پرسش:
میگویند دین اسلام آیین برابری و برادری است؛ پس چرا پیامبر صلیاللهعلیهوآله در سخنان خویش بارها، بردهداری را در جامعه اسلامی به رسمیت شناخته و آن را مورد تأیید قرار داده است؟ به عبارت دیگر چرا کنیز و بردهداری ادامه پیدا کرد؟
پاسخ:
این سوال از دو قسمت تشکیل شده است. قسمت اول به دنبال علت بردهداری در اسلام و عدم حذف فوری آن است. در قسمت دوم پرسیده شده، چرا بردهها در اسلام از جایگاه پایین اجتماعی برخوردار بودند.
پاسخ قسمت اول
آیات و روایات بسیاری بر برادری و برابری در اسلام تاکید دارند و برای رسیدن به برابری، سفارشهای زیادی شده است. در اسلام ملاک برتری تقواست نه رنگ، نژاد، جنیست و برده یا آزاد بودن. خدا در قرآن به صراحت میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»؛(1) «ای مردم! ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شمایند، همانا خدا کاملاً دانا و آگاه است.»
بنابراین تفاوتهای افراد برای شناختن آنها است نه ملاک برتری و فخرفروشی.
اما در مسئله بردهداری، باید توجه داشت اقوام و ادیان مختلف موجود در عصر نبوی و پیش از آن، پذیرفته بودند که برخی آزاد و برخی برده باشند. این امر اختصاص به جاهلیت عرب نداشت و در ادیان زرتشتیت، یهودیت، مسیحیت، روم باستان، ایران باستان، یونان باستان و... رایج بود.(2)
با این وضع اسلام نباید و نمیتوانست با این چالش، بخشنامهای برخورد کند، زیرا شیرازه اجتماعی بهم میریخت. بردهداری همانند تحریم شراب نبود که با یک دستور آن را حرام اعلام کرد. هرگونه برخورد ناصحیح با معضل بردهداری تبعات اجتماعی به همراه داشت. بنابراین باید در این قضیه احتیاط میشد.
شاید مثال زیر در فهم بیشتر این موضوع به ما کمک کند. امروزه در دنیای کارگر و کارفرما، عدالت به صورت کامل برقرار نیست. یک کارگر با دوازده ساعت کار، ممکن است به اندازه یک دهم مدیر آن کارخانه هم حقوق نداشته باشد. آیا میتوان با یک بخشنامه، به عدالت مطلوب رسید؟ تصور کنید دولتی به کارفرمایان خصوصی دستور دهد، اولاً باید به اندازه کارگر درآمد داشته باشید و ثانیاً تعداد ساعت کار هر دوی شما باید مساوی باشد. در این صورت کارفرما از فردا کارخانه را تعطیل میکند و دولت با بخشنامة غیرحرفهای خود، نهتنها خدمتی به کارگر نکرده، بلکه سبب شده او کارش را نیز از دست بدهد. بنابراین نهادهای قانونگذار و مجری باید قوانینی وضع کنند که به صورت تدریجی عدالت مورد نظر جاری شود.(3)
با مسئله بردهداری نیز نمیشد به صورت چکشی و اقدامات شتاب زده برخورد کرد، زیرا رهایی بردگان تبعات بسیاری برای جامعه داشت، تصور کنید که نیمی از جامعه که برده بودند، فوراً آزاد میشدند، برای اسکان ایشان چه باید کرد؟ بردهها در خانه ارباب خدمت میکردند و از آب و غذا و پوشاک برخوردار بودند، در برخی موارد اگر چه این نیازهای روزمره اندک بود، اما بود. حال همه آنها آزاد شوند، چگونه میتوانند مایحتاج خود و فرزندان خود را تهیه کنند؟ دستور بدون برنامهریزی باعث میشد بسیاری از آنها بمیرند و یا بر اثر گرسنگی دست به کارهای شرارت آمیز بزنند و نظم جامعه را مختل کنند. شاهدی برای این قضیه، قانون آزادی بخشنامهایِ بردهها در آمریکاست که به سبب نسنجیدگی باعث شد، تعداد زیادی از بردگان به کلی نیست و نابود شوند.(4)
بنابراین اسلام در یک دستور متعالی برنامه حذف بردهداری به صورت تدریجی را اعلام کرد تا چنین آسیبهایی دامن جامعه را نگیرد. پیش از اسلام راههای متعددی بود که انسانهای آزاد برده میشدند؛ از جمله پدری در صورت فقر میتوانست برخی از فرزندان خود را بفروشد، اسلام جلوی این راهها را بست و تنها یک راه باقی گذاشت، اینکه تنها کفاری که در جنگ علیه مسلمانان اسیر میشدند به جرگه بردهها در میآمدند، زیرا این کار هم مقابله به مثل بود و هم بازدارندگی داشت.
از آن سو، پیش از اسلام تنها یک راه برای آزادی بردهها وجود داشت و آن ترحم ارباب به بردهها بود. اما اسلام علاوه بر تشویقهای اخروی، راههای متعددی برای آزادی برده طرح کرد. از جمله این که کفاره گناه در روزهخواری، شکستن قسم، عدم وفای به عهد و پیمان شرعی، عدم به جا آوردن نذر، آزادی یک برده بود. نیز اگر کنیزی از مولای خود بچهدار میشد، «ام ولد» لقب میگرفت. ام ولد میتوانست به صورت قسطی خود را از ارباب بخرد و موجبات آزادی خود را فراهم کند.
