۱۴۰۳/۰۶/۰۶ ۱۰:۵۵ شناسه مطلب: 99513
پرسش:
عناصری همچون شفافیت، نظارت عمومی، حسابرسی اجتماعی و فرصتهای برابر تا چه اندازه در رژیم شاه وجود داشت؟
پاسخ:
گزارشهای مختلف تاریخی، از وجود فساد به شکل گسترده در دوران پهلوی حکایت میکند. با مشاهده این گزارشها این سؤال در ذهن شکل میگیرد که آیا عناصری همچون شفافیت، نظارت عمومی، حسابرسی اجتماعی و ایجاد فرصتهای برابر در دوره پهلوی وجود داشته است؟ و اگر وجود داشته به چه اندازه بوده است؟
آنچه از حکایتهای نقلشده در منابع تاریخی و گزارشهای رسیده از دوران پهلوی به دست میآید این است که شفافیت در دوره پهلوی، بهویژه در دوران محمدرضا پهلوی، وجود نداشته است و وجود فساد گسترده در این دوره، مؤید این مطلب است. اگرچه برخی معتقدند اقداماتی چون تأسیس سازمان برنامهوبودجه در راستای افزایش شفافیت انجام شده بود؛ باوجود این، شواهد بسیاری وجود دارد که نشان میدهد شفافیت در دوره پهلوی نبوده، یا بسیار کم بوده است.
در ادامه به برخی از این شواهد اشاره میکنیم:
1. فساد مالی
گزارشهای بسیاری از وجود فساد مالی گسترده در سطوح مختلف حکومت پهلوی وجود دارد و بسیاری از مقامات دولتی و اطرافیان و نزدیکان محمدرضا پهلوی به رشوهخواری و اختلاس آلوده بودهاند. خود شاه نیز در این زمینه دستان پاکی نداشت. برداشتها و حیفومیلهای او از خزانه عمومی کشور باورنکردنی است. یکی از این هزینههای عجیب، هزینههایی بود که او به معشوقههای خود پرداخت میکرد و به گفته فردوست اگر زیبا بود ممکن بود در قالب جواهرات تا 10 میلیون تومان در ماه به او پرداخت کند. محمدرضا برای مسکوت ماندن قضیه روابط نامشروع خود، رشوههای کلانی به زنان بسیاری میپرداخت؛ بیشتر این رشوهها جواهرات قیمتیای بودند که تنها با یک اشاره از خزانه پرداخته می¬شدند. (1) فساد دیگر افراد خاندان پهلوی، درباریان و همچنین دولتیها همچون محمدرضا، سرمایههای عمومی را به نفع آن افراد میبلعید. وجود این فسادها بهطور گسترده، نشاندهنده نبود شفافیت در سیستم مالی کشور در دوران پهلوی است.
2. فقدان آزادی بیان و مطبوعات
در این دوره، رسانهها بهشدت تحت کنترل دولت بودند و اجازه نقد حکومت را نداشتند. هرچند در سالهای پس از شهریور 1320 به دلیل فضای باز سیاسی، مطبوعات در ایران، ازنظر کمی و کیفی دچار تحول گردید، اما بهمرور و بهخصوص پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 روند محدودسازی و سانسور مطبوعات رو به گسترش نهاد و سرانجام با قانون مطبوعات سال 1334 به محدودیت و سانسور به اوج خود رسید. (3)
3. عدم وجود احزاب سیاسی آزاد
فعالیت احزاب سیاسی مستقل ممنوع بود و تنها حزب مورد تأیید حکومت، حزب رستاخیز بود. احزاب محدود و وابستهای که در دوران محمدرضا پهلوی شکل گرفتند باهدف تمرکز قدرت و برونرفت از بحران ایجاد شدند. میتوان گفت مهمترین اهداف محمدرضا از ایجاد احزاب دولتی، در سطح داخلی، متمرکز کردن قدرت سیاسی و فائق آمدن بر مخالفان بود؛ زیرا یکی از کارکردهای اصلی حزب، شناسایی مخالفان و در بعد خارجی، مشروعیت بخشیدن به حکومت و دموکراتیک جلوه دادن آن بود. به گمان محمدرضا حزب میتوانست گامی در افزایش اعتبار او و حکومتش باشد. (3)
بنابراین هدف شاه از تشکیل احزاب وابسته به خود، امکان مشارکت سیاسی واقعی نبود، بلکه سعی میکرد از آن برای افزایش قدرت شخصی خود استفاده کند. ازاینرو هیچکدام از احزاب و درنهایت حزب رستاخیز هویت سیاسی مستقلی نداشتند و فقط متکی به اوامر شاه بودند. شاه بعد از کودتای 28 مرداد با هرگونه فعالیت ساماندهی شده سیاسی مخالفت میکرد. بهطوری که حتی اجازه فعالیت واقعی را به احزاب دستنشانده خود نیز نمیداد. (4) طبیعتاً نبود احزاب مستقل، مردمی و مخالف به معنای واقعی در عصر پهلوی، مانع جدی در مسیر ایجاد شفافیت، نظارت عمومی و حسابرسی اجتماعی بود.
