پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

با سلام بنده قصد ازدواج با فرد طلبه ایی رو دارم اما خانواده‌ام شدیدا مخالف هستند ، من به طور نا‌ محسوس با این فرد ارتباط دارم و قصد دارم تا چند سال آینده که مستقل تر شدم با این فرد ازدواج کنم ، اما مادرم من رو تهدید کردن که اگه با این فرد رابطهٔ غیر مستقیم از طریقه دوستان یا رابطهٔ مستقیم داشت باشم من رو نفرین می‌کنن ، من از نفرین مادر و عواقب آن میترسم اما از سمت دیگه واقعاً عاشق هستم و قصدم ازدواج است ، من چی‌ کار باید بکنم. با توجه به اینکه قصدم ازدواج هست و تماس در حد تلفن و مادرم گفتن اگر تماس داشته باشم منو نفرین می‌کنن آیا من مورد نفرین قرار میگیرم ؟

پرسش 1:
ا بنده مورد نفرين مادرم قرار مي گيرم ؟ شرح : از نفرين مادر و عواقب آن مي ترسم .........
پاسخ:
1@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اگر چه علاقه مندي به شخص خواستگار براي يك ازدواج موفق، يكي از پايه هاي ازدواج است، اما چنانچه علاقه بيش از حد و به صورت عشق و علاقه شديد در آيد، نه تنها مثبت نگريسته نمي شود، بلكه از جهات متعددي مشكل‌ آفرين و غير موفق در ازدواج و تشكيل خانواده خواهد شد؛ بر اين اساس عشق و علاقه شديد نشان هيچ حادثه و اتفاق ويژه اي نيست كه بتوان بر اساس آن پايه و بنيان محكم و استواري براي زندگي آينده ساخت. يكي از مشكلات چنين عشق و علاقه اي ناديده گرفتن معيارها براي ازدواج و عدم شناخت درست از شخص مورد نظر است كه براي ازدواج و همسري انتخاب كرده است؛ به همين جهت احتمال بسيار دارد كه مادر يا افراد ديگرخانواده تان به دلايل خاصي(كه شايد به گونه ديگر اظهار مي دارند) شخص مورد نظر را شايسته ازدواج تان نمي بينند. ممكن است برادرتان به جهت شناخت نزديك تر و بيش تر دلايلي داشته باشد كه نتوانسته براي شما بيان نمايد.
بنابراين اجازه مي خواهم به عنوان يک روان شناس کمي آسيب شناسانه و نه همدلانه به نامه شما نظري بيفکنم. اميد است، ناراحت نشده و در آن بيش تر تأمل نماييد.
1ـ تجربه ميلياردها انسان قبل از شما و تجربه ميلياردها انسان بعد از شما مؤيد اين مطلب است که علاقمند شدن به جنس مخالف در کسري از دقيقه هم ممکن است. همه ما انسان‌ها مي‌توانيم به راحتي يک آب خوردن به جنس مخالفان علاقمند کرديم. در شرايطي که چشم‌ها و ذهن‌ها تيز است ، براي يافتن همسري مناسب، با چشم بر هم زدني مي‌توان عاشق غير همجنس شد، شايد بيش ترين مقوله‌اي که در هر کوي و برزن به تبليغ و ترويج و البته تطهير و تقديس آن پرداخته شده ، علاقه افراطي (که برخي از آن تعبير به عشق مي کنند) است. ده‌ها انگيزه دروني (که مهم‌ترين آن انگيزه جنسي است ، چون در اکثر موارد بدون انگيزه جنسي عشق معنا نمي‌يابد) و انگيزه‌هاي بيروني وجود دارد که به اين تمايل در ما دامن مي‌زند.
2ـ لطفاً از خودتان اين سؤالات را بپرسيد و خودتان نيز (بدون کمک آن پسر) به آن پاسخ دهيد.
