سکوت وفواید ان

سوال 1:چرا در اديان و عموم مكاتب بشري بر سكوت تاكيد شده است؟ سوال 2:نقش و كاركرد انبياي الهي در عالم چيست؟

پاسخ:

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز

سکوت به خاطر فضيلت و اهميتي که دارد، در اديان الهي مورد تاکيد قرار گرفته است .فوايد سكوت را مى‏توان به طور فشرده در امور زير خلاصه كرد:

1- سكوت انسان را در مقابل بسيارى از گناهان بيمه مى‏كند. پيامبر اكرم در جمله كوتاه و پرمعنى خود مى‏فرمايد:

«مَنْ صَمَتَ نَجا؛( 1) آن‏كس كه سكوت كند، نجات مى‏يابد».

بسيارى از گناهان به وسيله زبان انجام مى‏گيرد. چنان كه پيامبر مى‏فرمايد: «انَّ اكْثَرَ خَطايَا ابْنِ آدَمَ فِي لِسانِه؛( 2)بيش تر اشتباهات انسان در زبان است».

در حديث ديگر از حضرت نقل شده: «اخْزُنْ لِسانَكَ الّا مِنَ الْخَيْرِ فَانَّكَ بِذلِكَ تَغْلِبُ الشَّيْطانَ؛ ( 3) زبانت را جز از سخن نيك نگاهدار كه به اين وسيله بر شيطان پيروز مى‏شوى».

2 - سكوت، انسان را به فكر و انديشه كه سرچشمه حيات معنوى اوست دعوت مى‏كند. افراد ساكت نوعاً فكور و پرمايه و اهل عملند، برعكس افراد پرحرف كه غالباً كم‏مايه‏اند . كم تر از خود عمل نشان مى‏دهند.در حديثى از پيغمبر اكرم نقل شده:

«اذا رَأَيْتُمُ الْمُؤْمِنَ صَمُوتاً وَقُوراً فَادْنُوا مِنْهُ فَانَّهُ يُلْقِي الحِكَمَةَ؛ ( 4)هنگامى كه مؤمن را ساكت و با وقار يافتيد با وى تماس بگيريد كه حكمت تعليم مى‏دهد».

نيز از على عليه السلام نقل شده: «اذا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلامُ ( 5)؛هنگامى كه عقل انسان كامل شد، سخنش كم مى‏شود».

سكوت بهترين وسيله براى زنده كردن نيروى انديشه است. هنگام سخن گفتن نيروهاى فراوان فكرى مصرف مى‏شود، اگر انرژي ها ذخيره گردد ،نيروى عظيمى را تشكيل خواهد داد كه به وسيله آن حقايق بزرگى را مى‏توان درك نمود؛ به علاوه سكوت، آرامبخش روح و تعديل كننده احساسات است.

3- پرحرفى كه نقطه مقابل سكوت است، انسان را لاابالى بار مى‏آورد، زيرا لغزش هاى انسان را زياد و حيا را كم مى‏كند. با شكسته شدن سدّ حيا كه نتيجه كثرت لغزش هاست، اعمال خلاف را براى شخص ساده مى‏نمايد ،چنان كه اميرمؤمنان على عليه السلام مى‏فرمايد:

«مَنْ كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ خَطَأُهُ، وَمَنْ كَثُرَ خَطَأُهُ قَلَّ حَياؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَياؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَمَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ، وَمَنْ ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النّارَ ( 6)؛

آن‏كس كه زياد سخن مى‏گويد ، زياد اشتباه مى‏كند.آن‏كس كه زياد اشتباه كند، حياى او كم مى‏شود. كسى كه حيايش كم شد ، پارساييش نقصان مى‏گيرد.كسى كه پارساييش نقصان گيرد، قلبش مى‏ميرد. كسى كه قبلش بميرد ،داخل آتش دوزخ مى‏شود».

شايد به همين ملاحظه است كه «سكوت» يكى از عبادات مهم شمرده شده است:

«الْعِبادَةُ عَشَرَةُ اجْزاءٍ تِسْعَةٌ مِنْها فِي الصَّمْتِ؛ ( 7) عبادت ده جزء دارد كه نُه جزء آن در سكوت است».

اشتباه نشود، سكوت از قبيل عزلت و كناره‏گيرى كه موضوع گناه را از بين مى‏برد نيست، بلكه يك نوع خوددارى از گناه است. در مواردى كه ميل به بعضى از گناهان از قبيل غيبت، دروغ و... پيدا مى‏كند، هرگاه خويشتن‏دارى و سكوت اختيار نمايد، فضيلتى را علاوه بر سلامت براى خود كسب كرده است.

سكوت در مواردى كه سخن گفتن لازم است، يكى از بزرگ ترين معايب محسوب مى‏گردد . نشانه ضعف و زبونى و ناتوانى و عدم شهامت روحى و ترس از غير خداست.

همان طور كه بيش تر گناهان با زبان انجام مى‏شود، قسمت مهمى از عبادات و اعمال نيك از قبيل ذكر خدا، ارشاد مردم، تعليم و تربيت، امر به معروف و نهى از منكر، جهاد با سخن و... با زبان انجام مى‏گيرد.(8)

پي نوشت ها:

1. فيض كاشانى ،محجّة البيضا،ج 5 ،ص 192.

2.همان ،ص 194.

3.همان ،ص 194.

4. همان ،ص 195.

5.نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 71.

6.همان، شماره 349.

7. محجّة البيضا، ج5 ،ص 196.

8.زندگى در پرتو اخلاق، ص 68.

