پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
بسیاری از بزرگان و دانشمندان مسلمان، اتهام الحاد و انحراف در عقیده زکریای رازی را نپذیرفته و ضمن استنادبه برخی آثار قطعی رازی را از این اتهام مبرا میدانند.

پرسش:
آیا درست است که زکریای رازی را به خاطر عقایدش محاک.  مه کردند و آن قدر با کتاب‌های خودش بر سرش کوبیدند که بینایی‌اش را از دست داد؟

پاسخ:
ابوبکر محمد بن زکریای رازی در سال 251 ق در شهر ری به دنیا آمد. (1) درباره تاریخ درگذشت وی اختلاف است. برخی سال وفات او را 311 یا 313 ق (2) و برخی دیگر حیات وی را تا سال 320 ق دانسته‌اند. 
(3) وی در علم طب و داروسازی و شیمی تبحّر خاصی داشته و کتاب‌های متعددی در این موضوعات از وی در کتاب‌های فهرست نام برده شده است؛ اما علاوه بر این، در علوم عقلی و فلسفه و الهیات نیز صاحب نظر بوده، کتاب‌هایی نگاشته و نیز کتاب‌هایی به وی نسبت داده شده است.
اتهام الحاد!
آنچه سبب شده است تا عقاید رازی مورد نقد برخی متفکران اسلامی قرار گیرد، الحاد و انکار نبوت است که در برخی کتاب‌ها از سوی برخی نویسندگان و دانشمندان به وی نسبت داده شده است. این اتهامات ناروا، عموماً برگرفته از دو کتاب به نام های «نقض الادیان» و «مخاریق الانبیاء» است که توسط برخی از داعیان اسماعیلی (ملاحده) مانند ابوحاتم رازی و ناصرخسرو به زکریای رازی نسبت داده شده است. (4) 
این در حالی است که نام اصلی این دو کتاب بنا به اذعان ابوریحان بیرونی به ترتیب، «فی النبوات» و «فی حیل المتنبّئین» است که توسط افراد دیگر بر روی آن کتاب‌ها نهاده شده است. (5) ابن ابی اصیبعه (م 668 ق) انتساب این کتاب‌ها را به رازی رد کرده و احتمال می‌دهد که برخی اشرار مانند علی بن رضوان مصری (م 453 ق) این کتاب را ساخته و به او نسبت داده‌اند. (6) همچنین عبدالله نعمه نویسنده کتاب «فلاسفه الشیعه» معتقد است که رازی شیعه بود و به همین سبب در دام اتهام به الحاد افتاد. (7) شهید مطهری نیز ضمن برشمردن برخی کتاب‌های وی در باب توحید، معاد و امامت معتقد است که مطالب این کتاب‌ها بیانگر سلامت عقیده رازی بوده و حتی احتمال شیعه بودن وی می‌رود. شهید مطهری ادامه می‌دهد: «... استدلالی که از رازی در انکار نبوت نقل شده، آن‌قدر سست و ضعیف است که از مفکری مانند رازی بسیار بعید است. از قبیل اینکه اگر می‌بایست مردم هدایت شوند، چرا همه مردم پیامبر نیستند؟». (8)
بنا بر نقل حمید الدین کرمانی، مناظره‌ای که بین ابوحاتم رازی و زکریای رازی در موضوعات مختلف صورت گرفت و ظاهراً ابو حاتم در آن جلسه پی به الحاد و فساد عقیده زکریای رازی برده است، در حضور مرداویج حاکم ری بود. (9)
جای سؤال است که چگونه زکریای رازی (هرچند یک طبیب حاذق و زبردست بوده باشد) نظریات باطل خود را در آن جلسه بیان می‌دارد؛ ولی حاکم آنجا از کنار این قضیه به‌راحتی می‌گذرد؟! این در حالی است که زکریای رازی با بسیاری دیگر از بزرگان و دانشمندان (مانند علی بن حسین مسعودی صاحب کتاب «مروج الذهب») (10) و حاکمان (مانند منصور بن اسماعیل بن خاقان حاکم سامانی خراسان و نیز حاکم طبرستان) (11) رفت و آمد و دوستی و ارتباط داشته و هرگز اعتراضی از سوی آنان نسبت به نظرات الحادی منتسب به او گزارش نشده است.