4. عدم وجود نظارت بر عملکرد دولت هیچ نهاد مستقلی برای نظارت بر عملکرد دولت وجود نداشت و مردم از نحوه اداره کشور بیاطلاع بودند. وجود گسترده فساد در دستگاههای دولتی نشان از عدم وجود نظارت دارد. فردوست در خاطرات خود مینویسد: «در دوران مسئولیتم در بازرسی متوجه شدم که اصولاً موارد سوءاستفاده و حیفومیل نهایت ندارد. در دوران 13 ساله نخستوزیری هویدا همه میچاپیدند و هویدا کاملاً نسبت به این وضع بیتفاوت بود. در صورتی که یکی از مهمترین وظایف رئیس دولت جلوگیری از فساد و حیفومیل اموال دولتی است... . از سال 1350 تا سال 1357 تنها در بازرسی 3750 پرونده سوءاستفاده کلان تشکیل شد که عموماً به دادگستری ارجاع گردید. من هر 2 ماه یکبار از طریق افسر دفتر ویژه که مسئول پیگیری پروندهها بود، پیشرفت کار را سؤال میکردم. اصلاً پیشرفتی وجود نداشت و صفر بود. همه پروندهها طبق دستور شفاهی نخستوزیر به وزیر دادگستری بایگانی میشد و محمدرضا نیز اهمیتی به این امر نمیداد و ازنظر او بی ایراد بود». (5) این گزارش و گزارشهای متعدد دیگر نشان میدهد، نظارتی بر عملکرد دولت وجود نداشت و اگر در دوره فردی مثل فردوست، نظارتی هم شکل میگرفت، به نتیجه نمیرسید. نبود نظارت یا دستکم نظارت بهاندازه کافی، بهطور طبیعی موجب میشد، فرصتها بهصورت برابر تقسیم نگردد و افرادی که از رانت و رابطه برخوردار بودند، فرصتهای موجود را میان خود تقسیم کنند.
5. ساختار رازآلود و غیر شفاف نظام سیاسی سلطنتی: نظامهای سلطنتی بر ارزشهای سنتی مبتنی هستند. نقش مردم در این نظامها در حاشیه قرار میگیرد. همهچیز بر محور شخص شاه میچرخد. آنچه شاه میپسندد، مطلوب است و آنچه نمیپسندد، نامطلوب. درجه اشخاص بر اساس اطاعت و نزدیکی آنان به شخص شاه، تعیین میشود. در چنین نظام سیاسی، مردم جایگاهی ندارند تا لازم باشد مسائل مملکت برای آنان شفاف شود. حق نظارت عمومی آنان نیز بر همین اساس، به رسمیت شناخته نمیشود. ساختار نظام سلطنتی، یک ساختار طبقاتی است و فرصت برابر در چنین ساختاری بیمعناست. مروری بر وقایع تاریخی که در بالا بیان شد، مؤید این ادعاست.
نتیجه:
بنا بر آنچه بهطور مختصر نگاشته شد، روشن میشود که در دوران پهلوی نهادهای نظارتی مستقل و نظارتهای مردمی وجود نداشت و هرچند نهادهای نظارتیای در درون نظام پهلوی تعریفشده بود، اما این نهادها کارکرد مناسبی نداشت و اگر هم فردی به دلیل ویژگیهای شخصی پیگیر پروندههای فساد میشد، عملاً به نتیجهای نمیرسید؛ بنابراین، نمیتوان توقع داشت که در دستگاه پهلوی بهخصوص پهلوی دوم با شفافیت و تقسیم فرصتها بهصورت برابر روبرو باشیم.
پینوشتها:
1. برای نمونه، ر.ک: حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 48، 50، 216، 226، 231، 238، 262، 265؛ احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، تنظیم و نوشته محمد برقعی و حسین سرافراز، چ 5، 1376، ص 116؛ یراوند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمندی و دیگران، چ 3، 1379، ص 400.
2. ر.ک: «روند تحدید مطبوعات در عصر پهلوی دوم»، پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران، B2n.ir/e13819.
3. ر.ک: زهرا سعیدی، «احزاب دوره سلطنت محمدرضا پهلوی به روایت اسناد لانه جاسوسی»، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای
سیاسی، https://psri.ir/?id=j1e6d9c2
4. ر.ک: مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی اجتماعی ایران، 1380، ص 268، به نقل از: «کمدی دمکراسی در دوران پهلوی دوم»، پژوهشکده تاریخ معاصر، B2n.ir/u12371.
5. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، چ 3، ج 1، 1370، ص 266.