پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

با سلام. يک سوال براي يکي از دوستان بنده پيش اومده که نتونستم جوابش رو بدم. ۱ آيا اين عدل است که حضرت آدم اشتباه کرده ما عذاب آن را متحمل شويم و در اين دنيا زندگي کنيم. مگر جاي ما بهشت نبوده است؟؟ ۲ آيا اين عدل است که پدر و مادر گناهي مرتکب شوند و در عوض فرزندي ناقص پيدا کنند که اين نقص باعث عذاب آن فرزند است. گناه آنان به فرزند چه ربطي دارد؟؟ ممنون از شما.

پرسش: آيا اين عدل است که حضرت آدم اشتباه کرده، ما عذاب آن را متحمل شويم و در دنيا زندگي کنيم. مگر جاي ما بهشت نبوده است؟؟

پاسخ: با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
براي رفع شبهة پيش آمده بايد ديد تعريف و معناي عدالت چيست تا ببينيم مسئله همان طور كه گفته‌ايد مي‌باشد؟
دو تعريف براي عدالت ذكر كرده‌اند :
اول: حق را به صاحب حق دادن[1]
اگر در بهشت بودن حق ما بود و خداوند آن را به ما نمي‌داد، برخلاف عدالت بود. امّا وقتي هنوز وجود نداريم، چه جور حق براي مان ثابت مي‌شود؟ چيزي كه نيست و وجود ندارد، حقي هم ندارد. پس قبل از آن كه آفريده شويم ،وجود نداشتيم . در نتيجه حقي نداشتيم كه بگوييم حق مان اين بود كه در بهشت باشيم، نه در زمين.
در اين مسئله با يك فرض مي‌توان عدم عدالت را تصور كرد و آن اين كه :
ما و آدم در بهشت بوديم . بعد هيچ خطا و اشتباهي نداشتيم . فقط آدم بود كه اشتباه مي‌كرد . ما را به خاطر اشتباه آدم همراه او از بهشت خارج مي‌كردند، امّا مي‌بينيم كه اين فقط يك فرض است چون همراه آدم در بهشت نبوديم، از وجود ما خبري نبود.
تعريف دوم: هر چيزي را در جايگاه مناسب خودش قرار بدهيم[2]
اين تعريف با تعريف حكمت تقريباً يكي است[3] يعني هر چيزي را مناسب با هدفي كه براي او در نظر گرفته‌ايم، قرار بدهيم.
بودن ما روي زمين و با سختي‌هاي آن مواجه شدن، به جا بوده است يا نا به جا؟ آيا خدا ما را براي بهشت و راحتي خلق كرده بود تا آمدن ما به روي زمين و سختي كشيدن ، برخلاف حكمت و عدالت او باشد؟ هدف خلقت انسان چه بود؟ خداوند مي‌فرمايد:
«جن و انس را نيافريدم مگر اين كه مرا پرستش كنند».[4]
در آيات ديگري به امتحان اشاره شده است:
«او كسي است كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد . عرش او بر آب قرار داشت تا شما را آزمايش كند، تا كدام يك عمل تان بهتر است».[5] هدف خلقت آسمان ها و زمين را آزمايش انسان ها مي‌داند. آيه اول هم هدف را عبوديت ذكر كرد. عبوديت اظهار آخرين درجه خضوع در برابر معبود و تسليم شدن در برابر ذات پاك اوست.[6]
با اين هدف چه چيز مناسب‌تر است؟ راحتي و خوشي، انسان را در عبوديت موفق مي‌سازد يا خوشي و نعمت در كنار سختي‌ها و سلب نعمت‌ها؟ كدام يك از سختي و خوشي در بروز عبوديت انسان و تسليم بودن او در برابر خدا نقش دارد؟ همه ما قبول داريم كه انسان در سختي‌ها بيش تر به خدا توجه دارد. پس سختي‌ها با هدف خلقت انسان كه توجه به خدا و تسليم بودن در برابر اوست، تناسب بيش تري دارد. خداوند نيز به امتحان انسان ها با سختي‌ها اشاره مي‌كند :
«قطعاً همة شما را با ترس، گرسنگي، كاهش در مال ها و جان ها و ميوه‌ها آزمايش مي‌كنيم...»[7]
در زمين بودن و با سختي‌ها ورنج ها و يا با خوشي‌هاي آميخته به رنج‌ها، نعمت‌هاي توأم با كمبودها مواجه بودن و زندگي كردن، ‌با هدف خلقت انسان ها بيش تر همخواني و تناسب دارد يا آن جا كه آدم ـ عليه السلام ـ بود و در آن از سختي‌ها خبري نبود:
« در آن (بهشت) گرسنه و برهنه نخواهي شد و در آن تشنه نمي‌شوي، و حرارت آفتاب آزارت نمي‌دهد.»[8]
خداوند وقتي اراده كرد انسان را بيافريند و قصد خود را با فرشتگان مطرح كرد گفت: « مي‌خواهم در زمين خليفه قرار دهم»[9] پس حتي قبل از آن كه آدم آفريده شود و از او خطايي سرزند ،خدا قصد داشت كه انسان در زمين زندگي كند، پس اين كه ما هم در زمين زندگي مي‌كنيم و با سختي‌هاي زندگي دنيا و عالم ماده دست و پنجه نرم مي‌كنيم، ربطي به خطاي آدم ندارد.