ا) آيا موانعي جدي همچون عدم همخواني خوني و ژنتيکي بر سر راه شما نخواهد بود؟
ب) آيا ملاک‌مندي و معيارمندي در اين ازدواج به صرف يک علاقمندي تأمين شده است و ده‌ها ملاک عمومي و اختصاص را مي‌توان با يک تعلق خاطر ناديده گرفت؟
ج) آيا علاقمندي شما به ايشان به فيلتري ذهني براي نديدن يا کم رنگ ديدن معايب ايشان و پررنگ ديدن محاسن ايشان مبدل نشده است؟
د) آيا اين امکان وجود نداشت که در فضاي معقول‌تر و با رضايت خانواده به خواستگاران احتمالي‌تان (که نمره‌اي بهتر از ايشان مي‌گيرند) جواب مثبت دهيد؟
ه) آيا صدها هزار دختر و پسري که فرجامي جز طلاق عاطفي يا قانوني پيوندشان نداشته‌اند ،کم تر از شما و ايشان به يکديگر علاقمند بوده‌اند؟
و) آيا اين امکان وجود ندارد که مصالح و حکمت هاي الهي در پشت پرده مخالفت منطقي يا غير منطقي پدر و مادر و برادر نهان شده باشد؟
و ده‌ها سؤال ديگر.
البته همه اين موارد به معناي نفي ازدواج شما با ايشان نيست، بلكه به معناي دقت بيش تر در مقوله عشق و علاقه و در نظر گرفتن شرايطي است كه براي يك ازدواج موفق لازم است.
اصل علاقمندي، نه يک اصل ماورايي و رمانتيک، بلکه ناشي از يک اصل بسيار ساده روان‌شناختي است. اين اصل ساده ، اصل مجاورت است. خواه ناخواه وقتي دو نفر براي مدتي در مجاورت يکديگر قرار مي‌گيرند، به تناسب و توافق ويژگي‌هاي شخصيتي طرفين و همچنين شرايط فيزيولوژيک آن دو ، به هم علاقمند مي گردند. صرف علاقمند شدن نشانگر وقوع هيچ حادثه و رويداد خاصي نيست . به هيچ عنوان نمي توان بر روي آن حساب باز کرد. به عبارتي روانشناسانه تر ‌ماهيت عشق بسيار پيچيده است . اگر باعث کاهش عملکرد قابل توجهي در فرد گردد ، رنگ و بوي اختلال نيز به خود مي‌گيرد. در برخي علاقه‌هاي افراطي که فرد را براي مدت طولاني از روند زندگي روزمره‌اش جدا مي‌گردد، رگه‌هايي از افسردگي، اضطراب بالا و همچنين رفتار و افکار وسواسي و... مشاهده مي‌شود.
چون فرد معناي خاصي در زندگي‌اش احساس نمي‌کند و به نوعي دلمردگي دچار گشته است، به معناي جديدي در زندگي‌اش به نام معشوق روي مي‌آورد و يا براي رهايي از اضطراب بالا به دنبال پناهگاهي (که در اکثر موارد در جنس مخالف جستجو مي‌کند) مي‌گردد يا مانند يک فرد وسواسي براي کاهش اضطراب خود مجبور است زود به زود به ديدار معشوقي که به صورت کاذب و موقتي اضطرابش را پايين مي‌آورد بشتابد، پس در حقيقت اين گونه عشق‌ها از حالت سلامت که حاصل معرفت است ، جدا گشته و به صورت مرضي (افسردگي، اضطراب، وسواس و...) در مي‌آيد . انگيزه‌هاي ناهشيار جنسي سهم به سزايي در تداوم اين گونه علايق دارد.
آنچه که در اسلام و روان‌شناسي به عنوان يک اصل مهم، مورد تأکيد قرار گرفته، پيشگيري از علاقه افراطي (عشق) است.
اسلام معتقد است هر دختر پاکي مثل شما بايد با حفظ نگاه و روابط پنهاني خود از نامحرم و کنترل احساسات و هيجانات عاطفي و... ، ابتلا به وابستگي شديد عاطفي و رواني را از ابتداي کار جلوگيري نمايد. اگر فردي به هر دليلي اين اصل عقلي و شرعي را جامه عمل نپوشاند، تبعاتش چيزي جز علاقه افراطي يک طرفه يا دوطرفه، وابستگي افسرده‌وار، کاهش عملکرد، اضطراب و تشويش ذهني، ازدواج بي‌اساس نخواهد بود،
توصيه مي‌شود با دور شدن موقتي (هر چند 1 ساعت) از فضاي احساسي و واقع شدن در فضاي منطقي به روند بيش‌روي خود نظري دورانديشانه بيفکنيد.
هشدارهاي بالا به هيچ وجه نافي ازدواج شما با ايشان نيست . مي‌توانيد با يک جمع‌بندي، پرونده ارتباطي‌تان را هر چه سريع تر (در يک بازه زماني محدود )به سمت انصراف قطعي يا ازدواج قطعي خاتمه دهيد.
