پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

من دختر 16 ساله هستم که به معلم ریاضی مان علاقه ی زیادی دارم تا جایی که شب و روز به فکر او هستم می خواستم بدانم که آغیا این امر گناه دار؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
دوست داشتن نامحرم چنانچه منجر به کار حرام مانند نگاه يا سخن و فکر غير شرعي و ديگر محرّمات نشود، ‌اشکالي ندارد.
دوست داشتن يک امر قلبي است وگاهي خارج از اختيار انسان است، صرف دوست داشتن کسي از نظر شرع حرام نيست و گناه حساب نمي شود، مگر آن که دوست داشتن کسي انسان را به حرام بکشاند، مثل نگاه کردن به دوست نامحرم از روي لذت و شهوت و يا صحبت کردن از روي لذت و برقراري ارتباط هاي غير متعارف و اظهار دوستي و امثال اين گونه مواردي که انسان را به سوي گناه مي کشاند.
اگر انسان زمينه ازدواج دارد و با قصد ازدواج کسي را دوست داشته باشد، بايد براي فراهم ساختن زمينه ازدواج اقدام کند و از راه هاي متعارف اقدام به خواستگاري نمايد.
اما اگر زمينه ازدواج ندارد و قصد ازدواج با کسي را که دوستش دارد ، نداشته باشد. بايد از عشق و محبتي که سرانجام مطلوبي ندارد و چه بسا انسان را از خدا غافل کرده و گرفتاري ذهني و فکري و روحي ايجاد مي‌کند، پرهيز نمود.
ادامه دوست داشتن و دلبستگي به نامحرم کم کم به وابستگي افراطي منجر خواهد شد . وابستگي افراطي چيزي جز فرسودگي رواني و تخريب روزافزون استقلال روحي- رواني در پي نخواهد داشت. در نهايت افسردگي روحي و از بين رفتن عزت نفس و تخريب شخصيت انساني. تحريک غريزه جنسي، تخيل گرايي افراطي، گرفتار شدن به دام شيطان و ارتکاب گناهان به صورت تدريجي و از بين رفتن زشتي گناه ، اضطراب، تشويش و... معلول ادامه دوستي با نامحرم است. اين نوع دوستي ها و دوست داشتن از روي احساسات مقطعي و زود گذر مي باشد.
براي مبارزه با دوستي و دوست داشتن نامحرم به پيامد هاي منفي آن فکر کند و اراده و عزت نفس را در خود تقويت کند.
دوست گرامي ! براي اينکه به پاسخ مناسب خودتان دست پيدا کنيد به توضيحات زير دقت فرماييد:
بهتر بود پيش از اينکه وارد سرمايه گذاري رواني و عاطفي يک طرفه نسبت به ايشان بشويد، با خود کنترلي و خويشتن داري با خودتان به پرسش هاي زير جواب مي داديد:
1- چرا من او را دوست دارم ؟ چه کمالات و ويژگي هايي در او وجود دارد که نظرم را به خود جلب کرده است ؟
2- اگر منشأ علاقه شما اين است که دوست داري با او ازدواج کني، تحقيق کن که ايشان مجردند يا متأهل ؟ اگر مجرد باشد، اين سؤال مطرح مي شود که :
ا- آيا احساس ايشان مانند احساس شما است؟ آيا او نيز علاقه دارد با شما ازدواج کند يا ايشان ازشما انتظار ايفاي نقش خواهر بودن را دارد؟
ب- ازدواجي موفق است که در آن مسئله مهم تناسب ، شأنيت و هم کفو بودن رعايت شود . آيا فکر مي کنيد در صورت محقق شدن ازدواج ، ازدواج موفقي خواهيد داشت و او همسر مناسبي براي شما خواهد بود يا او در مقام استاد مي ماند و شما شاگرد ، او مولا و شما کلفت ، او بالا و شما پايين ؟
3- اگر متأهل باشد : آيا مي توانيد در کنار همسر ديگرش زندگي خوش و موفقي داشته باشي ؟
3- آيا فرهنگ خانوادگي ايشان با خانواده شما مطابقت مي کند؟
4- آيا خانواده شما به اين ازدواج راضي هستند ؟
5- اصلا از تاريخچه زندگي گذشته ايشان، نظر مسئولان بالاتر ايشان نسبت به رفتارهاي ايشان، دوستان انتخاب شده توسط ايشان ، وضعيت روابط اعضاي خانواده ايشان و... هيچ اطلاعي داريد ؟
بدون اينکه براي سوالات پاسخ مناسبي پيدا کنيد ،شروع به سرمايه گذاري يک طرفه کرده ايد . يک نوع وابستگي پشيمان کننده اي را براي خودتان ايجاد کرده ايد. در اين وابستگي خيلي از تفاوت هاي فردي و فرهنگي و احساسي را ناديده گرفتي. آن را توجيه و بي اهميت تلقي مي کنيد، در حالي که بعد از گذشت مدتي از زندگي مشترک و کاهش احساسات و فعال شدن عقل و منطق ، تمام آنچه را که در گذشته توجيه مي کرديد ،به صورت پررنگ تري به زندگي شما لطمه وارد مي کند .
