۱۳۹۸/۱۲/۲۷ ۱۱:۱۳ شناسه مطلب: 98110
چرا علمای ربانی و مراجع که نائب امام زمان هستند از امام زمان راه درمان این بیماری را نمی پرسند؟
پاسخ اجمالی:
انبیا و امامان در حوزه رسالتی که داشتند، از علم لدنّی بالفعل برخوردار بودند ولی در سایر حوزهها، از علم لدنّی بالقوه برخوردار بودند و اگر از خدا میخواستند و خدا مصلحت میدید، در اختیارشان قرار میداد. به همین جهت، بسیاری از آنها بااینکه مریض میشدند و حتی گاهی بیماران را شفا میدادند، اما برای خودشان اکثراً از این علوم غیبی استفاده نمیکردند و از طبیب بهره میبردند؛ بنابراین، نباید دینداری را به معنای بیتوجهی به علم دانست. همچنین، روشن میشود چرا فقیهان که نائب عام امام زمان هستند و از طریق متون دینی، به فهم و اجرای دین میپردازند، ادعای علم پزشکی ندارند و همیشه علم پزشکی و طبیبان را موردتکریم و احترام قرار داده و از دستورات پزشکی تبعیت کامل مینمودند.
پاسخ تفصیلی:
مقدمه:
دین مجموعه معارف وحیانی برای هدایت انسانها است و به همین جهت، بخشی از مردم چنین انتظاری دارند که اگر دین اسلام، کامل و جامع است، باید دربردارنده درمان بیماریها باشد؛ و یا اگر فقیهان دینشناس و یا نائب امام زمان هستند، باید از شیوه درمان بیماریها نیز باخبر باشند. در ادامه، با ارائه نکاتی روشن میکنیم که این انتظار از دین اسلام و فقهای عظام، انتظار ناموجهی است:
نکته اول:
درست است که فقها نائب اماماند ولی این نیابت فقط برای فهم دین و اجرای آن است (1). فقیهان دین را از طریق عقل، قرآن، روایت معتبر و اجماع، مورد شناسایی قرار میدهند و هیچیک ادعای ارتباط مستقیم با امام زمان و دریافت معارف دینی از ایشان را ندارند.
بنا بر باور شیعیان، فقیهان نائب عام هستند نه نائب خاص. نیابت خاص، اختصاص به غیبت صغرا داشته است و پس از تمام شدن آن دوران، عالمان و مراجع، نایب عاماند؛ یعنی امام زمان بهصورت عام و بدون ذکر نام کسی و یا ارتباط مخفیانه با او، به فقیهان نیابت داده که از منابعی که در دست دارند، دین را بشناسند و به مردم معرفی کنند.
نکته دوم:
بنابر روایات اعتقادداریم که پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) و اهلبیت (سلامالله علیهم) «علم ما کان و ما یکون» دارند (2) یعنی به همه گذشته و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد، علمدارند (مگر موارد خاص چون زمان روز قیامت) و از تمام امور آسمانی و زمینی آگاه هستند. لیکن این علم در برخی مسائل بالفعل است و در برخی عرصهها بالقوه؛ یعنی اگرچه تمام علومشان از جانب خداوند است، اما برخی علومشان را خداوند از ابتدا و بدون اینکه ایشان آن را درخواست کنند به ایشان داده، اما برخی علوم را بهمحض اینکه دانستن را اراده کنند و خدا مصلحت بداند، به ایشان میدهد و ایشان را آگاه میسازد. (3)
به نظر میرسد انبیاء و امامان نسبت به آنچه هدف اصلی از بعثت و برگزیده شدن ایشان است (هدایت به راه درست زندگی توحیدی) علومشان بالفعل است ولی در سایر مسائل، بالقوه است؛ یعنی مثلاً در خصوص احکام و تعالیم اعتقادی یا شریعت در پاسخ هرگز تعلل نکرده یا ابراز بیاطلاعی نمیکردند اما درجایی که خارج از حیطه رسالت اصلی ایشان بوده علمشان بالفعل نبوده و متوقف بر اراده کردنشان است، یعنی هرگاه اراده میکردند خداوند ایشان را نسبت به آن مسئله آگاه مینمود. ازاینرو، ادعای ما این نیست که امامان و انبیای الهی، تمام امور پزشکی را در قرآن و روایات بیان کردهاند؛ همچنین، ادعای ما این نیست که اگر به محضر آنها شرفیاب شویم و از آنها چنین سؤالاتی را بپرسیم، قطعاً جواب ما را میدهند چراکه این امور از حوزه رسالت و وظایف آنها بیرون است و تنها در موارد خاصی از این علوم سخن میگفتند و یا از آن به شکل غیبی اطلاع مییافتند.