بنابراين با صرف نظر از مخالفت مادر يا افراد ديگر خانواده، اين نوع ازدواج ها كه بر پايه عشق و علاقه و روابط پنهان و... شكل مي گيرد، در معرض آسيب هاي بسيار است.
اما مسئله موافقت و مخالفت والدين در ازدواج از ديدگاه هاي مختلف مورد بررسي قرار مي گيرد .از ديدگاه روان شناختي نه تنها عدم مخالفت و يا موافقت والدين (به خصوص والدين پسر)ضرورت است، بلکه شرط انجام يک ازداوج موفق، رضايت و همراهي مستمر والدين و حتي پس از ازدواج است. چه بدون تحصيل رضايت آن دو ،هر يک از دختر و پسر در انجام يک عمل خطير که نيازمند همراهي و تأييد ديگران است، بدون پشتوانه مي مانند و اين خود آغاز اضطراب ناخواسته و ورود آفات است.
چه بسا فرزنداني که با وجود فراهم بودن تمام شرائط يک ازدواج موفق ،چون رضايت والدين را ندارند ،نتوانند زندگي شيرين و همراه با پيشرفتي را پيش روي داشته باشند. بهره مندي از رضايت والدين از نظر ارزشي و فرهنگي ، پشتوانه روحي براي جوانان در مسير ازدواج است تا اين راه را با اطمينان خاطر و پشت گرمي کامل طي نمايند.
کم ترين تأثير روان شناختي اين نوع مخالفت آن است که به ميزان دل نگراني و اضطراب يک جوان مي افزايد. جواني که از ازدواج آرامش را مي خواست ،همان ميزان آرامش دوران تجرد را نيز از کف مي دهد . هميشه در حال دل نگراني و اضطراب به سر مي برد. اضطراب هم شکننده است و هم استمرار آن موجب سست شدن بنيان وجودي فرد مي گردد. او را اندک اندک تا مرز نابودي پيش مي برد.
اضطراب هاي آني و گذرا رفتار آدمي را مختل مي نمايد . اضطراب طولاني مدت و مزمن خود آدمي را نابود مي کند و از پاي در مي آورد. پس جلب رضايت والدين در ازدواج ضروري است . حضور اين عامل موجب دلگرمي جوانان به ازدواج و برخورداري آن ها از اطمينان به خود و جرأت به عمل و آرامش گشته، راه بهره مندي از پشتوانه والديني و تجارب آن ها و دلسوزي و نيک انديشي شان را هموار مي نمايد.
خرمني از خوبي ها و دانش و تجربه و مصلحت انديشي دلسوزانه و حتي پشتوانه اقتصادي را فرا روي دو جوان نيازمند تمام اين نيکي ها مي گذارد . مخالفت والدين با ازدواج يعني محروميت از تمام اين نكات مثبت و ارزنده . چشم پوشي از آن به هيچ وجه به صلاح نيست.
ازدواج بي بهره از سرمايه رضايت والدين،ازدواج بي بهره از موفقيت کامل خواهد بود.
آيا به محض مخالفت والدين با ازدواج بايد از آن دست شست؟ نه بلکه بايد در تحصيل رضايت آن ها کوشيد. بايد بررسي کرد که علت مخالفت شان چيست؟ آيا دليلي قانع کننده براي مخالفت دارند؟ اگر شما باشيد و عقل فارغ از محبت و عشق آيا جوابي براي مخالفت آن ها داريد ؟ مخالفت شان را به جا و مقتضي مي دانيد و محصول عاقبت انديشي پيران تجربه مي شماريد ؟ اگر در عمق نهانخانه وجدان آن گاه که با خود خلوت مي کنيد، مخالفت آن ها را به جا مي شماريد ، تسليم حق شويد.از اصرار بر تصميم غلط خود دست مي کشيد.
اينكه گفتيد « از سمت ديگه واقعاً عاشق هستم » نه تنها نكته مثبت براي ازدواج و تشكيل خانواده در آينده نيست، بلكه به نظر ما روان شناسان و حتي از نظر جامعه شناسي و طبق آمارهاي رسمي ،نكته منفي بسيار از زوج هاي جوان قبل از ازدواج است.
اينكه بگوييد« قصدم ازدواج است» توجيه كننده تمام روابط و تصميم هاي شما نخواهد بود. يك كار خوب هم بايد قصد خوبي براي آن باشد و هم بايد اصل كار خوب باشد. بنابراين قصد خوب تان تنها مي تواند تصحيح كننده قصدتان باشد، نه كارتان. ممكن است كارهاي شما خارج از عرف اجتماعي يا حتي حدود شرعي شكل گيرد.