اگر انسان را براي زندگي در دنيا و آزمايش شدن در آن آفريد ،پس چرا خداوند آدم را به بهشت برد؟
مراد از بهشت ،بهشت اخروي نيست، چرا كه اگر بهشت اخروي بود ، آدم از آن نبايد خارج مي‌شد ،چون در اوصاف بهشت آخرت، از خلود به معناي جاودانگي نامبرده شده : «بشارت ده كه باغ هايي از بهشت براي آن ها است كه نهرها از زير درختانش جاري است و ... جاودانه در آن خواهند بود.»[10]
در روايات نيز به اين مسئله كه بهشت آدم از باغ هاي دنيا بود، اشاره شده است.[11]
بخش دوم سوال :
دوران سكونت آدم در بهشت، دوران آزمايشي بود براي آماده شدن جهت زندگي در دنيا و پذيرش مسئوليت تكاليف.[12] نيز براي اين بود كه از اين طريق طبيعت بشري را آزمون و معلوم كند كه بشر جز به اين كه زندگي دنيا را طي كرده و در محيط امر و نهي و تكليف قرار گيرد، ممكن نيست به سعادت و بهشت ابدي برسد.[13]
اين سؤال را بايد كسي بكند كه بداند مقام او از مقام آدم ـ عليه السلام ـ كه پيامبري معصوم بود، بالاتر است، امّا افرادي مثل ما كه دچار خطا مي‌شويم، اگر در بهشت آدم بوديم ، آيا خطايي كه آدم كرد ،مرتكب نمي‌شديم يا بلكه بدتر از آن را هم مرتكب مي‌شديم؟ انصاف را در مورد خود رعايت كنيم و با نگاهي منصفانه به اعمال خود و خطاي آدم ـ عليه السلام ـ در مورد عدالت خدا بيانديشيم.
براي مطالعه بيش تر مي‌توانيد به: الميزان، ج 1370، ص 166 و 171 مراجعه كنيد.
پي نوشت ها:
1. مصباح يزدي، آموزش عقايد، سازمان تبليغات اسلامي، چ 1، 1365، ص 192.
2 . همان.
3 . همان.
4 . ذاريات(51)آيه56.
5 . هود(11)آيه 7.
6 . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، چ 17، 1378، ج 22، ص 387.
7 . بقره(2)آيه 155.
8. طه(20)آيه 118 و 119.
9. بقره،آيه 30.
10 . همان،آيه 25.
11. علامه طباطبايي، الميزان، ترجمه ناصر مكارم شيرازي، بنياد علمي فرهنگي علامه، 1370، ج 1، ص 182.
12. تفسير نمونه، ج 13، ص 318.
13. الميزان، ترجمه محمد باقر موسوي، ‌چ 1370، ج 8، ص 51.