به دليل وابستگي بلکه دلبستگي اي که نسبت به ايشان داريد ، ممکن است صحبت هاي منطقي و کار شناسانه ما را ناديده بگيريد .باز حرف خودتان را تکرار کنيد .
سعي کنيد کمبودهاي عاطفي که باعث ارتباط و احساس شده، شناسايي کنيد و از راه مناسب خودش جبران کنيد .
وابستگي رواني به چيزي يا کسي باعث کاهش عملکرد در فرد مي‌گردد . به نوعي فرد را از زندگي روزانه ‌و عادي خود خارج مي‌سازد .فرد وابسته رواني مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگي (مثل مواد مخدر يا محبت معشوق) خوش است ، در حالي که اين وابستگي عقلاً و منطقاً امري به شدت نکوهيده‌اي است.
آن چه که در زندگي هر فرد مؤمن در درجه اول اولويت قرار مي‌گيرد، استقلال رواني ـ عاطفي است . وابستگي به هر کسي چيزي جز فرسودگي رواني، اشتغالات ذهني بي‌مورد، کاهش عملکرد، افول معنوي، افت تحصيلي و شغلي، فرصت‌سوزي‌هاي مکرر و... ندارد.
دختران يا پسراني که به عشق افراطي مي گرايند ( و به کاهش شديد عملکرد دچار مي شوند)به نوعي از چند اختلال عمده روان‌شناسي يعني اضطراب، وسواس و افسردگي بي‌بهره نيستند، به عنوان مثال با نگاهي به درون خود متوجه خواهيد شد که از اضطراب نسبتاً بالايي رنج مي‌بريد . در مکانيزم عشق، اضطراب بالا نقش به‌سزايي دارد و در درمان آن نيز کاهش اضطراب نقش کليدي دارد.
از سوي ديگر عشق به نوعي به نابودي عزت نفس فرد بازگشت مي‌کند. کسي که عزيز است ،هيچ‌گاه خود را در مقابل فردي از همجنس خود حقير و کوچک نمي‌کند. اين استاد مثل ميليون‌ها مرد ديگر داراي نقاط ضعف و قوت عمده‌اي است . به هيچ وجه صلاحيت بت ، قبله يا خدا شدن براي شما ندارد. خضوع و خشوع فقط در مقابل عزيز مطلق يعني خداوند زيبنده است . هر نوع کوچک کردن بنده نزد بنده ديگر مطرود است. فردي که ارزشمندي‌اش دروني است، نه بيروني، هيچ گاه به مقوله عشق گرفتار نمي‌آيد. اگر من از درون خود را ارزشمند بدانم ،چه نيازي دارم فرد بيروني به ارزش‌گذاري من اقدام نمايد؟ تحقير و تضعيف عاشق در برابر معشوق از نظر اسلام و روان‌شناسي محکوم است . با مقوله مهم عزت نفس و اعتماد به نفس منافات دارد.