ذَنْبِكَ وَ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ وَ مَا أَنَّسَكَ بِهَلَكَةِ نَفْسِكَ (3)؛ اي انسان! چه چيز تو را بر گناهت جرات داده؟ چه چيز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته؟ چه چيز تو را به هلاکت‏خويشتن علاقه‏مند کرده است‏.
جهل و ناداني يکي ديگر از اسباب غرور است. همان گونه که دانش گاه سبب غرور مي‏شود. ناداني نيز در بسياري از جاهلان سبب غرور است. در حديثي از اميرمؤمنان مي‏خوانيم:
« کسي که جاهل است، مغرور به خويشتن مي‏شود. امروزش بدتر از ديروز اوست‏»! (4)
ديگر از اسباب غرور که گروه زيادي را در کام خود فرو برده، دنيا و زرق و برق دنيا، مال، مقام، جواني، زيبايي و قدرت است.
افراد کم ظرفيت همين که به يکي از اين امور نايل شوند، فراموش مي‏کنند که اين ها عاريت و امانت است که هميشه در معرض زوال و نابودي قرار دارد. فراموشي سبب خودبيني و غرور آن ها مي‏شود. غرور آن ها را از خدا دور و به شيطان نزديک و آلوده به انواع گناهان مي‏سازد.
در حديثي از اميرمؤمنان علي(ع) مي‏خوانيم: «الدنيا حلم و الاغترار بها ندم؛ دنيا خواب و خيالي بيش نيست . مغرور شدن به آن سبب پشيماني است‏»! (5)
از اين رو در بيان ديگري مي فرمايد : دنيا تو را با سرگرمي‏هاي باطل نفريبد و مغرور نسازد چرا که سرگرمي‏ها پايان مي‏يابد و گناهش بر تو باقي مي‏ماند»! (6)
غرور سبب فساد و تباهي عمل مي‏شود، زيرا در انجام آن دقتي به خرج نمي‏دهد. در حديثي از اميرمؤمنان(ع) مي‏خوانيم: «غرور الامل يفسد العمل؛ غرور ناشي از آرزوها، سبب فساد عمل مي‏شود». (7)
افراد مغرور در دنيا و آخرت تهيدست و بيچاره‏اند، چنان که در حديثي از امام صادق(ع) آمده : «المغرور في الدنيا مسکين في الآخرة، مغبون لانه باع الافضل بالادني؛ مغرور در دنيا بيچاره است . در آخرت مغبون؛ چرا که متاع برتر را به متاع پست‏تر فروخته است‏». (8)
درمان غرور
از آن جا که غرور غالبا ناشي از جهل و عدم شناخت ‏خويشتن و قدر و منزلت انسان در پيشگاه خداست، نخستين گام درمان اين بيماري اخلاقي، شناخت‏خويشتن و معرفت پروردگار و نيز شناخت لياقت‏ها و شايستگي‏ها در انسان هاي ديگر است.
بايد انسان به گذشته خويش برگردد که طفلي بود از هر نظر عاجز و ناتوان ،نيز به آينده خويش بنگرد که پير و ناتوان و از کار افتاده مي‏شود . اگر چند روزي قدرت، مال، ثروت، جواني و زيبايي دارد، همه آن ها در معرض انواع آفات است.
آنچه انسان را از مرکب غرور پايين مي‏کشد و به مستي غرور پايان مي‏دهد، شناخت ‏خويشتن و اوضاع جهان و بي اعتباري و شدت دگرگوني احوال آن است.
اگر انسان درست ‏به جسم و روح و امکانات خود توجه کند که چقدر آسيب‏پذيرند و چگونه حوادث کوچک مي‏توانند زندگي او را بر هم زنند، هرگز مست و مغرور نمي‏شود، اميرمؤمنان علي(ع) مي‏فرمايد:
«مسکين بن آدم مکتوم الاجل، مکنون العلل، محفوظ العمل، تؤلمه البقة و تقتله الشرقة و تنتنه العرقة؛
بيچاره آدميزاد! سرآمد زندگيش نامعلوم، علل بيماريش ناپيدا و اعمالش ثبت و ضبط مي‏شود. پشه‏اي او را مي‏آزارد
. گلوگير شدن آب يا غذايي او را مي‏کشد. عرق مختصري او را متعفن و بدبو مي‏سازد»! (9)
اگر طالب تحقيق بيش تري هستيد، توصيه مي کنيم كتاب‏هاي زير را مطالعه کنيد:
1- معراج‏السعادة، ملا احمد نراقي
2- علم اخلاق اسلامي، ترجمه کتاب ارزشمند "جامع السعادات" مولي مهدي نراقي، مترجم سيد جلال الدين مجتبوي
3- قلب سليم، شهيد دستغيب
4- اخلاق در قرآن، آيت الله مکارم شيرازي
5-اخلاق عملي، آيت الله مهدوي کني
6- چهل حديث امام خميني
7-اخلاق، ترجمه کتاب الاخلاق سيد عبدالله شبر، مترجم محمد رضا جباران

پي نوشت ها:
1. نسا(4) آيه 28.
2. انفطار (82) آيه 6.
3.معجم الفاظ نهج البلاغه ، ص357 .
4.غررالحکم، ش8744 .
5. همان، ش 1384.
6. همان، ش‏10363.
7. همان، ش 6390.
8. ميزان الحکمه، ج3، ص‏2237(ماده غرور).
9 . نهج البلاغه فيض الاسلام ،کلمات قصار، حکمت‏419.