پرسش: آيا اين عدل است که پدر و مادر گناهي مرتکب شوند و در عوض فرزندي ناقص پيدا کنند که نقص باعث عذاب فرزند است. گناه آنان به فرزند چه ربطي دارد؟

پاسخ: با توجه به اين كه خداوند كمال مطلق و غني مطلق است و هيچ نقصي نسبت به ساحتش تصور ندارد، مي‏فهميم كه خدا عادل است، چرا كه سرچشمه ظلم، يا جهل است و يا نياز كه اين هر دو نقص است كه در خدا تصوّر ندارد.
وقتي يقين داريم خدا عادل و مهربان است، مي‏يابيم آن چه از تفاوت‏ها در خلقت مشاهده مي‏شود، از ناحيه خدا نيست، يعني اين گونه نيست كه خدا آدم فلج را در حالي كه امكان و قابليت صحيح بودن را داشت، از روي ظلم و بي مهري فلج آفريده باشد، بلكه فلج بودن او عامل ديگري دارد، و آن خصوصيت مربوط به جهان ماده و عالم طبيعت است.
جهاني كه ما در آن زندگي مي‏كنيم، جهان ماده است، يعني هر چيزي در شرايط خاص و با علل و اسباب خاص خود به وجود مي‏آيد و تدريجاً كامل مي‏گردد. اگر شرايط و حدود آن مراعات نشود، موجودي ناقص و بي فايده و احياناً مضر به دست مي‏آيد.
ميوه درخت در موقعي به صورت كامل به دست مي‏آيد كه باغبان آن را به موقع آب و كود دهد و به كليه اصول رشد توجه داشته باشد و آن‏ها را فراهم آورد. در غير اين صورت ميوه درخت به صورت كامل به دست نمي‏آيد،
زيرا جهان مادي و طبيعي اين طور نيست كه در هر شرايطي موجودات سالم و كامل تحويل دهد.
پس براي به دست آمدن ميوه سالم و كامل، باغبان بايد آن چه را در پرورش و تكامل آن لازم است، مراعات كند.
همچنين براي نوزاد سالم ضرورت دارد پدر و مادر، آن چه را در پرورش و تكامل او لازم و مفيد است، بدانند و آن‏ها را هميشه مراعات كنند.
ما هستيم كه در بسياري از موارد در اثر مراعات نكردن شرايط زناشويي و بهداشت، كودكان ناسالم به وجود مي‏آوريم.
پس در اين گونه موارد نبايد آن را تقصير دستگاه آفرينش بگذاريم، زيرا خداوند براي تكامل هر موجودي شرايط خاصي قرار داده است. كه اگر آن‏ها مراعات شود، هر چيزي نيكو و مفيد به وجود خواهد آمد.
به عبارت ديگر: سالم و ناقص به دنيا آمدن، علل و اسباب مادي خاص خود را دارد. طبعاً هر معلول و پديده‏اي از
علت خاص خود صادر مي‏شود.
بنابر اين هر نوع نقصي كه در موجودات جهان وجود دارد از ناحيه موجودات است نه خداوند و به تعبير ديگر فيض از طرف خداوند تمام است و نقص از طرف دريافت كننده فيض است.
هنگامي كه علت و اسباب و شرايط به وجود آمدن نوزادي ناقص باشد، يا از نظر ژنتيكي( که بسياري از جهات آن هنوز شناخته نشده) ، نوزاد ناقص به دنيا مي‏آيد.
جهان آفرينش شرايطي دارد كه اگر كسي آن‏ها را مراعات نكند، در نتيجه نواقصي به بار آيد، تقصير از خود او است و ربطي به عالم آفرينش ندارد.(1)
بوعلي سينا سخني دارد.او مي‌گويد: خدا زردآلو را زردآلو نكرده بلكه زردآلو را ايجاد كرده است.
