سلام - در حدیث شریف کسا خطاب به پیامبر آمده است: اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً؛ آیا به این معنا است که پیامبر و اهل بیت از هر گونه ناپاکی و گناه به اذن پروردگار پاک شده اندو مصون هستند؟ اگر اینطور باشد که گناه نکردن ائمه مزیتی برایشان محسوب نمی شود؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
گر چه اين اشکال متوجه اصل مساله عصمت انبيا نيست، بلکه فضيلت بودن آن را زير سوال ميبرد، با اين حال توجه به چند نکته ميتواند جواب اين سوال را روشن سازد.
1- کساني که اين اشکال را مطرح ميکنند ، توجه به ريشههاي عصمت انبيا ندارند. آن ها ميپندارند که مقام عصمت مانند مصونيت در برابر بعضي از بيماري هاست که از طريق تزريق بعضي از واکسنها انجام ميشود، هر کس چنان تزريقي در مورد او انجام شود، مبتلا به آن بيماري نمي گردد ،چه بخواهد و چه نخواهد.
مصونيت معصومين در برابر گناه از مقام معرفت و علم و تقواي آن ها سرچشمه ميگيرد، درست همانند پرهيز از پارهاي از گناهان براي فرد فرد ما که به خاطر علم و آگاهي و ايمان و معرفت آن را ترک مي کنيم، مثلا هرگز با بدن لخت قدم در کوچه و خيابان نمي گذاريم، همچنين کسي که اطلاع کافي درباره آثار مخرب مواد مخدر دارد و به خوبي ميداند آلوده شدن به آن سبب قطعي براي مرگ تدريجي است، هرگز به سراغ آن نميرود، مسلما ترک مواد مخدر براي او يک فضيلت است که از علم و آگاهي او سرچشمه ميگيرد، با داشتن اين علم هر چند آن را ترک ميکند، ولي اجباري در کار نيست و توانايي استعمال مواد مخدر را دارد.
به همين دليل سعي مي کنيم از طريق تعليم و تربيت سطح معرفت و آگاهي و تقوا را در افراد بالا ببريم، تا آن ها را حداقل در برابر گناهان بزرگ، و اعمال زشت و زننده بيمه نماييم.
آيا اگر افرادي به خاطر تعليم و تربيت، پارهاي از اعمال را ترک کنند، افتخار و فضيلت نيست؟
ترک گناه براي پيامبران محال عادي است، نه محال عقلي، ميدانيم محال عادي با اختياري بودن سازگار است، محال عادي است که شخص عالم و مومني شراب با خود به مسجد ببرد و در صف جماعت بنوشد، ولي مسلما اين يک محال عقلي نيست، بلکه محال عادي است.
سطح بالاي معرفت و ايمان انبيا که افتخار و فضيلت است، سبب افتخار و فضيلت ديگري که مقام عصمت است ميگردد .
اگر گفته شود آن ها اين ايمان و معرفت را از کجا آوردهاند ،مي گوييم: اين از امدادات الهي است، ولي با اين قيد که امدادهاي الهي بيحساب نيست . لياقتهايي در اين ها وجود داشته است، همان گونه که قرآن درباره ابراهيم خليل ميفرمايد: او تا از عهده امتحانات مهم الهي برنيامد ، به مقام پيشوايي خلق نرسيد. «و اذا ابتلي ابراهيم ربه بکلمات فاتمهن قال اني جاعلک للناس اماما» .
يعني ابراهيم پس از پيمودن اين مراحل با اراده و اختيار خود لايق آن موهبت عظيم الهي شد.
در مورد يوسف نيز ميفرمايد «هنگامي که به مرحله بلوغ و قوت و تکامل جسم و جان رسيد ( آمادگي براي پذيرش وحي پيدا کرد) حکم و علم به او داديم، و اين گونه نيکوکاران را پاداش ميدهيم.
اعمال صالح و شايسته يوسف او را آماده براي آن موهبت بزرگ الهي کرد. درباره موسي نيز تعبيراتي ديده ميشود که اين واقعيت را روشن ميسازد: «ما تو را بارها امتحان کرديم و سال ها در ميان مردم مدين توقف کردي ( بعد از آمادگي لازم و بيرون آمدن از کوره امتحانات با سرافرازي و پيروزي) داراي قدر و مقامي شدي ».
معلوم است که در وجود اين بزرگان لياقتها و استعدادهايي بوده، ولي شکوفا ساختن آن ها هرگز جنبه اجبار نداشته، بلکه با اختيار و اراده خودشان اين راه را پيمودهاند. بسيارند کساني که لياقتهايي دارند و هرگز آن را شکوفا نميسازند و از آن استفاده نمي کنند.
اما اينكه در آيه مورد نظر از اراده خدا سخن گفته شده، اراده الهي بر اساس علم ازلي است كه خداوند نسبت به انسان ها، شايستگي و لياقت هاي آن ها دارد . اينكه مي داند چه انسان هايي با اراده و توان خود به چه نتايجي دست مي يابند، آيا به مقام پاكي و طهارت نفس و مقام عصمت مي رسند، يا به مقام هاي ديگر ، يا سقوط مي كنند.
بر اين اساس نه تنها عصمت ائمه به اراده الهي است، بلكه سرنوشت هر يك از ما نيز به اراده الهي است، با همان بياني كه ذكر شد.