اگر حتي مخالفت خانواده را نداشتيد ، ازدواجي كه بر اساس علاقه شديد و عشق ايجاد مي شود ، با آسيب ها و خطرات جدي مواجه است . عاقلي كه مي خواهد براي زندگي هميشگي خود در آينده تصميم بگيرد ، نبايد از آن غفلت كند.
اولين توصيه ما پيش از انجام هر كاري آن است كه بايد از علاقه شديد و احساس و عشقي كه پيدا كرده ايد، بيرون آييد تا بتوانيد هم خود به شناخت و تصميم بهتر برسيد و هم نحوه برخورد با خانواده خود را اصلاح كرده ،بتوانيد به راهكارهاي بهتري در ارتباط با خانواده و حتي راضي كردن ‌آن ها دست يابيد.
پس از اين مرحله به توصيه ها و مطالب بيان شده در ذيل توجه كنيد.
چرا پدر و مادرها در مورد ازدواج يا حتي شخص مورد علاقه ما مخالف‌اند؟
عمدتاً دو نوع دليل براي مخالفت‌ها وجود دارد:
1 . مخالفت بر پايه تعصّب و بدون منطق
گاهي پدر و مادرها بدون در نظر گرفتن خواسته‌هاي منطقي فرزندان شان و به صرف علاقه، براي کودکان ديروزشان تصميم مي‌گيرند، مثلاً چون از قبل، زوج ديگري را براي جوان خود پيش‌بيني کرده‌اند، نامزد مورد نظر پسرشان را نمي‌پذيرند.
البته هميشه مخالفت‌ها براي ازدواج به اين خاطر نيست که خانواده، شخص ديگري را در نظر دارد؛ بلکه گاهي دلايل ديگري دارند.
2 . مخالفت بر پايه شناخت و منطق
گاهي اوقات، دليل مخالفت خانواده‌ها، کاملاً اصولي و منطقي است. پدر و مادرها به شناخت دقيقي از روحيات فرزند خود و مقتضيات و تجربيات زمان و زندگي دست يافته‌اند. با تکيه بر دانسته‌هاي خود، ابراز مخالفت مي‌کنند. گاهي مخالفت‌ها اصلاً بر سر افراد نيست؛ بلکه خانواده معتقد است که جوان آن ها هنوز آمادگي لازم براي ازدواج را ندارد.
گاهي نيز مخالفت خانواده، به دليل شخص منتخب فرد است. هم کُفو بودن، ايمان و داشتن شرايطي که بتوان زوجين را به تفاهم برساند، نكاتي است که مدّ نظر خانواده‌هاست؛ ولي جوانان به آن دقّت کافي ندارند. سطح تحصيلات طرفين، فرهنگ خانواده‌ها، اعتقادات شخصي و... معيارهايي است که بعضاً از سوي جوانان، ساده در نظر گرفته مي‌شوند، امّا مي‌توانند نتايج شگفت‌آوري را در خانواده به جا بگذارند.
مي‌توان باور کرد جواني که بيش از بيست سال است با فرهنگ يک خانواده، بزرگ شده و با عادات و خُلقيات آنان خو گرفته است، به يکباره تغيير يابد و يا اصلاً هيچ يک از ويژگي‌هاي خانواده خود را به ارث نبرد؟
وقتي اختلافات، به اوج خود مي‌رسند که هيچ يک از طرفين، حاضر به گفتگو و پذيرش راه حل‌هاي منطقي طرف ديگر نيست. هر کدام، حق را از آنِ خود مي‌دانند و نمي‌توانند شرايط و روحيات طرف مقابل را درک نمايند. گاهي عدم تفاهم متقابل، مي‌تواند شرايط وخيمي را براي تمامي اعضاي خانواده به وجود آورد . محيط آرام‌بخش خانواده را ـ که براي تعالي تمامي افراد آن تلاش مي‌کند ـ، به نقطه عکسي تبديل نمايد.
در صورت عمل به توصيه ها و فارغ شدن از فضاي عاشقانه و قطع ارتباط براي يك مدت محدود جهت تصميم گيري صحيح و عاقلانه، چنانچه نتيجه براي ازدواج مثبت باشد، پيشنهاد ما اين است کسي را واسطه قرار دهيد تا با مادرتان صحبت کند . اگر ايشان راضي نشد ،براي رضايت خدا از اين تصميم صرف نظر کن.