با توجه به مطالب پیش‌گفته و نیز مراجعه به برخی آثار در این زمینه، مشخص می‌شود که الحاد و انکار نبوّت، در واقع، یک اتهام واهی به زکریای رازی بوده است و وی از آن مبرّا است. (12)
علت نابینایی زکریای رازی
مسلّم است که زکریای رازی در اواخر عمر نابینا شد. ولی اینکه کوبیدن کتاب بر سر او به دلیل فساد عقیده، باعث نابینایی‌اش شده باشد، سخن ناروایی است. درباره علّت نابینایی او، نکات دیگری گفته شده است:
1. ابن جلجل پزشک، گیاه شناس و داروشناس اندلسی در قرن چهارم می‌نویسد: «زکریای رازی در آخر عمر، چشمش آب آورد و نابینا شد. به او گفته شد: چشمانت را میل بزن؛ اما او در جواب گفت: نه چندان به این جهان نگریستم که خسته شدم؛ و بدین ترتیب، هرگز چشمانش را میل نزد». (13)
2. ابن ندیم نیز دلیل نابینایی وی را خوردن زیاد باقلا و پدید آمدن رطوبتی در چشمش دانسته که در اواخر عمر منجر به نابینایی وی شد. 
(14)
3. ابوریحان بیرونی دلیل بیماری چشم او را ممارست و اهتمام فراوان به مطالعه کتاب و نیز حرص زیاد به باقالی دانسته است. (15)
4. ابن خلکان و نیز به‌تبع وی صفدی در کتاب «وفیات الاعیان» سبب کوری چشم زکریای رازی را کوبیدن کتاب کیمیا بر سر وی توسط منصور بن نوح سامانی دانسته‌اند؛ به‌گونه‌ای که کتاب پاره پاره شده و سپس منصور سامانی او را روانه بغداد کرد. رازی این کتاب را برای منصور بن نوح نگاشته و آن را از بغداد برای وی به خراسان آورده بود. حاکم خراسان وی را ترغیب کرد تا هر آنچه رازی در این کتاب آورده، به مرحله عمل درآورد و برای این کار همه ابزار لازم را برای او مهیا ساخت؛ اما بعد از مدتی کار و آزمایش، نتیجه مورد انتظار منصور بن نوح حاصل نشد. لذا رازی را به دلیل نوشتن و نشر دروغ در کتابش مجازات کرد و کتابش را بر سرش کوفت. همین مسئله سبب شد تا چشمانش آب بیاورد و از سوی دیگر، اجازه نداد تا چشمانش را میل بزنند و گفت: «دنیا را دیده‌ام». (16) گرچه ابن خلکان این ماجرا را از کتاب «تاریخ الاطباء» ابن جلجل نقل می‌کند؛ لکن طبق بررسی به عمل آمده در نسخه حاضر از کتاب ابن جلجل، این مطلب بدین شکل ثبت نشده است. بلکه تنها به آب آوردن چشمان وی و درنهایت نابینا شدن وی به این دلیل اشاره شده است.
اما برفرض هم که این گزارش درست باشد، ربطی به عقاید زکریای رازی ندارد؛ زیرا کیمیا، به معنای ماده‌ای است که تصور می‌شد می‌توان با آن، اشیای دیگر را به طلا تبدیل کرد. پس موضوع کتاب، هیچ ربطی به عقاید دینی ندارد و علت عصبانیت منصور سامانی هم این بوده که راه‌های پیشنهادی رازی برای رسیدن به کیمیا، نادرست بوده است.
نتیجه:
با توجه توضیحات پیش‌گفته، بسیاری از بزرگان و دانشمندان مسلمان، اتهام الحاد و انحراف در عقیده زکریای رازی را نپذیرفته و ضمن استناد به برخی آثار قطعی منتسب به وی، رازی را از این اتهام مبررا می‌دانند. از سوی دیگر تا آنجایی که بررسی شده است، در هیچ کتابی از منابع کهن، اشاره‌ای به نابینا شدن رازی به دلیل کوبیدن کتاب‌های وی بر سرش به دلیل فساد عقیده‌اش نشده است. تنها در برخی منابع آمده است که عدم موفقیت آزمایش‌های او در زمینه کیمیا، باعث شد منصور بن نوح سامانی کتاب او را بر سرش بکوبد. بدین‌سان روانه بغداد شد و در ادامه دچار رطوبت چشم شده و نهایتاً بینایی خود را از دست داد.