نکته سوم:
انبیا و اصحابشان مصائب طبیعی و انسانی بسیاری داشتهاند. چنانکه حتی اقوام پیشین انبیای بسیاری را به شهادت رساندهاند.(4) ازجملهی این مصائب، بیماری است. داستان بیماری برخی از انبیا مانند حضرت یعقوب، ایوب، یونس و... ع در قرآن کریم مشهور است.(5) بیماری وفات رسولالله (صلیالله علیه و آله و سلم)، بیماری امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پیش از فتح خیبر، بیماری امام سجاد (علیهالسلام) در کربلا از نمونه بیماریهای شدید معصومان (علیهمالسلام) است که در تاریخ و اخبار شهرت بسیار یافته است. بنا بر برخی اخبار رسول خدا (صلیالله علیه و اله) دست بر سنگی نهاد و عقربی ایشان را گزید.(6) هرچند این ذوات مقدس توصیههایی برای مقابله با بیماریهای جسمی و روحی، دادهاند (7) و خودشان نیز قدرت شفا دادن بیماران رادارند اما خودشان به پزشک نیز مراجعه میکردند مثلاً: اثیر بن عمرو بن هانی طبیب یهودیای به بالین امام علی (سلاماللهعلیه) آورده شد، درحالیکه سه امام آنجا حضور داشتند، هم خود امام علی (سلاماللهعلیه)، هم امام حسن (سلاماللهعلیه) و هم امام حسین (سلاماللهعلیه). (8)
نتیجه:
کوتاهسخن اینکه فقیهان نائب عام امام زمان هستند و ارتباط شخصی با امام زمان ندارند و دین را بر اساس منابعی که در دسترس دارند، میشناسند؛ و چون دین درصدد بیان حقایق پزشکی نیست، نباید از فقیهان انتظار داشت که چنین حقایقی را بیان کنند.
پینوشتها:
- مثلاً: «الْعُلَمَاءُ أُمَنَاءُ وَ الْأَتْقِیاءُ حُصُونٌ وَ الْأَوْصِیاءُ سَادَةٌ». کلینی، الکافی، ص 33.
- کلینی، الکافی، ج 1، ص 260.
- همان، ص 257.
- برای نمونه، رک: بقره، آیه 61، 87، 91؛ آلعمران، آیه 21 و 112؛ مائده، آیه 70.
- یوسف، آیه 84، 96؛ الأنبیا، آیه 83؛ ص، آیه 41؛ صافات، آیه 145؛ الشعراء، آیه 80.
- شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج5، ص 366.
- محمد بن مسلم گوید: «از امام پرسیدم، چون و با در سرزمینی افتد، آیا از آن کناره گیری کنیم؟ پس فرمود: چه اشکالی خواهد داشت که از و با بگریزی؟» الأصول الستة عشر، شبستری، ص 150، من کتاب العلاء بن رزین. شبیه این روایت در این منبع نیز آمده است: شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 520 و شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص 254.6. البته بودهاند فقیهان نام آشنایی که پزشک بودهاند. ولی گستره منصب حقوقی فقاهت، دین مردم است.
- «انه جمع لعلی ع أطباء الکوفة یوم جرح فلم یکن اعلم بجرحه من اثیر بن عمرو بن هانی السکونی و کان ابصرهم بالطب و کان متطببا صاحب کرسی یعالج الجراحات» امین، اعیان الشیعه، ج 1، ص 532.
کلمات کلیدی
نایب عام، علم امام، انتظار از دین، بیماری، فقهاء