پرسش 2:

نقش و كاركرد انبياي الهي در عالم چيست؟

پاسخ:

2@@

پرسش از نقش و كاركرد انبيا در حقيقت پرسش از جايگاه و ضرورت اصل نبوت است . با تبيين ضرورت و اهميت اين مقام جايگاه و كاركرد صاحبان اين منصب و دارندگان اين مسئوليت در عالم نيز روشن مي گردد .

انسان به رغم روح حقيقت جو و طالب درك واقعيت هاي وجودي خود و عالم ، ناگزير از زندگي جمعي و اجتماعي است تا از رهگذر آن نيازهاي گوناگون زندگي خود را تأمين کند، به علاوه رسيدن به سعادت و قرار گرفتن در حد نهايت كمال انساني ، همواره آرزو و مطلوب انسان بوده ؛ با وجود اين مسائل انسان با تمام وجود احساس مي کند که نيازمند قانون جامع و كاملي براي رفتار و عمل است تا از طريق عمل به اين قانون و دستورعمل و اجراي آن سعادت همه جانبة خود را به دست آورد.

اما در عين حال اگر خوب دقت شود روشن خواهد گشت، قانوني که بشر پيوسته در آرزوي آن است و با نهاد خداداي لزوم آن را براي تأمين سعادت خود درک مي کند، چيزي نيست که از طريق عقل جزئي و منفعت انديشي و يکسو نگر آدميان به دست آيد، بلکه مبدئي فرا بشري لازم است که با شناخت کامل از همه خواست‌هاي ظاهر و باطني و دنيايي و آخرتي و نيازهاي فردي و اجتماعي، هم شناخت جامع و كاملي به انسان در مورد خود و عالم پيرامون او بدهد؛ هم قانوني را وضع نمايد که سعادت بشر را در تمام عرصه‌هاي ياد شده، بدون کم و کاست و در بهترين مسير و كم ترين زمان برآورده سازد. چنين قانوني تنها از رهگذر نبوت و فرايند وحي قابل دستيابي است.(1)

بر اين اساس نبوت و قانون وحي براي اداره زندگي اجتماعي و تأمين سعادت در ابعاد مختلف براي بشر ضرورت انکارناپذير دارد، اما اين آغاز راه و يا حداکثر هدف ميانه است . هدف نبوت بسي فراتر از امور ياد شده است و آن عبارت از فراهم نمودن زمينه براي دست‌يابي بشر به مقام قرب الهي و حاکم شدن توحيد بر همه شئون آدميان در دنيا و آخرت است.(2)

امام صادق(ع)بر همين اساس درباره ضرورت نبوت مي فرمايد :

«چون ثابت کرديم که آفريننده و سازنده‌اي داريم که برتر از ما و از همه آفريده‌هاست و اين صانع، حکمت مدار و بلند مقام است و هيچ‌ يک از آفريدگان شايسته و سزاوار آن نيستند که از نزديک با او گفت‌وگو نمايند، معلوم مي شود که خداوند حکيم ميان خلق خود، سفرايي دارد که ميان او و بندگانش واسط‌ اند . پيام‌هاي خالق را به مخلوق مي رسانند . آدميان را به مصالح و منافع و وسايل بقاي آنان و موجبات فناي شان آگاهي مي دهند .پس ثابت مي شود که ميان آفريدگان، کساني هستند که از سوي خداي حکيم و عليم مأموريت امر و نهي دارند، و آن ها پيامبران و برگزيدگان اويند.

آن ها حکيماني‌اند که حکمت الهي را آموخته و با آن مبعوث شده‌اند. آن ها در خلقت جسماني با ساير مردم فرقي ندارد، ولي حالات معنوي اخلاقي و صفات و کمالات وجودي کاملاً از آن ها متمايز هستند، از طرف خداوند به حکمت و متانت تأييد شده‌اند. افزون بر آن ها (بعد از انبيا) در هر دوره زماني ره‌آورد نبوت از طريق دلايل و براهين آن ها به وسيله اوصيا حفظ شده است تا زمين از حجتي که نشانه صدق عدالت را همراه دارد خالي نباشد».(2)

در نتيجه مهم ترين كاركرد انبيا رساندن پيام هاي معرفتي خداوند براي بشر ، تبيين حقايق عالمي كه در آن به سر مي برد ، مسيري كه در پيش رو دارد و به علاوه تشريح قانون جامع و كاملي كه موجب سعادت و رستگاري او در دنيا و آخرت شده ، كمال انساني او را به دنبال دارد است .

در عين حال انبيا جز ابلاغ پيام الهي به هدايت و دستگيري عملي و كمك به آحاد جامعه براي التزام عملي به اين دستورات هم مي پرداختند . تنها به بيان حقايق بسنده نكرده ،در مقام عمل هم در حد توان به افراد مختلف براي تبعيت عملي از دستورات ياري مي رساندند .

در كنار ابلاغ پيام و هدايت فردي ، انبيا موظف بودند در صورت ايجاد شرايط مناسب ،زمينه عملي تشكيل حكومت و برقراري كامل دستورات الهي را بر عهده گرفته، با موانع تحقق دستورات به مبارزه برخيزند . عملا بستر اجراي فرامين خداوند و شكل گيري جامعه اي بر اساس دستورات خداوند را فراهم سازند .

پي‌نوشت‌ها:

1. پيامبر اعظم در نگاه عرفاني امام خميني، ص 224.

2. اصول کافي، ج 1، ص 168، ح 1، نشر دار الکتب الاسلاميه، تهران 1367ش.