زردآلو از باب مثال است، منظور همه موجودات است، خدا اشيا را آفريده و آن‏ها ذاتاً اختلاف دارند. قرآن مجيد اين مطلب را با يك تمثيل بيان كرده و فرموده است:
«خدا از آسمان آبي فرود آورد و هر رودخانه‏اي به قدر ظرفيت خودش سيلان يافت».(2) يعني رحمت فيض پروردگار هيچ موجود مستعدي را محروم نمي‏سازد و براي همه يكسان است، ولي استعداد و ظرفيت موجودات يكسان نيست. استعدادها مختلف است. هر ظرفي به قدري كه گنجايش دارد، از رحمت خدا لبريز مي‏گردد. پس هر موجودي، حق خود را كه امكان داشته دريافت دارد، دريافت كرده است».(3)
بنابراين نبايد تصور كرد كه خداوند يكي را كه ممكن بود زيبا باشد، زشت قرار داد و ديگري را كه ممكن بود زشت باشد، زيبا قرار داد و با قيد قرعه و يا يك اراده تبعيض‏آميز هر يك از آن‏ها را انتخاب كرد، بلكه هر جزء از اجزاي جهان تنها به همين جور كه هست، امكان وجود داشته و خدا همان آفرينش را به آن داده است. اگر بخواهيم از ديدگاه علمي سخن گوييم، اين گونه مي‏توان گفت كه هر ماده با توجه به ويژگي و شرايط خود از وجود و كمالات وجود برخوردار مي‏شود. تفاوت­هايي كه در جهان مادي و طبيعي وجود دارد، براساس تفاوت در عناصر مادي است، مثلاً كسي كه از نظر زيبايي يا زشتي، شكل و وضعي خاص دارد، بر اثر تفاوت ژنتيكي و عوامل محيطي و مادي وراثت و... است كه هزاران مورد شناخته شده و يا ناشناخته در طبيعت در آن‏ها دخالت دارد و يا حتي امور غير مادي مانند نحوه آميزش يا مواد و غذاهايي كه پدر و مادر قبل از آميزش، يا مادر بعد از آن در دوران جنيني تغذيه مي‏كنند يا مانند تأثير الكل و مواد اعتيادزا در شكل و حالت و وضع و سلامت و بهره هوشي و استعداد كودك كه امروزه بدون ترديد شناخته شده است.
طبق اين سخن فيض الهي از ناحيه خدا تمام است و او در حق هيچ موجودي تبعيض روا نمي‏دارد، بلكه موجودات هستند كه به فراخور شأن و جايگاه و مرتبه خود و عوامل ديگر قبول فيض مي‏كنند و به اندازه استحقاق، در مرتبه‏اي از عالم هستي جا مي‏دارند. در جهان خلقت آنچه كه وجود دارد تبعيض نيست، بلكه تفاوت است، همان طور كه ظرف يك ليتري نسبت به ظرف پنج ليتري مقدار كمتري آب در خود جاي مي‏دهد. آري هر موجودي در نظام هستي به ميزان ظرفيت خود دريافت فيض مي‏كند.
اين نكته را نيز اضافه مي‏كنيم كه درست است نوزاد ناقص الخلقه به خاطر شرايط پدر و مادر يا محيط و... چنين به دنيا آمده، اما از طرفي خداوند نسبت به معلولان ملاحظاتي نموده كه لطف بزرگي است، از جمله اين كه تكاليف شرعي آنان را آسان گرفته و پاداش عبادت آنان را بزرگ­تر قرار داده و اداره زندگي آنان را(در صورتي كه قادر به اداره آن نباشند) بر عهده حكومت اسلامي گذاشته است. در نهايت آن چه را ملاك برتري است، در اختيار همه قرار داده است كه همه افراد بشر(حتي معلولين و ناقص‏ها) مي‏توانند داشته باشند و آن عبارت است از تقوا و پرهيزكاري. قرآن فرمود: «گرامي‏ترين شما پيش خدا با تقواترين شما است». چه بسا در جهان ديگر، بسياري از ضعف هايي كه ناخواسته بر نوزاد و فرزند تحميل شده است، جبران شود. در نتيجه: آنچه در جهان هستي و آفرينش وجود دارد، تفاوت‏ها است، نه تبعيض‏ها. تفاوت‏ها نيز معلول اعمال و اسباب است و خداوند به هر موجودي به اندازه‏اي كه قابليت و استعداد دارد و شرايط و اسباب آن اقتضا مي‏كند، وجود و هستي مي‏بخشد.
پي‌نوشت‌ها:
1. مؤسسه در راه حق، بيست پاسخ، ص 28.
2. رعد(13) آيه 17.
3. استاد مطهري، مجموعه آثار، ج 1، ص 172 - 171، با تلخيص.