 واژگان کلیدی: 
زکریای رازی، نابینا شدن زکریای رازی، اتهام الحاد زکریای رازی، رازی و اتهام انکار نبوت.
منابع برای مطالعه بیشتر:
-مقاله «بررسی نسبت انکار نبوت و الحاد به محمد بن زکریای رازی»، نوشته حوران اکبرزاده و نیره کاظمی، فصلنامه علمی – پژوهشی تأملات فلسفی، سال چهارم، شماره 13، پاییز و زمستان 1393، ص 129-157.
-کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران»، شهید مرتضی مطهری، ص 467-471.
پی‌نوشت‌ها:
1. بیرونی، ابوریحان محمد بن احمد، رساله للبیرونی فی فهرست کتب محمد بن زکریاء الرازی، تحقیق پل کراوس، پاریس، مطبعه القلم، 1936، ص 4.
2. بیرونی، همان، ص 6 ؛  صفدی، صلاح‌الدین خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، تحقیق أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، بیروت، داراحیاء التراث، 1420 ق، ج 3، ص 63.
3. قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحکماء و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء، چاپ یولیوس لیپرت، لایپزیگ، ۱۹۰۳ م، ج ۱، ص ۲۷۲ ؛  ابن ابی اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء فی طبقات الاطبّاء، تحقیق نزار رضا، بیروت، دار مکتبه الحیاه، 1965 م، ج 1، ص 420.
4. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، صدرا، 1389 ش، ص 470.
5. بیرونی، ابوریحان محمد بن احمد، رساله للبیرونی فی فهرست کتب محمد بن زکریاء الرازی، تحقیق پل کراوس، پاریس، مطبعه القلم، 1936، ص 20.
6. ابن ابی اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء فی طبقات الاطبّاء، تحقیق نزار رضا، بیروت، دار مکتبه الحیاه، 1965 م، ج 1، ص 426.
7. نعمه، عبدالله، فلاسفه الشیعه، مترجم: غضبان، جعفر، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى‏، چاپ اول، 1367 ش، ص 315.
8. مطهری، پیشین، ص 469-470.
9. رازی، ابوحاتم احمد بن حمدان، اعلام النبوه، بیروت، المؤسسه‌ العربیه‌ للتحدیث‌ الفکری، 2003 م، ص 15 ؛  کرمانی، حمیدالدین، الاقوال الذهبیه، تحقیق صلاح الصاوی، تهران، انجمن شاهنشاهی فلسفه ایران، 1397 ق، ص 2-3.
10. ابن ابی اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، قاهره، الهیئه المصریه العامه، چاپ اول، 2001 م، ج ۳، ص 47.
11. همان، ج ۳، ص ۲۳.
12. برای آگاهی بیشتر از صحت یا عدم صحت الحاد و فساد عثقیده رازی ر.ک. به: «خدمات متقابل اسلام و ایران»، شهید مرتضی مطهری، تهران، صدرا، 1389 ش، ص 467-471.
13. ابن جلجل، سلیمان بن حسان، طبقات الأطبّاء و الحکماء، تحقیق فؤاد سید، قاهره، المعهد العلمی الفرانسی للآثار الشرقیه، چاپ اول، 1955 م، ص 78.
14. ابن ندیم، ابوالفرج محمد بن اسحاق، الفهرست، تحقیق ابراهیم رمضان، بیروت، دارالمعرفه، چاپ دوم، 1417 ق، ج 1، ص 360.
15. بیرونی، پیشین، ص 4.
16. ابن خلکان، أبو العباس شمس‌الدین أحمد بن محمد، وفیات الاعیان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1994 م، ج 5، ص 160 ؛  صفدی، صلاح‌الدین خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، تحقیق أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، بیروت، داراحیاء التراث، 1420 ق، ج 3، ص 62.