یادگیری علم روانشناسی

باسلام.آیا رشته ی روانشناسی مصداق حدیث علم لایضرولاینفع است؟ و با توجه به اینکه در این رشته عموما نظریات دانشمندان غرب بررسی می شود، با اسلام و شرعیات منافات دارد؟

پرسش: رشته روانشناسي شرح رشته روانشناسي مصداق حديث علم لايضرولاينفع است؟ با توجه به اينکه در اين رشته عموما نظريات دانشمندان غرب بررسي مي شود، با اسلام و شرعيات منافات دارد.

پاسخ:
@@2
پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
از نظر قرآن و روايات، علم وسيله است ،نه هدف؛ آن هم وسيله اي که انسان را به کمال مي رساند و دنيا و آخرت او را آباد مي کند. ارزش هر علم، به ارزش موضوع آن علم است و در اين جهت، علوم الهي و ديني - با توجه به موضوع آن ها - از ساير علوم برترند؛ ولي اين بدين معنا نيست که علوم ديگر بي اهميت و بدون ارزش و علم نيستند.
گرايش به يادگيري علوم، به انگيزه هاي مختلف صورت مي گيرد . به طور معمول، نيازهاي ابتدايي حياتي و طبيعي، جاذبه هاي بيش تري براي انسان ها دارد. از اين جهت، براي فراهم سازي بيش تر آسايش و تسلط بيش تر بر طبيعت، گرايش هاي مختلف علمي و تخصص هاي فراواني به وجود آمده است؛ اما تنها وارستگان و ژرف انديشان هستند که فراتر از نيازهاي ابتدايي طبيعي و محسوسات، به ارتباط نهاني دانش ها و جهان هستي با آفريننده آن فکر مي کنند . از هدفداري اين همه جنب و جوش ها، سخن به ميان مي آورند.
مهم ترين رسالت دين، ايجاد انگيزه فراطبيعي در ميان انسان ها و جهت دهي صحيح به تلاش هاي روزانه است؛ به طوري که علاوه بر تأمين نيازهاي روزمره زندگي، به تلاش براي دست يابي به هدف هستي اقدام کند. از اين رو، در فرهنگ اسلامي، تمام دانش هاي مورد نياز براي زندگي بشر، داراي اهميت است . توصيه شده تا به مقدار نياز جامعه، مردم براي فراگيري آن ها اقدام کنند . از آن ها به «واجب کفايي» تعبير شده است.
براي همه انسان ها، در هر مرتبه علمي، توجه به هدفدار بودن جهان هستي و ايمان به مبدأ و معاد لازم و «واجب عيني» شمرده شده است . غفلت اکثريت جامعه بشري، جاي تأسف دارد؛ زيرا حتي از علوم تجربي و مهندسي نيز مي توان به آن هدف مقدس دست يافت و منافاتي با زندگي روزمره ندارد.
در نگاه کلي قرآن، هر علمي که انسان را به دنياپرستي سوق دهد و به چنگال ماديات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عيش و نوش بکشاند و هدف نهايي او را تنها وصول به ماديات قرار دهد، چيزي جز ضلالت و گمراهي نيست.
پس علوم غيرديني مانند روانشناسي و ... نيز مي توانند نقش آفرين بوده و موجب سعادت آدمي شوند؛ ولي اين در صورتي است که هدف تلقي نشوند . تنها وسيله پيشرفت و رسيدن به کمال باشند.
علوم ديني نيز اگر طالب آن ها قصد رسيدن به دنيا را داشته باشد، موجب بدبختي انسان مي شوند.
علمي که در روايات و آيات بر آن تأکيد شده و به عنوان اشرف علوم محسوب مي گردد، علم خداشناسي است؛ زيرا معلوم اين علم، از معلوم ساير علوم برتر و اشرف است . هر علمي به اندازه معلوم خود ارزش دارد . روشن است که کسب معرفت و جهان بيني و خداشناسي، منحصر به يک رشته نيست.
شخصي ممکن است از علوم غير ديني مانند: شيمي ، روان شناسي و ... چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب هاي ديني نشناسد؛ پس آن چه مهم است، شناخت کيمياي هستي است؛ البته بايد پذيرفت که بعضي از علوم و رشته ها، به اين هدف نزديک تر و کم واسطه ترند . در غير اين صورت، از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده و نه کمال.
هر علمي که به نوبه خود با واقعيت انسان و عالم منطبق باشد ،سودمند است، لکن بعضي از علوم نفع شان بيش تر است . بعضي از علوم نفع شان کم تر. در دعاها هم اصل افزايش علم به عنوان سنت و سيرت مطرح است: «رب زدني علما» . علمي که سودمند است ،مطلوب است .علمي که سودمند نباشد، از آن پرهيز مي شود :«اعوذ بک من علم لا ينفع».
علمي که نافع نيست، دو قسمت است:
يک وقت اصل علم نافع نيست ،مثل سحر و شعبده و جادو؛ اين گونه مسائل که برهاني نيست، معقول نيست. عقل به آن تکيه نمي کند. يا علم نافع است ، ولي چون به جان عالِم ننشست، بر دل او رسوخ نکرد و از راسخين در علم نشد، جز علوم بي فايده مي شود.
پس علمي که اصلاً نافع نيست ،انسان وقت بر آن صرف نکند يا علمي که نافع است، ولي انسان آن را به عنوان کالا و ابزار تجاري اخذ کرده است، از آن صرف نظر کند .
بنابراين علومي كه در جهت حل مشكلات علمي و گسترش علمي افراد و جامعه خاص قدم بر مي دارد، نه تنها علم لاينفع نيست، بلكه علومي هستند كه در خدمت به جامعه و مردم است . كسي كه به قصد كمك به مردم و كسب رضايت خداوند و خدمت رساني به افراد جامعه ،به تحصيل آن علوم بپردازد، نه تنها پسنديده ،بلكه در برخي موارد بر افراد اين تحصيل واجب مي شود. مثلا آن جا كه حل مشكلات مردم و اداره جامعه متوقف بر تحصيل فلان علم باشد.
درياى علم بى‏نهايت است و همه آن ها نيز براى انسان مفيد نيست. پس بايستى با تيزبينى، علم مفيد را از غير آن باز شناخت . به دنبال مفيد آن حركت كرد. از سوى ديگر گاه بنا به دلايلى آدمى از علم خود نمى‏تواند بهره ببرد يا بدين صورت كه ممكن است كسى كوه علم باشد ،ولى نه خود بهره‏اى از آن مى‏برد و نه به ديگران بهره‏اى مى‏رساند. اين نيز از مصاديق «علم لاينفع» است.
برخى از دانسته‏ها نه براى دين انسان فايده‏اى دارد و نه براى دنياى او .بنابراين شخص خردمند در علم‏آموزى بايد اولويت‏هايى را مشخص كند تا بتواند از عمر خود بهره كامل را ببرد و فرصت‏ها را بدون استفاده از دست ندهد.(1)
با توجه به مطالب فوق روشن مي شود كه علم روانشناسي جز علوم بي فايده نيست، هرچند در آن نظريات دانشمندان غرب بررسي مي شود. چرا كه در علوم ديگر نيز نظريات دانشمندان غربي مطرح شده و مورد نقد و بررسي قرار مي گيرند. آنچه مغاير با مباني دين و شرع نباشد ،مورد استفاده قرار مي گيرد.
موفق باشيد.
پي نوشت :
1. عبدالله واعظ جوادي ( عبدالله جوادي آملي)، «حکمت متعاليه، مجموعه فهم و شهود»، خردنامه صدرا، شماره سوم، فروردين 1375؛ ص 24.