در فقه اسلامی نیز بابی به نام «عتق» یعنی آزادی و بابی به نام «مکاتبه» بوجود آمد. مکاتبه همان خریدن خود از ارباب در برخی از موارد است. اما در کتابهای فقهی هیچگاه بابی برای برده شدن تألیف نشد. یعنی احکام اسلام برای آزادی برده است نه برای برده کردن انسانهای آزاد. حتی قرآن یکی از مصارف زکات را آزادی برده اعلام کرده است.(5)
بر همین اساس، اسلام با پدیده بردهداری بسیار سنجیده و بجا و متعالی؛ یعنی به صورت تدیجی، برخورد کرد تا جامعه و حتی خود بردهها کمترین آسیب را ببنیند. این برنامه گامبهگام نهایتاً به برچیده شدن بردهداری انجامید.
پاسخ قسمت دوم
اما آنچه در سؤال آمده که بردهها در جامعه دون پایه بوده و از جایگاه پایینی در اسلام برخوردار بودند نیز قابل قبول نیست.
در این زمنیه نیز اسلام نسبت به قبل جایگاه بردگان را ارتقا بخشید؛ اما بیشتر از آن مساوی بود با حذف بردهداری که در سطور پیشین بیان شد به صورت بخشنامهای امکانش نبود. اسلام اصل بردهداری را به صورت تدریجی حذف کرد؛ اما تا آزادی بردههای موجود نیز برنامههایی زیبا تدوین کرد. آموزههای اسلام باعث ارتقاء جایگاه بردهها در جامعه شد. روایات بسیاری از طریق پیامبر صلیاللهعلیهوآله درباره رفتار نیکو با بردهها صادر شد. امامان علیهمالسلام نیز فرمایشات بسیاری در این باره دارند.
پیامبرصلی الله علیه و آله میفرماید: «مَا زَالَ جَبْرَئِیلُ یُوصِینِی بِالْجَارِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُ وَ مَا زَالَ یُوصِینِی بِالْمَمْلُوکِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیَضْرِبُ لَهُ أَجَلًا یُعْتَقُ فِیهِ»؛ «... همواره جبرئیل درباره بردگان به من توصیه میکرد تا آنجا که گمان کردم به زودى مهلتی تعیین مى شود که به محض به سر رسیدن آن، آزاد شوند.»(6)
همچنین میفرمایند: «کسی که برادرش زیردست او است(برده اوست)، باید از آنچه میخورد، به او بخوراند. از آنچه میپوشد، به او بپوشاند. زیادتر از توانایی به او تکلیف نکند.»(7)
امام علی علیهالسلام به غلامش، قنبر، فرمود: «از خدا شرم دارم که لباسی بهتر از تو بپوشم.»(8) با همین رویکرد حضرت علی علیهالسلام هزار بنده خرید و آزاد کرد.(9)
بنابراین اسلام برای کنترل آسیبهای احتمالی به جامعه و نیز جامعه بردگان، به صورت بخشنامهای و فوری بردهداری را حذف نکرد؛ بلکه برنامه اسلام برای برخورد با این پدیده حذف تدریجی آن بود.
حتی برای بردههای موجود نیز بیتفاوت نمانده و دستوراتی در برخورد مهربانانه با بردهها صادر کرد. همین دستورات باعث شد که بردهها بیش از انسانهای آزاد به اسلام گرویدند و برخی از اربابها، آنها را شکنجه میکردند که از ایمان خود به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دست بردارند. از جمله ایشان میتوان از یاسر، همسرش سمیه، فرزندش عمار، عبدالله بن مسعود، بلال حبشی و... یاد کرد.
در اسلام حتی بردههایی از قبیل عمار، عبدالله بن مسعود، سلمان، زید بن حارثه، بلال، و... به جایگاه اجتماعی بالایی رسیدند و پیشینه برده بودن آنها، مانع ارتقاء جایگاه اجتماعی آنها نشد. برخی از آنها فرماندهان نظامی شدند و برخی نیز به استانداری شهرهای بزرگ اسلامی رسیدند.
پینوشتها
1.میرشریفی، سید علی، سرنوشت اسیر در اسلام، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، تهران، 1395ش، ص256.
2. سوره حجرات، آیه13.
3. محسنی، مصطفی، آنچه گذشت، نشر معارف، 1402ش، ص39-40.
4. لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، محمدتقی داعی گیلانی، انتشارات بدرقه جاویدان، 1395ش، ص482.
5. سوره توبه، آیه60.
6. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، قم، 1409ق، ج 23، ص11، ابواب العتق، باب 1، حدیث 6.
7. علامه مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403ق، ج71، ص141 و 142.
8. علامه مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403ق، ج71، ص144.
9. شیخ حر عاملى، وسایل الشیعه، ج23، ص11، ابواب العتق، باب 1، حدیث 6.